هدایت شده از 🌹محب الشهدا🌹 شهیدسعیدبیاضےزاده❤
سلام دوستان
کپی مطالب کانال
با ذکر ۵ صلوات به #نیابت از #شهیدسعیدبیاضےزاده و #احسان_فتحے برای #تعجیل در امر #فرج مولا صاحب الزمان(عج)
در غیر اینصورت راضی نیستم😉
از من گفتن بودا😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🎥بـوسـیدن تـربت کـربلا تـوسط شهید مدافع حرم محسن حججی قبل شـهـادتـش
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌹🌹🌹🌹
حاج میثم طاهری.mp3
5.91M
مداحی| #حاج_میثم_طاهری
یه چیزی شبیه بغض توی گلومه ای شهید..
به یاد #شهیداحسان_فتحے🌹
💠سبک و شعر: #محمدجواددرویشی
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌸به نام خدا
يكي از عمليات های مهم غرب كشور به پايان رسيد. پس از هماهنگي، بيشتر رزمندگان به زيارت حضرت امام رفتند.
با وجودي كه ابراهيم در آن عمليات حضور داشت ولي به تهران نيامد! رفتم و از او پرسيدم: چرا شما نرفتيد!؟ گفت: نميشه همه بچه ها جبهه را خالي كنند، بايد چند نفري بمانند. گفتم: واقعًا به اين دليل نرفتي!؟
مكثي كرد و گفت: ما رهبر را براي ديدن و مشاهده كردن نميخواهيم، ما رهبر را ميخواهيم براي اطاعت كردن. من اگه نتوانستم رهبرم را ببينم مهم نيست! بلكه مهم اين است كه مطيع فرمانش باشم و رهبرم از من راضي باشد.
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رمضان، ماه امید برای ظهور
🔻چرا در ماه رمضان، ۳۰ شب مراسم دعای افتتاح مرسوم نیست؟
#تصویری
@Panahian_ir
✨پندنامه✨
"دشمنان اسلام کمر همت بستند ولایت را ازما بگیرند.
همت کنید متحد و یکدل باشید تا ولایت باقی بماند."
🌷شهید سید مجتبی علمدار🌷
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سعیدقاسمی:
«آقای #ناطق بخواب. استراحت کن. همون اسب سواری ات رو بکن پیتیکوب پیتیکوب وارد مسائل سیاسی نشو
همین #احمدےنژاد که هنوز بهش شک داری تو روستاهای زلزله زده براش سلام و صلوات می فرستند»
🆔👇👇👇
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#طنز_جبهه 😂😂
🌷خــــــــــواهـرای غــــــــواص🌷
وقتی شهید ملکی که یک روحانی بود خود را برای اعزام به جبهههای حق علیه باطل معرفی کرد، به او گفتند باید به #گردان حضرت زینب(س) بروی.🚶
شهید ملکی با این تصور که گردان حضرت زینب(س) متعلق به #خواهران است😄 به شدت با این امر مخالفت کرد و خواستار اعزام به گردان دیگری شد اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد.
هنگامی که میخواست به سمت گردان حضرت زینب(س) حرکت کند، فرمانده به او گفت این گردان غواص در حوالی رودخانه دز در اهواز مستقر است.
شهید ملکی بعد از شنیدن اسم “#غواص” به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به این محل عفو کنید😁، من را به گردان علیاصغر(ع) بفرستید، گردان علیاکبر(ع) گردان امام حسین(ع) این همه گردان،
چرا من باید برم گردان حضرت زینب؟ اما دستور فرمانده لازمالاجرا بود.
شهید ملکی در طول راه به این میاندیشید که “خدایا من چه چیزی را باید به این خواهران بگویم؟
اصلا اینها چرا #غواص شدهاند؟ یا ابوالفضل(ع) خودت کمکم کن.”😅
هوا تاریک بود که به محل استقرار گردان حضرت زینب رسید، شهید ملکی از ماشین پیاده شد چندقدم بیشتر جلو نرفته بود که یکدفعه #چشمانش را بست🙈 و شروع به #استغفار کرد.
راننده که از پشت سر شهید ملکی میآمد، با تعجب گفت: حاج آقا چرا چشماتونو بستین؟
شهید ملکی با صدایی لرزان گفت: “والله چی بگم، استغفرالله از دست این #خواهرای_غواص …😂😂
راننده با تعجب زد زیر خنده و گفت: کدوم خواهر حاج آقا؟ اینا برادرای غواصن که تازه از آب بیرون آمدند و دارند لباساشونو عوض میکنند.
اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شده و فهمید ماجرای گردان حضرت زینب چیه!!
🚩راوی : سردار علی فضلی جانشین رئیس سازمان بسیج
#خواهران_غواص #گردان_حضرت_زینب_(س)
#طنز_جبهه😂😂
#شهید_ملکی #تاشـــــهدا
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾•
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
~•°•~•💓•~•°•~ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_
~•°•~•💓•~•°•~
#بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین
#رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه
#نویسنده_فائزه_وحی
#قسمت_سی_و_یکم1⃣3⃣
از هواپیما پیاده شدیم و بعد گرفتن چمدونامون به سالن انتظار رفتیم.
با دیدن مامان اینا به سمتشون دوییدم اول مامانو بغل کردم بعد بابا بعد علی و آخرین نفر فاطمه رو... توی بغلش اشکام ریخت😭فاطمه با ترس گفت : چیشده😳
_میخواد با خانوادش بیاد کرمان خواستگاری😭
فاطی : چ؟؟؟؟؟
_بریم خونه برات تعریف میکنم 😭
سوار ماشین شدیم تا بریم خونه😊
علی: آبجی مشهد بهت ساخته هااااا تا قبل سفر عین مِیِت افتاده بودی حرف نمیزدی نه از الان که از چشات داره شادی میباره
فاطی: رفته پیش امام رضا توقع داری حالش خوب نباشه😳
علی: چی بگم والا
وقتی رسیدیم خونه فاطمه منو کشید توی اتاق و مشتاقانه خواست براش تعریف کنم منم براش گفتم از هر اتفاقی که افتاده...از درخواستم از امام رضا... از دیدن چند دقیقه ایش توی مجتمع آرمان... حال خراب چهار روزم.... و زنگ زنش توی فرودگاه و حرفاش...
_فاطمه باور کنم...؟
فاطی: دیوونه اون طلبه اس نمیتونه که بگه من دوست دارم... گفته با خانواده خدمت میرسیم دیگه
_وای حالا معلوم نیست کی بیان😞
فاطی: عجله نکن میان😐
_وای راستی شماره منو از کجا آورده بود😳
فاطی: عه راس میگی ها نمیدونم بعدا از خودش بپرس😜
الان یک هفته س از مشهد برگشتم... نه خبری از محمدجواد شده... نه خانوادش...😟
یه حسی میگه همه اون حرفا خواب بود... توهم زده بودم... 😢
داره بارون میباره... دستمو از پنجره اتاقم میگیرم بیرون و طراوت بارون بهم آرامش میده...اشکام مثل بارون میریزه😭
تق تق🚪
علی:آبجی میشه بیام تو؟
_بفرمایید
علی اومد تو اتاق و پشت سرم وایساد...
علی:خواهری...
_جانم😭
علی:دوسش داری؟
دیگه برام مهم نبود کسی بفهمه یا نه...
_خیلی😭
علی: جواد بهم زنگ زد... قراره هفته دیگه بیان خواستگاری...
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
#ادامه_دارد...
❤🍃
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
~•°•~•💓•~•°•~
#بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین
#رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه
#نویسنده_فائزه_وحی
#قسمت_سی_و_دوم2⃣3⃣
یک هفته مثل برق و باد گذشت.
والان جلوی آینه نشستم و دارم روسری مو لبنانی میبندم😊
یه تنیک سفید ساده پوشیدم با روسری ساتن سفید که توش گل های قرمز قشنگیه😍
استرس شیرینی توی دلمه و باعث نمیشه که خوشحالی این وصال ذره ای ازبین بره☺️
مامان اومد توی اتاقم و روی تخت نشست.
مامان: هزار الله و اکبر چقدر بزرگ شدی مادر
با لبخند بوسیدمش و گفتم : ممنونتونم مامان که همیشه کنارم بودید☺️
علی وارد اتاق شد😃
علی: مادر دختر خوب خلوت کردناااا😉
_آره تا چشمت کور شه 😅
علی: اه اه بزار شوهرت بدیم از دستت راحت شیم دختره چیز😂
_چیز خانومته 😡
علی: هوووی خودتی😡
مامان: تورو قرآن دعوا هاتونو بزارید برا بعد الان مهمونا میان ها😵
روی تخت نشستم و نگاهم به ساعت دیواری اتاقه... ساعت ۸ رو نشون میده....
یعنی کجان... نکنه نیان... نکنه چیزی شده...
صدای در خونه باعث شد سریع پرده پنجره رو کنار بزنم😳
مامان اینا به استقبالشون رفتن اول حاج خانوم بعد حاج آقا اومدن تو یاد اون شب لعنتی افتادم....😢
نه امشب اون شب نیست... محمدجواده من سومین نفریه که وارد شد😊
کت آبی اسپرت و شلوار کتون سفید پاش و پیراهن صورتی ملایم پوشیده بود😍
چقدر خوشگل شده بود😍
از حیاط گذشتن و اومدن داخل منم رفتم بیرون.
_سلام.
حاج آقا: سلام دخترم
حاج خانوم: سلام
محمدجواد: سلام...
حاج خانوم اوقاتش تلخ بود ولی سعی داشت بروز نده و من اینو میفهمیدم... حاج آقا با یه لبخند دلگرم کننده نگاهم میکرد... ولی محمدجواد خیلی مظطرب و نگران بود... این منوهم نگران کرد....
نشستن و فاطمه شروع به پذیرایی کرد😒
یکم که گذشت حاج آقا رفت سر اصل مطلب و منم به گفته مامانم چای آوردم😊
حاج آقا: خب آقامحسن اگه اجازه بدید بچه ها برن تا باهم حرفاشونو بزنن😄
بابا: اختیار دارید فائزه جان آقامحمدجواد رو راهنمایی کن
_چشم😶
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
#ادامه_دارد...
❤🍃
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
~•°•~•💓•~•°•~
#بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین
#رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه
#نویسنده_فائزه_وحی
#قسمت_سی_و_سوم3⃣3⃣
رو به روهم دیگه نشستیم سرم رو پایین انداختم.😶
دقایق طولانی سکوت بینمون بود تا اینکه محمدجواد شروع کرد...🙈
محمدجواد: فائزه خانوم.
یه سری حرفارو باید بهتون بگم.
روز اول که توی صحن حرم دیدمتون برام خیلی جالب و مجهول بودید... اولین دختر چادری بود که میدیدم این قدر بی پروا حرف میزنه... این قدر شیطونه... غرورتون... یه دنده بودنتون... باعث شد جذبتون بشم...ببخشید ها ولی حس میکردم شما دوسم دارید... ولی من واقعا دوستون نداشتم... فقط برام جالب بودید... دوس داشتم باهاتون قدم بزنم... صداتونو بشنوم... باهاتون بحث کنم... ولی خب اینا هیچ کدوم باعث نمیشد که فکر کنم دوستون دارم.... من آدم خجالتی نیستم... ولی تاکید میکنم پرو هم نیستم.... وقتی فهمیدم طرفدار حامد زمانی هستید بیشتر برام جالب شدید... اون شب که شمارو با اون وضعیت دیدم خیلی از دست خودم ناراحت شدم که چرا منی که ادعای بچه مذهبی بودن دارم بدون فکر اومدم توی اتاق... بگذریم... صبح که رفتم امتحان بدم یه حس عجیب و غریب منو کشید سمت مغازه تا براتون یه تسبیح آبی گرفتم... بارها با خودم کلنجار رفتم که بهتون ندم... چون دلیلی نداشت من به یه نامحرم هدیه بدم... ولی خب آخرش اون حس عجیب و غریبه باعث شد توی دقیقه آخر تسبیح رو بهتون بدم... بعد اینکه شما رفتید من خیلی فکر کردم... به احساس عجیبم... به موقعیتم... به شرایط... به شما... ولی هر روز بیشتر پی بردم که عشقم یه عشق واحی و کاذبه پس تصمیم گرفتم کاملا اون حس رو نابود کنم... نبودن شما و اصرار مامانم برای نامزد کردن من با دخترخالمم بیشتر بهم کمک کرد.... تاجایی که کلا اون حس رو توی وجودم کشتم...
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
#ادامه_دارد...
❤🍃
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
بِسـْــمِ رَبِّـــــ الشُهـَــــدا
#شش درس از شش #شهید
#شهید_محمودرضا_بیضائی :
(شیعه به دنیا آمده ایم تا مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم!)
#شهید_رسول_خلیلی :
(به برادر برادر گفتن نیست! به شبیه شدنه!)
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن :
( ظهور اتفاق می افتد، مهم این است که ما کجای ظهور ایستاده ایم)
#شهید_روح_اله_قربانی :
( شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند)
#شهید_مصطفی_صدرزاده :
(سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد)
#شهید_حسین_معز_غلامی :
( در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی و .. ، پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید ..)
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
رمضاناست،...🌙
راستیحسرتکرببلا
راخوردنروزهرا
#باطلنمیکند؟!؟🍃
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
دم افطار ڪہ بيتابتـر و تشنہتـرم
ميشوم غرق علمدار، عمو، آب، حرم
بعد یاد تو ميافتم ڪہ غریبي مہـدے جاڹ
تو ڪجا دعوتي افطار، چرا بيخبرم!؟
⛅أللَّہمَ؏َـجِّڸْ لولیِڪَ ألْفـرج⛅
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#مادرمعززشهیدمحمدامین_کریمیان بزرگترین آرزوی محمدامین شهادت بود/پسرم میگفت فردای قیامت جواب امام
آنچه میخوانید عاشقانههای مادر طلبه شهید مدافع حرم "محمدامین کریمیان است که هویت وی روز گذشته به اطلاع خانواده اش رسیده است.
پلاک حضرت زهرا(س) را همیشه بر گردن داشت و عاشق شهادت بود و همیشه به من میگفت برو سر قبر شهدا و برایم دعا کن شهید بشم. همیشه میگفت دلم میخواهد مثل بی بی حضرت زهرا(س) گمنام باشم. نمیدانم چه معامله ای با خدای خود کرده که پیکرش به وطن برنگشت اما هر معامله ای که کرده باشد، راضی ام.
تسنیم: چگونه مطلع شدید که فرزندتان به درجه رفیع شهادت نائل آمد؟
ساعت حوالی 10 و نیم شب بود که عموی فرزندم به اتفاق همسر و فرزندش به منزل ما آمدند و از من پرسیدند که از محمد امین خبری داری، منم گفتم بله چند روز پیش تلفنی باهاش صحبت کردم و به من گفت حالم خیلی خوبه و یک ماشین تویوتا هم زیر پام هست و با اون رانندگی میکنم. در همین حین دیدم عموی فرزندم حاج قدرت شروع کرد به اشک ریختن و من پرسیدم چرا اشک میریزید، گفتند هیچی، پرسیدم امین جانم شهید شد؟ دیدم گریههای حاج قدرت بیشتر شد، دوباره پرسیدم، امین جانم شهید شده؟ وی هم که دید من آمادگی شنیدن خبر شهادت رو پیدا کردم گفتند بله محمدامین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
تسنیم: وقتی مطمئن شدید که محمدامین شهید شدند چه حس و حالی داشتید؟
خدا را شکر کردم و از خدا خواستم شهید ما را قبول کند. بزرگترین آرزوی محمدامین شهادت بود و دیگه به آرزویش رسید. نمیدانم چه معامله ای با خدای خود کرد اما هر معامله ای که کرد من راضی هستم.
تسنیم: آیا با رفتنش مخالفت میکردید؟
محمدامین خیلی با شعور بود و از معلومات بالایی برخوردار بود. یک روز به او گفتم پسرم تو معلوماتت بالاست درست خوب است بمان چون مردم اینجا به تو نیاز دارند. محمدامین در جوابم گفت: مادر این حرفها را نزن. روز عاشورا هم همین حرفها را میزدند و امام حسین (ع) را تنها گذاشتند. فردای قیامت جواب امام حسین(ع) را چگونه می دهید؟ دیگر حرفی برای گفتن نداشتم چون به هدفش ایمان داشتم و میدانستم با علم و آگاهی در این مسیر قرار گرفته است.
محمدامین دنیایی نبود و چیزی از دنیا نمیخواست، بزرگترین آرزویش شهادت بود و امروز به آرزویش رسیده است.
تسنیم: چه حرفی با هم سن و سالهای محمدامین و آنهایی که این مصاحبه را میخوانند دارید؟
راه شهدا را ادامه دهند. شهادت فقط خون ریختن نیست بلکه ذوب شدن در ولایت فقیه است. ولایت فقیه خط قرمز محمد امین بود و نماز اول وقت و زیارت عاشورا از تاکیدات ایشان بود. به نظر بنده هر کس که این مسیر را ادامه دهد عاقبت بخیر میشود.
طلبه شهید مدافع حرم محمدامین کریمیان در تاریخ 1373/06/31 در بهنمیر متولد شد و در تاریخ 27 خرداد امسال در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهید کریمیان بر اثر اصابت دو گلوله به پا و سینه در حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مصاحبه از هومن رمضانیان
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از 🌹محب الشهدا🌹 شهیدسعیدبیاضےزاده❤
✍ بچه که بود فلج شد
نذر حضرت زینب(س) کردمش
نذرم قبول شد
فرزندم خوب شد...
خوبِ خوب
آنقدر خوب که مهر نوکری عمه ی سادات روی قلبش حک شد
عاقبت هم فدائی بی بی شد..
🌷#شهیدرضاکارگر🌷
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
جزء۱۲...التماس دعا.mp3
4M
📖جزء خوانی روزانه ماه مهربانی 🌙
🌹جزء دوازدهم۱۲
🎤استاد معتز آقایے
💈حجم فایل : ۳/۸ مگابایت
🌷هدیه به شهیدان #حبیب_الله و #حمیدشمایلے
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از هیات میثم تمار
💢کدام روزه مقبول است؟
#شهید_مطهری
اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، شبهای احیایی را گذراندیم، #روزههای متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان #احساس کردیم که بر شهوات خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، بر عصبانیت خودمان از #سابق بیشتر مسلّط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلّط هستیم و بالاخره بر #نفس خودمان بیشتر مسلّط هستیم و میتوانیم #جلو نفس امّاره را بگیریم، این علامت قبولی روزه ماست.
📚 آزادی معنوی، ص۵۰
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/maisamtammar