eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
156 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ڪـاݩــال🌷ڪُــميـڶ
1_10313954.mp3
2.51M
احساسی 🍃این روزا دم غروب دریا میشه چشا 🍃باز عطش میگیرم و باز میرم کربلا 😭😭😭😭😭 🎤 التماس دعا
🍂🍁🍂 بــرگ زردی بــا ســمــاجــت، شـاخــه را چـسـبــیــده بــود دســتـهای خــویــش و دامــانِ تــوام آمــد بــه یــادم "یــا حــســـن (علیه السّلام)" #شهیداحسان_فتحے🌹 #صبحتون_شهدایی #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
⬆️⬆️️ #پروفایل_شهدایی 🌹 رفیق شهیدم #حسن_باقری🌹 @setaregan_velayat313 ╰─┅═ঊঈ---🌹---ঊঈ═┅─╯
هوالطیف اینجا طلاییه... مقتل مردان آسمانی.... اینجا پر از چشمانی است که به ما خیره شده اند... سرزمین رهایی از بند دنیا... اینجا دستانی زیرخاک است که به آب رسید اما سیراب شهادت شد... #‌اینجا‌_طلاییه طلایــیه عجــــب طلاییه https://eitaa.com/setaregan_velayat313 🌹🌹🌹🌹🌹
#آقاي_ڪَـــرَم... ◈✨ گفتند چند روز دگر آقاے ڪـــــرم مے آید ◈✨ بنویسد ڪہ در راه کـــــرم داد حـــرم را حتے.. #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#سلام_شهید گفته بودی: دشمنان نمی‌دانند، ما برا‌ی #شهادت، مسابقه می‌دهیم! حالا تو و یاران برنده همان مسابقه شدید؛ اما گوئی هنوز هم برای رزمندگی، به صف‌اید، و این‌بار در #لشکر_مهدی_عج رزق #روز_چهاردهم «رمضان‌المبارک»، در محضر #شهید_حاج_حسین_همدانی (ابو وهب) https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از مفتاح‌حیدریون
🔺 #شایعه/ فرد خاطی #مدرسه ای در تهران، نوه آیت‌الله #حائری_شیرازی❗️ ✅ فرزند مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی، انتساب این فرد به بیت ایشان را رد نموده و از مردم خواست از انتشار این شایعه پرهیز کنند. yon.ir/heri #ناظم #تجاوز #لواط #آزادی #آقازاده 👉 https://eitaa.com/meftah1414 🌹🌹🌹
ثبت نام سراسری فقط تا ۱۰ خردادماه۹۷ khademin.koolebar.ir اگر دوست دارید به جمع ملحق شوید، با ما همراه باشید.. 🔰🔰🔰🔰🔰 جهت شادی روح شهدا در نشر این پیام کوشا باشید تا اگر جوان یا نوجوانی علاقه مند به ثبت نام هست از قافله عقب نماند. کمیته خادمین شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_احسان حرفی نداری برا حرف آخرت؟؟ فقط #شهدا شرمنده ایم... #شهیداحسان_فتحے ارسالی از #خواهرزادهٔ شهید فتحے #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🍀آخرین پیامک مهدی( #شهید_مهدی_عزیزی) مهدی قبل از رفتن به سوریه، آخرین پیامکش را برای یکی از دایی هایش فرستاد: ⭕️دایی! من رفتم. دستمال اشکهام روبا کمی تربت کربلا گذاشته ام لای قرآن روی طاقچه. اگه یه وقت طوری شد، آنها بگذارید کنارم. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
پسر ارشد مــــادر به غرورت سوگند عاقبت در #حرمت ذکر علے مے گیرم https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✍ #حاج_حسین_یڪتا بچه ها ... اگه دیدین #شیطون داره از گوشه خاڪریز دلمون میاد تو... باید #روضه بخونیم. روضه دل ما رو نگه میداره. #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین خداحافظے #شهیدسعیدبیاضےزاده #بیاضی تو که #شهیدنمیشی بیا #دل من پشت سرش کاسهٔ آبی شد و ریخت...😔 #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
~•°•~•💓•~•°•~ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_سی
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣4⃣ ساعت یک و نیم رسیدیم خونه و بعد از خوردن ناهار رفتیم استراحت کنیم. محمد روی تخت من دراز کشید و چشماشو بست☺️ من هنوز لباس بیرون تنم بود و فقط چادرمو در آورده بودم. معذب بودم بخوام جلوش لباس راحتی بپوشم برای همین بیخیال عوض کردن لباس شدم و فقط مقنعه مو به یه روسری تغییر دادم. روی صندلی جلوی آینه نشسته بودم و خودمو نگاه میکردم. چهره فوق العاده معمولی داشتم و هیچ جذابیتی نداشت اصلا میشه گفت خیلیم زشتم😐 چاقم که هستم 😐 کوتوله هم که هستم😐 اخلاقمم که یه درجه فقط با جناب سگ تفاوت داره😐 عقل درست درمونیم که ندارم😐 ولی محمد چی؟! خوشگل ترین پسر دنیاست(این اقراق نیست حقیقت محضه😊) هیکلشم که بیسته😊 قدشم که رشید😊 نابغه هم که هست😊 اخلاقشم که مثل فرشته هاس😊 من الان واقعا موندم چرا عاشق من شده😁 یاد داستان لیلی مجنون افتادم.... لیلی دختر سیاه و زشت و مجنون پسر زیبا... محمد: به چی فکر میکنی سه ساعته جلوی آینه نشستی😳 _واااای سکتم دادی محمد فکر کردم خوابی😵 محمد: نه عزیزم نخوابیدم. یعنی بدون شما من که خوابم نمیبره😉 _تو راحت بخواب من رو زمین میخوابم محمد: خب منم روی زمین میخوابم😊 _پس من رو تخت میخوابم محمد: خب بیا رو تخت بخوابیم😜 _نوموخوام😝 (حالا خودم از خدامه کنارش بخوابم هاااا اینا همش عشوه خرکیه😂) محمد دستاشو باز کرد و گفت : بیا دیگه اذیت نکن😬 _نوموخوام😊 محمد با حرصی که توی صداش مشهود بود گفت : عه پس نوموخوای الان یه کاری میکنم که بوخوای😉 بلند شد و اومد طرفم درست رو به روم وایساد سرم تا روی سینه ش بود😵 محمد آروم گفت : که دلت نوموخواد آره😁 با شیطنت گفتم : آره نوموخوام😜 برخلاف هرچه که تصورش رو میکردم روی زمین زانو زد و دستمو گرفت و با عجز گفت : فائزم _جانم😟 محمد: خواهش میکنم کنارم... هنوز حرف محمد تموم نشده بود که فاطمه در اتاقمو زد گفت : بچه ها بیاین علی بستنی گرفته😶 محمد با لبخند به صورتم نگاه کرد و گفت : این که گذشت ولی بعدا به خدمتت میرسم😁 ... ❤🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣4⃣ ️بعد اینکه بستنی خوردیم با محمد و علی و فاطمه تصمیم گرفتیم بریم بیرون گردش به پیشنهاد فاطمه قرار شد بریم باغشون که فاصله اش تا کرمان یه رب بود. وقتی رسیدیم باغ شون نگهبان درو باز کرد و مارفتیم داخل همیشه عاشق اینجا بودم از وسطش یه جوب آب رد میشه و توش پر از درختای مختلف و رنگارنگه تنها بدیش این که شهریوره و فصل پسته و من حساسیت دارم😞 بیخیال مهم نیست... نمیخوام یادآوریشون کنم که گردش به کامشون تلخ شه... ان شاالله که اتفاقی نمیوفته... یه فرش کوچیک کنار جوب پهن کردیم و علی بساط بلال درست کردن راه انداخت ☺️ بلال که خوردیم من به محمد پیشنهاد دادم بریم تا کل باغو نشونش بدم باهم شروع به راه رفتن کردیم محمد دستمو گرفت توی دستش... چقدر این گرمایی که دستش بهم القا میکرد دوس داشتنی بود... چقدر زیاد.... _محمد اونجا رو نگاه کن👆پارسال سیزده بدر اومده بودیم اینجا ماهم داشتیم والیبال بازی میکردیم بعد علی مسخره بازیش گل کرد محکم توپ رو زد خورد تو صورت من😬 خون دماغ شدم صورتم کلا تخت شده بود تا یه هفته😂 محمد با ناراحتی گفت : آخ الهی بمیرم😢این علی رو میکشم صبرکن😡 گل منو میزنه😡 _خودتو ناراحت نکن محمدم ☺️ وای چرا من محمدو آوردم این طرف تو باغ پسته😱 اولین عطسه... دومین عطسه... پشت سر هم عطسه میزدم😣 محمد با نگرانی به طرف من برگشت و تقریبا فریاد کشید: فائزه... فائ...زه... چیشده... چیشدی فائزه... چرا صورتت قرمز شده... 😨 نفس کشیدن برام سخت شده بود احساس میکردم الان که خفه بشم... فقط یادمه پیراهن محمد رو چنگ زدم که نیوفتم...😣 صدای محمد توی سرم پیچیشد: علی بیا کمککککککک😯 ... ❤🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣4⃣ با احساس سوزش دستم چشمامو باز کردم. نور چشمامو زد و دوباره بستمشون. صدای محمد آروم تو گوشم پیچید: فائزم... خوبی؟ صدای محمدم بغض داشت...😢 _مح... نتونستم ادامه بدم... واقعا نتونستم... توانایی حرف زدن نداشتم... آخ دستم میسوزه...😣 چشمامو دوباره باز کردم تا به نور عادت کرد... توی یه اتاق بودم در و دیوار سفید بود به دستم نگاه کردم سرم زده بودن بهم و محمدم دستشو گذاشته بود رو دستم...😭 _اینجا... کجا...😭 محمد با صدای پر از بغض گفت : الهی فدای خانومم بشم... حرف نزن حالت بد میشه.... اینجا بیمارستانه.... 😢 حالم یه جوری بود.... پلکام رو نمیتونستم باز نگه دارم... دستم درد میکرد... اشکام جاری شدن...😭 محمد دستو ول کرد و از روی صندلی کنار تختم بلند شد... با صدای گرفته و از ته چاه گفت: مگه نگفتم دیگه حق نداری گریه کنی... چرا میخوای بکشیم... صورتش داشت به صورتم نزدیک میشد که یهو در باز شد و فاطمه و علی اومدن داخل...😔 علی روی صورتم خم شد و لپمو بوسید. علی: الهی فدات شم خواهری حالت چطوره😢 محمد به جای من جواب داد: خوب نیست... نمیتونه درست حرف بزنه... سختشه...😔 فاطمه اومد کنارمو دستمو تو دستش گرفت و آروم توی گوشم گفت: پاشو پاشو این لوس بازیارو در نیار😡 ایییش داری ناز میکنی دیگه واسه اقاسید😂ولی سید داشت سکته میکرد هاااا😁 کم مونده بود بزنه زیر گریه...😂 علی: عزیزدلم فاطمه خانومم زشته توی جمع درگوشی صحبت کنی😁 فاطی: صحبت زنونه بود☺️ محمد: علی نگفت کی مرخص میش😔 علی: چرا گفت سرمش تموم شد بگو پرستار بیاد بکشش بعد مرخصه محمد: برم بگم بیاد تموم شده ها😳 فاطی: شما بشینید من میرم میگم بیاد. فاطمه از در اتاق بیرون رفت و بعد با پرستار اومد وقتی خواست سرم رو از دستم بیرون بیاره از ترس درد چشمامو بستم😣 محمد دستمو گرفت و گفت: تموم شد عزیزم بلند شو به کمک محمد بلند شدم فاطمه چادرمو سرم کرد و با علی جلو افتادن رفتن حسابداری منم تکیه داده بودم به محمد و اون دستشو دورم پیچیده بود و راه میرفتیم. روی حیاط بیمارستان منو روی نیمکت نشوند. محمد پایین نمیکت نشست و دستمو تو دستش گرفت☺️ محمد: فائزه... دوست دارم... طاقت ندارم دیگه اینجوری ببینمت... تورو خدا دیگه اینجوری نشو...😢 بغض تو صداش وادارم کرد فقط نگاش کنم و آروم گفتم: چشم محمدم... چشم... ... ❤🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
😊 ⭕️سردار شهید حسن         يکی از نيروهاي به اصطلاح صفركيلومتر را توجيه مي كرد:  هيچ نترسي ها! سه حالت داره:😊 اگر شهيد شدي ميري پيش خدا، اگر اسير بشي به امام حسين(ع) ميرسي(کربلا)، اگر هم زخمي شدي آغوش مامان جان در انتظار توست! ديگه چي ميخواي!!! https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از مفتاح‌حیدریون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیس‌جمهوری که در منزلش برای صبحانه چیزی جز نان نداشت! 📚 #مقام_معظم_رهبری 💠 https://eitaa.com/meftah1414 🌷🌷🌷
#ولادت_امام_حسن_مجتبی 🍃 شکر خدا به حُرمت این ذکر یارضا بی اختیار غرق عطای حسن شدیم حال و هوای حرم مطهر رضوی در شام میلاد کریم اهلبیت امام حسن مجتبی #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💞 #پیوند_آسمانی 💟همزمان‌با میلاد با سعادت کریم‌اهل بیت ، امام حسن مجتبی(ع) زوج جوانی زندگی مشترک خود را در جوار شهدای گمنامِ #معراج‌_شهدا آغاز کردند #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313 🌹🌹🌹
بہ علی مےگفت : «امسال ماه رمضون از خدا احدے الحسنیین را خواستم ؛ یا شهـادت یا زیـارت.» #شهید_مصطفی_ردانی_پور #شهید_طلبه 🕊 https://eitaa.com/setaregan_velayat313 🌹🌹🌹🌹
راز یک امر مهم در وسط #قلب من است #کربلایی شدنم دست امام #حسن است کاش باشد عیدی،عیدت همین #کربلا، #پای پیاده، #اربعین #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
امروز سالروز #تولد توست و من برایت هدیه ای نخریده ام آنچه خریدنی است بی شک لایق تو نیست نمیدانم با کدام جمله “دوستت دارم” را برایت انشا کنم اما کاملتر از این چیزی ندارم تولدت مبارک #عموجان https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
امروز سالروز #تولد توست و من برایت هدیه ای نخریده ام آنچه خریدنی است بی شک لایق تو نیست نمیدانم با ک
هستن پیکرشون کمتر از یه ساله برگشته سال ۶۲عملیات خیبر و تو منطقه هورالهویزه مفقودالاثر شدن و پیکرشون پارسال۴/۲۹ تشییع شد و در زادگاهشون روستای لاسبید به خاک سپرده شدن و یه یاد مان هم تو گلزار شهدای بهبهان دارن که لباساشون تو اون قبر هستش....عموجان تا حالا حاجت چند نفر رو دادن التماس دعا