eitaa logo
ستایشگران عاشورایی
109 دنبال‌کننده
4 عکس
2 ویدیو
2 فایل
حلقه ادبی شهید غلامعلی رجبی وابسته به معاونت جوانان عاشورایی هیئت رزمندگان اسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 صدیقه کبری سلام‌الله‌علیها 📝حسن بیاتانی و قصه خواست ببیند یکی نبودش را بنا کند پس از آن گنبد کبودش را خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود یکی نبود و خدا در دلش سخن‌ها بود یکی نبود که جانی به داستان بدهد و مثل آینه او را به او نشان بدهد یکی که مثل خودش تا همیشه نور دهد یکی که نور خودش را از او عبور دهد یکی که مَطلع پیدایش ازل بشود و قصه خواست که این مثنوی غزل بشود نوشت آینه و خواست برملا باشد نخواست غیر خودش هیچ‌کس خدا باشد نوشت آینه و محو او شد آیینه نخواست آینه‌اش از خودش جدا باشد شکفت آینه با یک نگاه؛ کوثر شد که انعکاس خداوندی خدا باشد شکفت آینه و شد دوازده چشمه و خواست تا که در این چشمه‌ها فنا باشد و چشمه‌ها همه رفتند تا به او برسند به او که خواست خدا چشمۀ بقا باشد نگاه کرد، و آیینه را به بند کشید که اصلاً از همۀ قیدها رها باشد خدا، خدای جلالت خدای غیرت بود که خواست، آینه ناموس کبریا باشد نشست؛ بر رخ آیینه‌اش نقاب انداخت و نرم سایۀ خود را بر آفتاب انداخت در این حجاب، جلال و جمال «او» پیداست «هزار نکتۀ باریک‌تر ز مو اینجاست» نشاند پیش خودش یاس آفرینش را و داد دستۀ دستاس آفرینش را، به دست او که دو عالم، غبار معجر او و داد دست خدا را به دست دیگر او به قصه گفت ببیند یکی نبودش را بنا کند پس از این گنبد کبودش را... :: رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش انار تازه بچیند برای او در عرش کمی بلندتر از گریه‌های کودکشان درخت‌های جهان در حیاط کوچکشان کنار باغچه، زن داشت ربنا می‌کاشت برای تک‌تک همسایه‌ها دعا می‌کاشت و بی‌قرارتر از کودکی که در بر داشت غروب می‌شد و زن فکر شام در سر داشت چه خانه‌ای‌ست که حتی نسیم در می‌زد فدای قلب تو وقتی یتیم در می‌زد صدای پا که می‌آمد تو پشت در بودی به یاد در زدن هر شب پدر بودی فقیر دیشب از امشب اسیر آمده بود اسیر لقمۀ نانت فقیر آمده بود صدای پا که می‌آید... علی‌ست شاید... نه... همیشه پشت در اما... کسی که باید... نه... نسیمی از خم کوچه، بهار می‌آورد علی برای حبیبش انار می‌آورد خبر دهان به دهان شد انار را بردند و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند انار را همه بردند و نار آوردند قرار بود نرنجی ز خار هم... اما... به چادرت ننشیند غبار هم... اما... قرار بود که تنها تو کارِخانه کنی نه این که سینه سپر، پیش تازیانه کنی فدای نافله‌ات! از خدا چه می‌خواهی؟ رمق نمانده برایت... شفا نمی‌خواهی؟ :: صدای گریۀ مردی غریب می‌آید تو می‌روی همه جا بوی سیب می‌آید تو رفته بودی و شب بود و آسمان، بی‌ماه به عزت و شرف لا اله لا الله :: خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود یکی نبود و خدا در دلش سخن‌ها بود و قصه رفت بگرید، یکی نبودش را سیاه‌پوش کند گنبد کبودش را 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 صدیقه کبری سلام‌الله‌علیها 📝محسن رضوانی نقل زَمَخشَری ست كه روزی ابولهب یك سنگریزه جانب احمد روانه كرد ریگی - به طول و عرض نخود- در كَفَش گرفت از روی كین، نبی خدا را نشانه كرد تبّت یدا أبی لهب از آسمان رسید فوراً لهیب خشم الهی زبانه كرد فرمود: هر دو دست وی از تن بریده باد نفرین بر آنكه این عمل ظالمانه كرد یك دست او فقط به كمین نبی نشست خشم خدا به دست دگر هم كمانه كرد با این حساب، كیفر اهل سقیفه چیست؟؟ حق كسی كه حمله بر این آستانه كرد؟ قرآن اگر هنوز می آمد چه می نوشت؟ در وصف آنكه خون به دل " اهل خانه" كرد با مصطفى نكرد در آنجا ابولهب با فاطمه هرآنچه كه اهل زمانه كرد دشمن ، تقاص لات و هبل را ازو گرفت كار علی و باغ فدك را بهانه كرد با هر دو دست، بست و شكست و كشید و كشت جان بتول را هدف تازیانه كرد "آتش به آشیانه ی مرغی نمی زنند" نفرین بر آن كه شعله در این آشیانه كرد 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 سوگنامه‌ی سردار حماسه 📝مهدی احمدلو جاری شد از این حماسه، چون رود دشت و دمن هم پیچید بوی شهادت، دل باخت مشک ختن هم                    یکدست شد جمع یاران، صنعاء و کشمیر و کرمان بغداد و بیروت و تهران، غزه، دمشق و عدن هم هرجا هر آزادمردی در سینه‌اش داشت دردی نجوای پَستویی‌اش را فریاد زد در علن هم گفتم به دامان بگیرم سر را که سامان بگیرم دیدم ندارد علمدار دیگر سری در بدن هم   کرمان سلیمانی‌اش را... بصره ابومهدی‌اش را... ای کاش یک روز هم قم... ای کاش یک روز من هم... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 سوگنامه‌ی سردار حماسه 📝شهره انجم‌شعاع در درندشت کوه پیچیده، ناله‌های مداوم بوران شب، شبِ سوزی استخوان‌سوزست، مشت بر سینه می‌زند طوفان مانده در گوش دشت انگاری ردّ سُم‌کوبه‌های شبدیزی باز زین کرده رخش را رستم، می‌رود تا حوالی توران با کمانی به دوش می‌آید بر تنش زخمِ سالیان مانده آرش است و کنایه‌های مسیر، آرش است و ستیغ کوهستان از تب لهجه‌ی کویری مرد یخِ دل‌های مرده می‌شکند بوی آلاله می‌دهد دستش، بس که گل کاشته در این گلدان عطر بابونه‌های وحشی را با خودش از کویر آورده می‌برد بوی لاله را از فاو تا گذرگاه مرزی لبنان آشنای غم دهاتی‌هاست، دل، صدها کَپَر به او قرص است نام او جاری است از اروند، نام او جاری است تا جولان او کتاب مصور جنگ است، شرح تاریخ جانفشانی‌هاست بومی خاک عشق و ایثار است آبروی همیشه‌ی کرمان شعله‌های چراغ بغدادی با نفس‌های باد می‌میرد شب، شبِ سوزی استخوان‌سوزست، مشت بر سینه می‌زند طوفان تا که این سوز کارگر نشود، پیکرش دشت را بغل کرده و زمین پر شد از تن مردی که از او خالی است دست زمان در افق خون داغ پاشیده، شرق آبستن است صبحی را بوی بابونه می‌وزد با باد، می‌پرد خواب از سر دوران 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 سوگنامه‌ی سردار حماسه 📝ریحانه کاردانی از کشته‌اش هم بترسید، این مرد پایان ندارد مُلکی که او دارد امروز، حتی سلیمان ندارد   دل‌های ما مُلک او شد، جان‌های ما سرزمینش این سرزمینِ بهار است، اینجا زمستان ندارد   ما التیام از که جوییم؟ ما از که مرهم بخواهیم؟ جز روضه‌ی فاطمیه، این درد درمان ندارد   ای اکبرِ ارباً ارباً! ای دستِ عباس‌گونه! حزنی که در رفتن توست، صد بیت الاحزان ندارد   صدها سلیمانی اینجا می‌جوشد از خون پاکت دشمن چرا فکر کرده‌ست خون تو تاوان ندارد؟   ما غرق خشمیم و کینه، آتشفشان‌های دردیم ایمن نباشد از این خشم، هرکس که ایمان ندارد خون ابوالمهدی امروز آمیخت با خون سردار یعنی که اسلام اصل است، بغداد و تهران ندارد 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 سوگنامه‌ی سردار حماسه 📝حسین مودب ای خوشا در راه اقیانوس طوفانی شویم در طواف روی جانان غرق حیرانی شویم کربلا غیر از اطاعت نیست، یاران العجل! در مسير جمکران باید جمارانی شویم پای درس فاطمه(س) آموختیم این عشق را در غدیر معرفت با شوق قربانی شویم صبح نزدیک است، این شام پریشان‌حال را باید اکنون عازم پیکار پایانی شویم من ز لبخند شهیدان این‌چنین فهمیده‌ام دشمنان مورند... ما باید سلیمانی شویم! 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 سوگنامه‌ی سردار حماسه 📝محمود یوسفی در سینه هامان زخم صدها بغض پنهانی ست چشمانمان از این مصیبت ابر بارانی ست ای بادهای هرزه در فکر کفن باشید حال و هوای شهرمان بدجور طوفانی ست از پشت گرچه بازهم خنجر زدید اما این شهر این خانه پر از قاسم سلیمانی ست این خانه از اهل وفا خالی نخواهد شد این شهر این خانه پر از یار خراسانی ست آری عزاداریم اما غرق امیدیم آری پس از این روزهای سخت آسانی ست آری پس از این، غنچه بسیار می روید صد ها گل قاسم در این گلزار می‌روید سردار ما را بی هوا کشتن کجا زیباست این‌گونه جنگیدن مرام بچه ترسو هاست ای گرگ ها مرد نبرد تن به تن باشید شیر آمده آماده جان باختن باشید چشم عدالت روز و شب در انتظار ماست هیهات من الذله تا آخر شعار ماست ما‌ نان ز دست خصم‌پیغمبر نمیگیریم ما مرد میدانیم در بستر نمیمیریم با دوستان خویش کارونیم و اروندیم با دشمنان خویش البرز و دماوندیم باید ببینی در رگ ما خون آرش را در چشمهامان غیرت صدها سیاوش را ما یک به یک از نسل خون از نسل شمشیریم وقتش بیاید انتقامی سخت میگیریم از ایستادن آسمان خسته نخواهد شد راهی که با خون باز شد بسته نخواهد شد حس میکنم روی سر خود دست قائم را باید بگیریم انتقام حاج قاسم را ای آسمان خونخواهی هابیل نزدیک است شبهای نابودی اسرائیل نزدیک است حالا ببین تاثیر خون مرد مخلص را هم حاج قاسم هم ابومهدی مهندس را ای چشم بسته جمعه فریاد را دیدی؟ جمعیت میلیونی بغداد را دیدی؟ از آبرو تا جان مرید امر جانانیم ای گاوهای شیرده ما شیر میدانیم در راه میهن لشکر آماده بسیار است سرباز جان بر کف چو حاجی زاده بسیار است غیرت، شرف ،عزت، بزرگی، ارمغان ماست پایش بیفتد باز موشک گفتمان ماست ... دست علی و فاطمه پشت و پناه ماست این خانه خالی نیست صاحبخانه اش زهراست زهرا همانی که سرود جان نثاری خواند تا آخرین لحظه فقط پای ولایت ماند ای حضرت خورشید هنگام ظهور توست درمان این ظلمت فقط مهتاب نور توست من شک ندارم شهرمان آباد خواهد شد من مطمئنم قدس هم آزاد خواهد شد 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
01_Zamine_Fatemieh1400.mp3
زمان: حجم: 947.8K
🔘 فاطمیه ۱۴۰۰ ▪️ زمینه - خروش جاویدان 📝جمعی از شاعران شکسته حرمت حیدر شکسته پهلو زهرا چرا چنین شد تفسیر مودة للقربا اگر برآرد آه از دل تمام عالم می‌سوزد به حال زهرا این شب‌ها دل محرّم می‌سوزد زهرا مولاتی . چه روضه‌هایی دارد سوره کوثر با ما غمی فراوان با اوست از اول اعطینا اهل سماء را برد از هوش غربت مولا در تشییع نمانده تاب همراهی فرشتگان را در تشییع زهرا مولاتی . سر شهادت دارند فداییان زهرا مگر بمیرد شیعه علی بماند تنها خروش زهرا در مسجد همیشه جاویدان مانده خطبه زهرا تا دنیاست مفسّر قرآن مانده زهرا مولاتی 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
02_Zamine_Fatemieh1400.mp3
زمان: حجم: 1.05M
🔘 فاطمیه ۱۴۰۰ ▪️ زمینه - آیه‌های یقین 📝زهرا آراسته‌نیا آسمان سینه زد، اشک چشمش چکید کوچه آتش به دل، جامه بر تن درید فصل ماتم شد و فاطمیه رسید شده رنگ غم پیدا نوحه می‌خواند مولا یار مظلومم زهرا یاس کبود ما مادرم زهرا، زهرا . بر جانم نشاند خطبه‌های مبین تا جان گیرم از آیه‌های یقین پشت ظالمان را زنم بر زمین به تو دادم قلبم را به شهادت با مولا برسانم یا زهرا نور امید ما مادرم زهرا، زهرا . آتش می‌زند کوچه بر کربلا هر گوشه رسد ناله‌ای تا خدا بحرین و یمن، غرق ظلم و جفا هرکجا ظلمی بر پا شیعه می‌بازد جان را تا که باشد چون زهرا کوثر مرتضی مادرم زهرا، زهرا 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
03_Sangin_Fatemieh1400.mp3
زمان: حجم: 1.31M
🔘 فاطمیه ۱۴۰۰ ▪️سنگین - دلیل خلقت 📝بشری صاحبی تو دلیل خلقتی آیه آیه رحمتی تو شفیع جنتی فاطمه آسمان چادر نماز توست مادر ماجرای کوچه راز توست مادر بارش باران، نسیم صبح‌گاهی جلوه‌ی راز و نیاز توست مادر بعد تو ای گل عذار مانده خالی از بهار سر رسیده روزگار فاطمه مادرم وای مادرم، فاطمه . کربلا و اشک و غم مشک و دستان قلم تشنگی، آتش، علم بعد تو خیمه‌ها آتش گرفته مثل آن دم می‌کشند این بی‌حیاها چادر از سر باز ضرب سیلی و بازوی نیلی شد رقیه سرنوشتش مثل مادر ماجرای قحط آب یک جهان غرق سراب روضه‌ی طفل رباب بعد تو مادرم وای مادرم؛ فاطمه . ما همه عباس تو مست عطر یاس تو غرق در احساس تو فاطمه نیست دیگر قسمت زینب اسارت باز شد با دست او راه شهادت سرو گونه بین طوفان ایستادند پاسبانان دمشقش با شجاعت ایستاده هر قدم تا علم باشد علم هر مدافع حرم فاطمه مادرم وای مادرم۳؛ فاطمه 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
04_Vahed_Fatemieh1400.mp3
زمان: حجم: 946.5K
🔘 فاطمیه ۱۴۰۰ ▪️ واحد - دریای مهر و رحمت 📝محمدحسین رحیمیان ای راحت روح نبی صدیقه ی کبری یا حضرت ِ زهرا ام الحسن ام الحسین همسنگر مولا یا حضرت زهرا دریای مهر و رحمت و کوه وفا هستی مشکل گشا هستی کِی مادری مانند تو آید در این دنیا یا حضرت زهرا تو بهتری از هاجر و آسیه و مریم صدیقه ی اعظم هم بر تو نازد این زمین هم عالم بالا یا حضرت زهرا شکر خدا که سایه ی روی سرم هستی تو مادرم هستی با دست عباست شوی تو ضامنم فردا یا حضرت زهرا یاس  علی گشتی چرا هم رنگ ِ نیلوفر تو  بعد پیغمبر خاکی چرا شد چادرت واویلا واویلا یا حضرت زهرا آه ای بهار مرتضی رنگ خزان گشتی قامت کمان گشتی خوانی نشسته نافله ، افتاده ای از پا یا حضرت زهرا قنفذ چه آورده سرت، هستی چه بی طاقت ای مادر خلقت عجل وفاتی بر لبت ، سیری از این دنیا یا حضرت زهرا شد رنگ خون از حال تو بین در و دیوار رنگ ِ رخ ِ مسمار خوب از تو دلجویی شده در ماتم بابا یا حضرت زهرا 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها 📝سید جعفر حیدری تار می دیدم و به شک بودم این صدا از گلوی پنج تن اسـت عطر سیب ات که در هوا پیچید با خودم گفتم این حسین من است وقت مرگ آمدی به دیدن من حاضری پیش جان محتضرم لطف کردی، به زحمت افتادی من توقع نداشتم پسرم جرعه آبی بنوش، خسته راه نفسی تازه کن، برم بنشین ساعتی صبر کرده بودی اگر محضرت می رسید ام بنین تاج منت گذاشتی به سرم تو تمنایم از دو دنیایی من کجا این شکوه و رتبه کجا من کنیزم تو کنزِ زهرایی کربلا قسمتم نشد آخر حسـرت دل شمیم تربت توست گریه ام از هراس مردن نیست اشک هایم برای غربت توست گریه از دست من کلافه شده از جگر آه می کشم شب و روز آهِ سردم گواه درد دلی ست شعله ور تر از آفتاب تموز روز اول که دیدمت گفتم در غمت باید امتحان بدهم چار قل خواندم و قسم خوردم پای تو چار دفعه جان بدهم با هدف می گذشت روز و شبم تلخی روزگار شیرین بود بچه هایم فدایی ات بشوند همه آرزوی من این بود معرفت را به حوصله با ذوق کاشتم در نهاد تک تک شان گشت سیراب از اشک های سحر ریشه اعتقاد تک تک شان نیمه شب ها به جای لالایی دائم اسم تو را به لب بردم قبل هر دفعه شیر دادن شان جای خرما غم علی خوردم گرد غربت به صورتت که نشست تا مسیرت به نینوا افتاد یک به یک عرضه داشتند ای دوست با تو هستیم هرچه باداباد با من از کربلا بگو پسرم خیمه بی پناه یعنی چه؟ زینت دوش مصطفی تو بگو گودی قتلگاه یعنی چه؟ گاه کابوس آب می بینم غرق آشفتگی ست احساسم گفت راوی که تشنه جان دادی نکند کم گذاشت عباسم خواهرت از وفای او می گفت با سر و چشم و دست شد سپرت؟ آه از روضه عمود اما هرچه آمد سرش فدای سرت ساربان در شلوغیِ گودال خاتمت را ندیده بود ای کاش شمر جای سرِ مطهرِ تو سر من را بریده بود ای کاش گر عبا و عمامه را بردند غارت پیرهن برای چه بود؟ بدنی با هزار و نهصد زخم نعل تازه زدن برای چه بود؟ نفسم به شماره افتاده از عنایت نظر به حالم کن ملک مرگ هم رسید از راه این دم آخری حلالم کن بدنم بر زمین نمی ماند کفنم خاک و خون نخواهد شد جانم از تن بُرون شود اما داغت از دل برون نخواهد شد 🆔 @setayeshgaran_ashuraee