♠❣♠❣♠❣♠❣♠💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #دوازدهم
چشمامو سریع انداختم پایین...
گرچه سر اونم پایین بود، باز عطرش به تندی منو از نفس انداخت
مهسا که تعلل منو دید گفت:
_چیزی شده عباس آقا؟😟
همونطوری که سرش پایین بود گفت:
_چند لحظه می خاستم وقتتون رو بگیرم معصومه خانم، اگه اجازه بدین البته😊
احساس کردم دهانم خشک شده،
آروم بلند شدم و دنبالش با فاصله ی یه متری راه افتادم!! حتی برنگشتم عکس العمل مهسا رو ببینم
چند قدم که از مهسا دور شدیم
و انگار تشخیص داد که دیگه مهسا صدامونو نمیشنوه گفت:
_واقعا عذر میخام، میدونم کارم درست نیست... ولی منو ببخشین باید یه چیز مهمی رو بهتون میگفتم قبل اینکه دیربشه... راستش .. راستش ...
وای که چقدر حاشیه میره حال منو درک نمیکنه خب ادامشو بگو دیگه ..😔😣
از گوشه چشم دیدم که دستشو به پیشونیش کشید و گفت:
_میخاستم قبل خاستگاری رسمی که میایم خونتون حرفمو بزنم
خاستگاری!!!
پس مهسا درست میگفت..کمی سکوت کرد انگار منتظر تاییدی از من بود، دیگه دیدم از چند ثانیه ام داره سکوتش طول میکشه، به زور زبونم و تو دهن خشکم چرخوندم و گفتم:
_بفرمایین😕
با این که با فاصله ایستاده بودیم و هر دومون سرامون پایین بود ولی احساس می کردم اصلا ازین وضع رضایت نداره
- خب راستش ... راستش مادرم، چطوری بگم، مادرم...
وای که دیگه داشتم کلافه می شدم،
یکی از عطر یاسش که در فاصله چند قدمی داشت دیوونم میکرد یکی ام از حاشیه رفتن و این دست اون دست کردنش
- مادرم شما رو به من معرفی کرد برای ازدواج، من امسال می خاستم شمال بمونم اما بخاطر اینکه قبل خاستگاری رسمی باهاتون یه صحبت مهم کنم اومدم
دیگه اعصابم داغون شده بودم،😬
وای که سمیرا جات خالی که بهت بگم آقای یاس رفته رو مخم! دیگه کنترلمو از دست دادمو گفتم:
_میشه سریع حرفتونو بزنین الان دو دقیقه است که فقط دارین حاشیه میرین😒😬
انگار متوجه کلافگیم شد که سریع گفت:
_نه نه من منظوری ندارم، فقط آخه خودمم نمی دونم چرا اینجوری شدم، یعنی چی بگم، نمیدونم چرا حس میکنم حالم خوب نیست ...
دستشو بین موهاش کشید و گفت:
_نه یعنی حالم، اصلا ولش کنین، من ...
نمی دونم چرا در اوج کلافگیم داشت ازحرکاتش خنده ام می گرفت،
سرمو چرخوندم و به مهسا نگاه کردم، لبخندی رو لبم نشست خداروشکر خودشو با موبایل سرگرم کرده و حواسش به ما نیست
#ادامہ_دارد....
💛💚💛
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
♠❣♠❣♠❣♠❣♠
#کپی_بدون_نام_نویسنده__حرام
AUD-20181115-WA0017.mp3
2.21M
◾️مناجاتی بسیار زیبا با #حضرت_مهدی (عج) در شب #شهادت پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری علیه السلام◾️
#تسلیت
✔️ @setaregan_velayat313
هدایت شده از ستارگان آسمانی ولایت⭐️
طبق قرار شبانه هرکس ۵ صلوات به نیابت از #شهید_بیاضےزاده #شهیدفتحی جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج»
« اللّهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم »
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از شهید مدافع حرم جواد محمدی
1_15855718.mp3
7.59M
شهیدان نگاه ڪنید به حال ما
شما را به حق خاڪ جبهه ها
ان شاءالله ماهم بریم مثل شما تا ڪربلا
ڪجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت ڪربلایی
#شب_زیارتی_ارباب
#التماس_دعا
حسبے الله و خـدا ، مـا را بـس
بـودنِ بـا شهـدا مـا را بـس
آن شهیـدان ڪـہ بہ خـون میگفتنـد :
هــوس #ڪـرببلا مـا را بــس
" شادےروح امام وشهـدا #صلـوات "
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
آجرک الله یـا صـاحب الزمـان (عج)
پیراهن و شــال عــزا مولا بہ تن دارد
امروز تمام عـــرش با آقـا عزادار است
امروز حرفی ندارم برای دل غم بارت
فقط اینکه ...
آجرک الله یا صاحب الزمان
و یک سلام به قلب عزادارت :
#السلام_علیک_یاصاحب_الزمان(عج)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_وفرجنا_به
#تسلیت_آقاجان
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از خبرگزاری فارس
45075306.out.mp3
5.93M
🎙 زمینه | شال عزا رو دوش صاحب الزمانه... با نوای حاج مهدی اکبری
@Farsna
ای شــهـید دلمـــ💔 گرفته😞
روحـــم پـــژمـــرد
صــــبـــر و طــاقـــتــم بــه ســرآمــــد😔 ...
از گذشـتــــه ها #شـــرمنــده_ام و از آینـده ها بیمناکـــم...
تنها تســلی ام آب دیــده اســتــــ
اشـکـــی کـه تقـــدیم #تـــو میکنــم😭 ...
آبی کـــه با آن دل خــود را شستــشــو مــیدهــم 💖
و بـــا ایـــن وسیلــه #غمهــای درونی خـــود را تسـکـین میبخـشـــم 👌...
از آتش درونی خــود میکــاهــم و بـرای لحـظـه ای #ارامش ضـمیــر مــی یــابـم ...
#بـرایــم_دعـا_کـن😭😭
_________________
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
https://eitaa.com/setaregan_velayat313