narimani-navadiha-ir_c7d10.mp3
7.17M
🎵 #صوت_شهدایی
🌴میگفت میخوام برم بشم فدای زینب
🌴یه عمره که شنیدم از غمای زینب
🎤🎤سید رضا #نریمانی
#بسیار_زیبا_و_دلنشین👌👌
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
1_80342437.mp3
10.37M
#مداحی
#سیدرضا_نریمانی
من که یه روزی میمیرم...⚰
من که یه روزی خاک میشم...
اونقده گناه کردم آقا...😞
ففط با شهادت پاک میشم...🕊
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#عاشق_شهیدابراهیم🌹
عاشق شهیـد #ابراهیم هـادی بود💞
به هرکسی از دوستـان میرسید یک جلـد #کتاب ابراهیم رو میداد میگفت بخـون بعد بهـم بده 😊
چنـد جلدشو تو #ماشین داشت همین طـور گردشی میدادش به دوستاش و آشناها...
#گاها خواننده کتـاب از بس عاشــ❤️ق کتاب میشد که دیگه بازگشتـی تو کار نبـود و آقا سجـاد اون کتـاب رو #هدیه میـداد بهـش...😍
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
﷽
دو بخش دارد : با ... با ... که می شود بابا
همین که هست در آن قاب عکس ، آن بالا
همین که نیست که همبازی ام شود گاهی
اتاق با نفسش گر بگیرد از گرما
🔴 آخرین عکس من و بابا
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
4_5929064840160084544.mp3
5.78M
🔴مصاحبه با همسر #شهیدمصطفیصدرزاده
🕊"عند ربهم یرزقون" بودن شهدا یعنی میتونن از اون رزقی که خدا داده استفاده کنن تا از مردم گره باز کنن...
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#همسر شهید:
ارادت خاصی به حضرت زهرا داشت و حاجت میخواستن از خانم. بهش میگفتم امیر من حتی روم نمیشه اسمشون رو بیارم. همیشه خجلشونم. میگفت ریحانه، بانو خیلی بزرگه. اما حس میکنم شهادتشون رو با پشتوانه امام حسین گرفتند.
دو سال پیش، امیر تمام سرمایش رو برای محرم داد. یه چایخونه جلوی امام زاده زد.( جایی که برای همیشه پیکر همسرم آرام گرفت)
تمام خرید و پرچم ها از مواد درجه یک. میگفت نباید تو راه امام حسین کم گذاشت. با همه دلت باید بری جلو.
دوماه بعد در شرف خرید خونه بودیم و دست کمک امام حسین رو تمام مدت، حس کردیم.
امیر یه شب گفت: برای این خونه، بخاطر نوکری ارباب خدا کمکم کرد.
امیر قبل اربعین، با کاروانی از بچههای چیذر به کربلا رفت
مأموریت آخرش بود
در طول مسیر در گروه مجازی اعلام می کند که به سوریه میرود و حلالیت می طلبد.
دوستانش سر به سرش می گذارند.
کسی می گوید: امیر نکند که بدون پا برگردی
امیر میگه: برگشتی در کار نیست. میرم و با یک تیر در پیشانی برمیگردم.
همرزمش می گفت وقتی دمشق بودیم بچه ها به شوخی به شهید سیاوشی گفتند:
محاسنت را کوتاه کن؛ اگر دست داعش، اسیر شوی، محاسنت را میگیرند سرت را میبرّند.
شهید سیاوشی گفت: این اشک های گریه بر حسین به محاسنم ریخته شده. من اینا رو نمیزنم وخود ارباب نمیگذارد سرِمن دست داعشی ها بیفتد.
شهید وصیت کرد در جوار امام زاده علی اكبر چیذر دفن شود و مداحيشو حاج محمود کریمی تقبل كنه. (بیا برگرد خیمه ای کس و کارم، منو تنها نگذار ای علمدارم)
همچنين خواسته بودند در مراسمشون خانمها با چادر باشند.
ولادت ۶۷/۳/۱۵
شهادت ۹۴/۹/۲۹
@setaregan_velayat313