eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
156 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 #ماجرای_عبا_و_انگشتر_آقا ♦️روز #عید_قربان که مقام معظم رهبری آمده بودند در مسجد دانشگاه بالای سر پیکر شهیدان حادثه فالکون(شهدای عرفه)، سردار سلیمانی از ایشان یک انگشتر و عبا گرفت و به آقا گفتند یکی از انگشترهایی که با آن زیاد نماز شب خوانده ایید را بدهید. ♦️وقتی خواستیم بابا را خاک کنیم، سردار سلیمانی رفت داخل قبر. عبای آقا را پهن کرد. مقداری تربت کربلا آورده بود. آن را روی عبا پخش کرد. بعدش بابا را گذاشتند داخل قبر و آن انگشتر را هم گذاشتند زیر زبان بابا. ♦️من و سعید هم بالای قبر ایستاده بودیم. آنجا هم خیلی سعید بی تابی می‌کرد. رفت پایین توی قبر و به زور از بابا جدایش کردیم. 🌹خاطرات فرزند سردار شهید #شهید_حاج_احمد_کاظمی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✅روزی که مهدی می‌خواست متولد شود، ابرهیم زنگ زد خانه خواهرش. 👈از لحنش معلوم بود خیلی بی‌قرار است.😢 مادرش اصرار کرد بگویم بچه‌ دارد به دنیا می‌آید😍☺️ گفتم: نه. ممکن است بلند شود این همه راه را بیاید، بچه هم به دنیا نیاید. آن وقت باز باید نگران برگردد...☹️🚶 🌸مدام میگفت: من مطمئن باشم حالت خوب است؟ زنده‌ای هنوز؟ بچه هم زنده است؟ ❤️گفتم: خیالت راحت همه چیز مثل قبل است. همان روز، عصر مهدی به دنیا آمد و چهار روز بعد ابراهیم آمد... ❎بدون اینکه سراغ بچه برود، آمد پیش من گفت: تو حالت خوب است ژیلا؟😍 چیزی کم و کسر نداری بروم برات بخرم؟! گفتم: احوال بچه را نمی‌پرسی😶 گفت:‌ تا خیالم از تو راحت نشود نه!😉❤️ ✅وقتی به خانه می‌آمد دیگر حق نداشتم کاری انجام دهم، همه کارها را خودش می‌کرد. لباس‌ها را می‌شست، روی در و دیوار اتاق پهن می‌کرد....سفره را همیشه خودش پهن می‌کرد. جمع می‌کرد 😍تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه فقط با او بود.....👌😊🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[به سال بی محرم فکر کردی به اینکه بی حسین از دست میری به اینکه روضه رو از تو بگیرن کجا داری بری آروم بگیری؟؟]
روزهایَم ‌یڪ‌به‌یڪ‌ مے‌گُذَرند حال‌و‌روزم‌ خَنده‌دار اَست... پُر شُده‌اَم اَز ادعا دَم ‌اَز شُهَدا مے‌زَنم به‌خیال خودَم شَهید خواهَم‌شُد...🕊 خوشا به‌حالَت بِدونِ ادعا شَهید شُدے چِقَدر فاصِله بین‌ِ ماست...👣 #سالروزولادت😍 تولدتــ مبارڪ رهرۅ حسین... ❥❁ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از محسن قنبریان
از یک مسأله گوی ساده به مجتهدی عالی مقام.PDF
376.2K
💠از یک مسأله گوی ساده به مجتهدی عالی مقام❗️ (پاسخ به آیت الله آملی لاریجانی درباره مدرسه ولیعصر) محسن قنبریان ☑️ @m_ghanbarian
📕 ✅ زندگی داستانی شهید مجید قربان خانی ماه سالروز ولادت شهید مجید قربانخانی 💰 قیمت پشت جلد: ١٤ تومن 💰 قیمت با تخفیف سالروز تولد( به مناسبت سالروز ولادت ): ١١.٥٠٠ تومن ثبت سفارش: @abai1376 🆔 @sefareshe_ketabe_khoob
زمانی که در معراج شهدا چهره آرام او را دیدم که خوابیده، او را بوسیدم🍃. یک هفته بعد خواب امین را دیدم که گفت "مامان من که خواب نبودم. وقتی من را بوسیدی تو را نگاه می‌کردم✨." خیلی وقت‌ها چشمم را که می‌بندم و باز می‌کنم امین را پیش‌رویم می‌بینم.💫 وقتی روضه امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) را گوش می‌دهم، داغ فرزندم را فراموش می‌کنم😔. روزی بر سر مزارش روضه می‌خواندم که صدای امین را از پشت سرم شنیدم که گفت "مامان". پشت سرم را نگاه کردم. هیچ‌کس در گلزار نبود.... امین برای من زنده است.❤️ شهید مدافع حرم امین ڪریمی🌺 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#پای_درس_شهید انسان یڪ تذڪر در هر ٤ ساعت بخودش بدهد بد نیست . بهترین موقع بعد از نماز ، وقتی سر به سجده می‌گذارید ، مروری بر اعمال صبح تا شب خود بیندازد ، آیا ڪارمان برای رضای خدا بود ؟! سردار شهید .. #شهید_محمد_ابراهیم_همت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_پنجاه_وسوم 3⃣5⃣ | گردان سلمان | ع
💖(فوق العاده زیبا) 3⃣5⃣ | گردان سلمان | علے میرڪیانی (فرمانده گردان) و یکی از رزمندگان گردان 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 پاییز سال ۱۳۶۴ برای انجام پدافندی به همراه نیروهای گردان راهی منطقه ی مهران شدیم. گردان ما برای حفظ موقعیت منطقه ی مهران به این شهر اعزام شد. استعداد گردان ما شامل ۴۵۰ نفر از نیروهای بسیج و سپاه🇮🇷 بود. ما در ضمن حضور در منطقه، مشغول بالا بردن توان رزمی نیروها برای حضور در عملیات آینده بودیم. مدت حضور ما در منطقه ی غرب زیاد طولانی نشد. ما پس از مدتی به دو کوهه آمدیم. دوره سه ماهه ی حضور رزمندگان گردان ما به پایان رسیده بود. قرار بود همه نیروهای گردان ما تسویه بگیرند و بروند. لذا با توجه به آغاز عملیات والفجر ۸ در منطقه ی فاو، برای همه ی رزمندگان صحبت کردم. گفتم: شما می توانید بروید. برگ تسویه ی📄 همه شما آماده است. امّا لشکر برای عملیات بعدی احتیاج به نیرو دارد. هر کس می تواند بماند. تعدادی از بچه ها به دلایل شخصی و مشکلات رفتند ولی بیشتر نیروها از جمله احمدعلی در گردان باقی ماند. البته من ایشان را اصلاً نمی شناختم و نشناختم❗️ ما راهی منطقه ی عملیاتی فاو شدیم. کار در این منطقه بسیار سخت بود. عراق با کمک کارشناسان غربی و شرقی شدیدترین موانع را پیش روی رزمندگان ایجاد کرده بود. عبور از اروند با آن شرایط و پیچیدگی ها و عبور از ده ها مانع مختلف درساحل دشمن کاری بود که جز با توکل به خدا و قدرت ایمان امکان پذیر نبود. هنوز بسیاری از کارشناسان جنگی دنیا از نحوه ی عبور رزمندگان ما از اروند و رسیدن به مواضع عراقی ها در . ما در یکی از مراحل عملیات حضور یافتیم. نبرد اصلی رزمندگان ما با لشکر گارد ریاست جمهوری عراق، در کنار کارخانه ی نمک به شدت ادامه داشت. به نیروهای گردان ما مأموریت مهمی داده شد. باید در شب ۲۷بهمن که یک هفته از شروع عملیات می گذشت به منطقه ی خور عبدالله می رفتیم. از تاریکی شب استفاده کردیم و به یک ستون نیروها را از کنار باتلاق و از جاده ی خور عبدالله به سمت پل مهم منطقه منتقل کردیم. در طی مسیر بود که چند گلوله خمپاره در کنار ستون نفرات ما به زمین نشست. ما چند شهید و مجروح داشتیم. اما هر طور بود خودمان را به خور عبدالله رساندیم و حمله را آغاز کردیم. البته بقیه بچه ها خصوصاً آنها که با برادر نیری در یک دسته بودند اطلاعات بیشتری از او دارند. ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💖(فوق العاده زیبا) 5⃣5⃣ «صبحانه فانوسی» [رحیم اثنی عشری] بعد از مدتی حضور در دو کوهه اعلام شد که گردان سلمان برای پدافندی منطقه ی مهران اعزام می شود. خوب به یاد دارم که هفتم دی ماه ۱۳۶۴ 🗓 به منطقه سنگ شکن در اطراف مهران رفتیم. شبانه جایگزین یک گردان دیگر شدیم. من و احمد آقا و علی طلایی و چند نفر دیگر در سنگر بودیم. یادم هست که احمد آقا از همان روز اول کار خود را بیشتر کرد. او بعد از نماز شب به سراغ بچه ها می آمد. خیلی آرام بچه ها رو برای نماز صبح صدا می کرد. احمد آقا می رفت بالای سر بچه ها و با ماساژ دادن شانه های رفقا با ملایمت می گفت: فلانی، بلند میشی❓موقع نماز صبح شده. بعضی از بچه ها با اینکه بیدار بودند از قصد خودشان را به خواب می زدند تا احمد آقا شانه آن‌ها را ماساژ بدهد❗️ بعد از اینکه همه بیدار می شدند آماده نماز می شدیم. سنگر ما بزرگ بود و پشت سر احمد آقا جماعت برقرار می شد. بعد از نماز و زیارت عاشورا بود که احمدآقا سفره را پهن می کرد و می گفت: خوابیدن در بین الطلوعین است. بیایید صبحانه بخوریم. ما در آن روزها 《صبحانه فانوسی》 می خوردیم. صبحانه ای در زیر نور فانوس❗️ چون هوا هنوز روشن نشده بود. وقتی هم که هوا روشن می شد ☀️ آماده استراحت می شدیم. آن زمان دوران پدافندی بود و کار خاصی نداشتیم. فقط چند نفر کار دیده بانی را انجام می دادند. ☆☆☆ توی سنگر نشسته بودیم. یکدفعه صدای مهیب انفجار آمد. پریدیم بیرون. یک گلوله توپ مستقیم به اطراف سنگر ما اصابت کرده بود.☄💥 گفتم بچه ها نکنه دشمن می خواد بیاد جلو⁉️ در اطراف سنگر ما و بر روی یک بلندی، سنگر کوچکی قرار داشت که برای دیده بانی استفاده می شد. مسئول دسته ما به همراه دو نفر دیگر دویدند به سمت سنگر دیده بانی. احمدآقا که معمولاً انسان کم حرفی بود و آرام حرف می‌زد یکباره فریاد زد: بایستید. نرید اونجا‼️ هر سه نفر سر جای خود ایستادند❗️ احمدآقا سرش را به آهستگی پایین آورد. همه با تعجب به هم نگاه می کردیم❗️ این چه حرفی بود که احمدآقا زد⁉️ چرا داد زد⁉️ یکباره صدای انفجار مهیبی آمد.💥 همه خوابیدند روی زمین❗️ وقتی گرد و خاک ها فرو نشست به محل انفجار نگاه کردیم. از سنگر کوچک دیده بانی هیچ چیزی باقی نمانده بود❗️ یکبار از فاصله دور به سمت خط می آمدیم. یک خاکریز به سمت خط مقدم کشیده شده بود. احمدآقا از بالای خاکریز حرکت کرد. ما هم از پایین خاکریز می آمدیم. فرمانده گروهان از دور شاهد حرکت ما بود. یکدفعه فریاد زد: برادر نیّری، بیا پایین. الان تیر میخوری. احمدآقا سریع از بالای خاکریز به پایین آمد. همین که کنار من قرار گرفت گفت: من تو این منطقه هیچ اتفاقی برام نمی افته. من جای دیگری است❗️ چند روز بعد دیدم خیلی خوشحاله. تعجب کردم و گفتم: برادر نیّری، ندیده بودم این‌قدر شاد باشی⁉️ گفت: من تو تهران دنبال یک کتاب بودم ولی پیدا نکردم. اما این‌جا توانستم این کتاب رو پیدا کنم. بعد دستش را بالا آورد. کتاب 《سیاحت غرب》 در دست احمدآقا بود. ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کبوترانه🕊 می گردم گِــ💫ــرد #تصاویــرتان ... ردّی از #گذشته ها مانـده روی قلبـم که دلتنگمـ💔 میکند بسیــــ😔ــــار ... #شهدای_مدافع_حرم #شبتون_شهدایی 🌙 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃🌺🍃 ❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 🍂هوایت را بہ سمت من راهی کن🍃 🌼این روزها بدجور #نفس‌تنگےگرفته ام 🍂مےگویند هــ🌫ـوا آلوده است 🌼هرهوایی که #تو در آن نباشے #آلوده است #اَللّٰهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیکَ_الفَرَج https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دائم به سرم فکر علی نیست که هست هرشب به لبم ذکر علی نیست که هست دیگر چه سعادتی بود بهتر از این در سینه ی من مِهر علی نیست که هست #غدیری_ام https://eitaa.com/setaregan_velayat313
سرچشمه یِ فیض کبریا آمده است مـژده بـده که #ابـاالـرّضـا آمده است عیدیِ غـدیـر می رسد با دستـش با تذکــره یِ #کـرب_و_بلا آمده است 🎊میلاد امام موسی کاظم (ع) مبارک🎊 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
babolharam_fosuli.mp3
1.52M
🎤بارونِ بارونِ بارونِ امشب خوشیمون فراوونه 😍 #کربلایی_محمد_فصولی #ولادت_امام_موسی_کاظم #مولودی #امام_کاظم #امام_موسی_کاظم #میلاد_امام_موسی_کاظم #مداحی #مولودی #صلوات https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سیره شهدایی دست_به_غذا_نزد ناهار خونه پدرش بودیم. همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذاخوردن. رفتم تا از آشپزخونه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید.  تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم. اینقدر کارش برام زیبا بود که تا الان توی ذهنم مونده. 🌺 😍 #شهید_مهدی_زین_الدین منبع : کتاب یادگاران، https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• #مناجات ؛ #بندگی ! • °{وَ ما اَسعَدَ مَن رَعے حُرمَتَڪَ بِڪ}° و چہ خوشبختـ استـ کسے کہ حرمتتـ را محضِ وجودِ خودتـ🍃 رعایتـ کند ... :)) |📖| #صحیفہ_سجادیہ || #دعاے45 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟ويژه ولادت امام كاظم 📹نماهنگ| روايت رهبرانقلاب از زندگی امام كاظم عليه السلام ❓در اتاق خصوصی امام کاظم؛ شمشير، لباس و قرآن نشانه چيست؟ https://eitaa.com/setaregan_velayat313