╭┅──────┅╮
࿐༅📚༅࿐#احکام
وساطت حرام 😱
╰┅──────┅🦋
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
⏰╲\╭┓
╭🌺🍂🍃#روانشناسی_تایم💭🧠👨⚕️
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚
نمیدونم کی نیاز داره اینو بشنوه
ولی اگه بزودی امتحان داری و هیچی بارت نیست، پاشو درستو بخون،
به کارای عقب افتاده ات برس،
اگه کسی بهت حس ناکافی بودن میده نشیمنگاهش متزلزل باد چون تو به اندازهی خودت خوب و کافی هستی،
اگه کسی امروز بهت نگفته چقد خوشگل شدی من میگم "خیلی خوشگل شدی"، اگه اوضاع روحی، جسمی و مالیت خوب نیست اشکال نداره درست میشه،
اگه درگیر مشکل خاصی هستی و احساس ناراحتی میکنی، یه بغل از راه دور برای تو،
اگه اطرافیانت دائما با دیگران مقایسهت میکنن بهشون گوش نکن چون تو قرار نیست مثل بقیه باشی و همین که خودتی کافیه.
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
بعضی ها مشغولند که فردا شب که شب یلدا هست یه ایده متفاوت داشته باشند برای خوشحال کردن اطرافیانشون 🌱🌸
2.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی تاس گمشده😂😂😂
و میخواهید شب یلدا دور هم خوش باشین
#بخندیم
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
🍊🪔🍊
اینم ایده شب #یلدا من 😇😍
با نارنگی هم میتونید درست کنید
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
ستاره شو7💫
#زندگینامه #شهید_محمد_معماریان قسمت ششم ديده بود بعضي از بچهها نيمههاي شب بلند ميشوند براي نماز
#زندگینامه
#شهید_محمد_معماریان
قسمت هفتم
گردان، محاصره شده بود. از شب كه عمليات كرده بودند و خط را شكسته بودند تا حالا كه غروب روز بعد بود، گردان در محاصره قرار گرفته بود. منطقة فاو، نمكزار بود و آب و غذاي بچهها رو به اتمام. بعد از يك شبانهروز جنگيدن، گرسنگي و تشنگي و خستگي امان همه را بريده بود و حالا هم كه محاصره يعني صبر بعد از جنگ. پنج روز طول كشيد؛ پنج روزي كه زخميها را جزو شهدا كرد، مهمات را تمام كرد. گرسنگي همه را لاغر و رنجور كرد و تشنگي، تشنگي، امان از تشنگي... فداي لب تشنهات يا حسين(علیهالسلام). اين پنج روز همه عهد كردند كه مقاومت كنند كه بمانند، كه پشيمان و خسته نشوند و... نشدند. تا اينكه محاصره را شكستند و بچهها را نجات دادند، اما با چه حالي. زخميهايي كه حالا پلاكشان و اسمشان را يادداشت ميكردند تا خبر پروازشان را به خانوادههايشان بدهند و سالمهايي كه مثل هميشه نبودند؛ رنجور و ضعيف و بيمار. به قول مردم، اسكلتشان مانده بود. محمد با اين قيافه به خانه برگشت. سيل متلكها شروع شد.
همه به مادر ميگفتند: از بچهات سير شدي كه اينطور به سرش ميآوري. مگر ديگر او را نميخواهي. اين چه قيافهاي است كه نوجوانت پيدا كرده. مادر هم اعتقادش محكم بود. ميدانست كه چه كار دارد ميكند. براي چه هدفي جان ميگذارد. سير راهش را، مقصدش را ميشناخت. محكم جواب همه را ميداد: امام حسين(علیهالسلام) از بچة ششماهه تا بالاتر را فدا كرد. نكند حسين(علیهالسلام) هم از سر بچهاش گذشته بود. يك عمري توي روضهها گفتيم: حسين جان، دوستت داريم؛ پس دروغ ميگفتيم؟ بچة من هر وقت خوب بشود دوباره راهي جبهه ميشود. . .
ادامه دارد . . .
اللهمعجللولیکالفرج
#رفیق_خدایی
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂