ستارگان آسمانی ولایت⭐️
چه ناخداهایی که #درخاک خفتنـد تا ما در همسايگی #اقيانوس، شبی را بدون طوفان به #صبح برسانيم آنها در
از زبان همسر #شهید_اینانلو
محمــــــ❤️ــــدم :
همان پیراهنے كه خواستے اتوكردم
همان انگشترے كه گفتے آماده کردم 💍
توے ساک💼همان ها را که گفتے گذاشتم
به همان ترتیبے که #سفارش_کردے 😌
⚡️فقط بدان ....
دلـــ❤️ـــم را
رج به رج از شال ردکردم
و دور گردنت انداختم 😞
مثل #پیچک دور بندپوتینت👞 کشیدم
#مـــن...
اینجـــــا ...
بی دلــــ💔ــــ شده ام 😔
روبه روے #حــرم که مے ایستے یادت باشد 👈یک نفرِدوتایے هستے 👫
#سلام مرا به خانم برسان...
باقی راخودش مے داند...✋
#محـــــمد_جـــان
من این درس را از #کربـــــــــلا آموختم
که ما چیزے را که در #راه_خـــدا داده ایم
♨️ هیچ وقت باز پس نميگیریم ....
#همسرشهید_مدافع_حرم_محمداينانلو
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
انتهای پادگان ..،
مقبره دو #شهید_گمنام بود ..
#سهتایی قرار گذاشتیم هرشب زیارتشان برویم ..
اما برخی شبها به خاطر شدت برودت هوا و ایضا طولانی بودن مسیر، نمیرفتیم و خودش، #تنهایی میرفت ..
نمیدانم چه سِرّی را در گوش مقبره ها نجوا میکرد..
نمیدانم زمزمه کدام غزل عاشقی را بر لب داشت ..
که اینقدر انس گرفت..
که هر شب و هر صبح در کنارشان می آرمید ..
حال، #من
این منِ تا گردن فرو رفته در لجن معاصی، در گوشَت میخوانم،
میخوانم و امید به اجابت دارم ..
که
«ای #شهید ، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشستهای، دستی برآر و ما #قبرستان_نشینانِ عادات سخیف را از این #منجلاب بیرون کش!»
نقطه، تهِ خط!
شک
#شهید #سعید_بیاضیزاده
#سوریا #ریف_حما
#شهید #محمدامین_کریمیان
#سوریا #حلب
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
⭕️دشمن ابتدا تصور کرد، #سوری هستیم. ما میخواستیم آنها متوجه شوند که ما کیستیم😎 بنابراین وقتی #آر
#خاطرات_شهدا 🌷
💠ما ایرانی هستیم😎✌️
🔰در سلسله عملیاتهای آزادسازی نبل و #الزهرا(س) یگان ما از خانطومان به منطقهی مورد نظر اعزام شد🚌 رزمندگان با شجاعت✌️ در عرض چند ساعت دشمن را #زمین_گیر کرد.
🔰آتش🔥 تهیه ما بسیار خوب عمل کرده بود. با عقب نشینی دشمن نیروها در #خاکریز دشمن مستقر شدند. خاکریز دوجداره 500 متری و خوبی بود👌 دقایقی بعد دشمن شروع به پاتک کرد.
🔰از هر طرف به سمت نیروهای ما گلوله میزدند💥 ولی نیروها عقب نشینی نکردند❌ در گوشه خاکریز #من و یکی از رزمندهها با هم بودیم👥 با دشمن تقریبا 100 متر فاصله داشتیم.
🔰از رزمندههای ایرانی🇮🇷 و #فاطمیون ترس دارند. صدایشان را میشنیدیم که میگفتند « #ایرانیون». ولی شک داشتند. دشمن ابتدا تصور کرد، سوری هستیم. ما میخواستیم آنها متوجه شوند که ما #کیستیم.
🔰بنابراین وقتی آرپیجیزن دشمن شلیک میکرد💥 و میگفت «الله اکبر»، ما در پاسخ با صدای بلند میگفتیم « #خامنهای_رهبر».
آرپیجی به خاکریز اصابت کرد🌫 تا زمانی که هوا رو به روشنایی برود، این کار ادامه داشت. مقدار زیادی مهمات مصرف کردند ⚡️ولی #جرات جلو آمدن را به #برکت نام مقام معظم رهبری نداشتند🚷
از دست نوشته های شهید📝
#شهید_مرتضی_عطایی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔸میثم آن قدر خوب و مظلوم بود☺️ که حیف بود غیر از #شهادت از دنیا برود. #لیاقت شهادت را داشت.
🔹از بچگی👦 حرفگوشکن بود. خیلی کمک حالم بود. بچه فعالی بود. بزرگتر که شد تا #من جلوتر از او وارد اتاق نمیشدم قدم برنمیداشت🚷
🔸 #هیچوقت به من نمیگفت برایش فلان کار انجام بدهم. همیشه با #وضو بود. نمازش را اول وقت میخواند. یک جوری معلم اخلاق بود و با ایمانش برای همه #الگو بود.
راوی: مادر شهید
#شهید_میثم_علیجانی🌷
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔆روزهاي #آخر به او ميگفتم: «وقت آمدن زنگ نزني📵 به #دوستت كه بيايد دنبالت، تا از تهران بخواهي بیایی. دیگر من طاقت دوریات💕 را ندارم که با ماشين بيايي.» همهاش شوخي ميكرد و ميگفت: نه پول #هواپيما ندارم. ميگفتم: #من برايت ميخرم. ميگفت: ببينيم چه ميشود.. »
🔆تا اينكه در #تماس_آخر دوباره همين حرف را به صادق گفتم: لطفاً خبر بده دوست دارم بيايم استقبال🌷 مدافع حرم #عمهجان.» قبول كرد✔️ اين دفعه ديگر شوخي نكرد❌ و گفت: #میايی_جانمـ❤️
🔆ديگر كمكم حرف از آمدن😍 بود و #برگشتنش. از 9 اسفند تا چهارم #ارديبهشت براي من يك عمر گذشت، ولي براي صادق همين 57 روز كافي بود تا به #آرزويش برسد🕊 هميشه به من ميگفت: #خانم! دعا كن يك جوري شهيد بشوم🌷 كه حتي ذرهاي از زمين را اشغال نكنم⛔️ و من ميگفتم: «نه من از خدا ميخواهم كه يك #مزاري_از_تو براي من بماند.»
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔻 #عاشقانه_شهدا
🔰همسرم #پسر_عمه ام بود. آبان ۹۱ #عقد کردیم و ۱ ماه بعد همزمان با عید غدیر خم عروسی🎊 برگزار شد. #عشق واقعی اونه که چیزی رو بپسندی که محبوبت💞 رو راضی میکنه. از علاقه و شوقش برای رفتن به #سوریه و #شهادت🌷 آگاه بودم و بهمین دلیل برای رفتنش رضایت داشتم.
🔰اونشب تاصبح خوابم نمیبرد❌ وبه #همسرم که خوابیده بود، نگاه میکردم تاببینم نفس میکشه. ساعت۴🕰صبحانه آماده کردم و وقت رفتن #3بار توکوچه به پشت سرش نگاه کرد. چهره خندانش رو #هیچوقت فراموش نمیکنم😔 موقع خداحافظی گفت: دلم رو لرزوندی💓 اما #ایمانم رو نمیتونی بلرزونی❌
🔰بعد از#شهادتش شبی که در#معراج بود،ازش خواستم برای لرزوندن دلش منو ببخشه و #حلالم کنه. صبحی که میرفتن، گفتم: کاش شکمش درد بگیره، پاش درد بگیره نره🚷 دوباره ته دلم میگفتم: #نه، بخدا راضی نیستم دردبکشه💔
🔰دست زدم دیدم خیلی #سرد بود. وقتی دستاش سرد بودمیگفت: فرزانه با دستات گرمش کن😢 تو معراج تو اون ۱۵ دقیقه نمیدونستم چی بگم. فقط بغلش میکردم💞 میگفتم:
#خیلی_دوستت_دارم_عزیزم
#خیلی_دوستت_دارم❤️
🔰همه لحظات #حسش میکنم. خاکُ می بوسیدم ومیریختم روش. میگفتم #تا_ابد همسر منو ببوس. گفتم: تو چقداز من خوشبخت تری که میتونی تاقیامت #همسر منو درآغوش بگیری😭
🔰کفشاشومیپوشم👞 حس میکنم پاهام به پاهاش میخوره. همیشه وقتی ماموریت گل🌹 میخرید، بهش گفتم عزیزم از این به بعد #من باید برات گل بیارم. #شهادت پیام خوشیِ اما زجر آوره برای اونایی که میمونن😔
#همسنگر
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
★دلمـ تنگ #شهیدانی ست
⇜که مرا از بهر خویش نمیخواهند❌
★#دلم_تنگ شهیدانی🌷 ست
⇜که مرا با #رسم خویش میخواهند
★دلمـ💔 تنگ همانان است
⇜که با پای👣 خویش رفتند
⇜و با هزارن #تابوت برگشتند.
★دلم تنگ همانان است
⇜که از بهر حفظ #من
⇜از جـ❣ـان خویش بگذشتند...
★نه تنها #منتی برمن ندارند✘
⇜که منتم را هم #خریدارند
♡دلم تنگ #همانان است ♡...
#شبتون_شهدایی🌙
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✿شـ⭐️ـبــ هنگام
نفس پشتِ نفس
#زخـــــــم هایت
برایم تڪرار مےشود😔
✿از اینکہ #تو برایم چه کردے
و #من برایتـــ چہ⁉️
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شبتون_شهدایی🌙
https://eitaa.com/setaregan_velayat313