📚 شرکت در راهپیمایی اربعین
💠 سؤال: اگر در شرایط فعلی و وجود بیماری #کرونا، راهپیمایی #اربعین میسر شود، آیا شرکت در آن جایز است؟
✅ جواب: به طور کلی، ملاک در اینگونه امور، قوانین و مقررات جمهوری اسلامی و مصوّبات #ستاد_کرونا می باشد.
#احکام_عزاداری #زیارت_اربعین
#پیامبر_اکرم (ص) فرمودند:
مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم و مَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِکَ فی عَمَلِهِم
هر کس گروهی را دوست داشته باشد، با آنها محشور گردد، و هر کس عمل جماعتی را دوست داشته باشد،در عمل آنان شریک خواهد بود.
📖 بحارالانوار، ج 65، ص 130
__
🏴
🚨 ماجرای جالب کاسهی دوغ
💠 آقای ذوالنوری میگوید در زمان جنگ، آیتالله خامنهای به تیپ الغدیر تشریف بردند. معظم له بعد از سخنرانی برای صرف ناهار به سنگر فرماندهی رفتند. آیت الله سید روح الله خاتمی نیز حضور داشتند. ایشان با دستهای لرزان خود، کاسه بزرگی را برداشت، مقداری ماست داخل آن ریخت و بعد شروع به درست کردن #دوغ نمود. کاسه دوغ را خدمت مقام معظم رهبری آورد و فرمود: آقا دوغ را برای شما درست کردهام. آیتالله خامنهای فرمودند: شما خیلی به زحمت افتادهاید، خودتان میل بفرمایید. آیتالله سید روح الله خاتمی گفت: اول شما تناول بفرمایید. چرا که من آن را برای شما آماده کردهام. شما بفرمایید و سپس از باقیمانده آن به عنوان تبرّک خواهم خورد. مقام معظم رهبری خواستند کاسه را بگیرند که آیتالله خاتمی فرمود: نه! میخواهم با دست خودم به شما #دوغ بدهم! بعد با دستهای لرزان خود کاسه را نگه داشت و آقا از آن دوغ آشامیدند. پس از آنکه مقام معظم رهبری از آن دوغ نوشیدند، آیت الله سید روح الله خاتمی کاسه را بر زمین گذاشت، آن را چرخاند و بعد لبهای خود را بر همان جایی که آقا از آنجا دوغ میل کرده بودند گذاشت و دوغ را آشامید.
🚨 ماجرای شلّاق خوردن رهبر انقلاب
💠 پایم را به تخت بستند شلاقهایی با ضخامتهای مختلف به سقف آویخته بودند که ضخامت آنها یک انگشت، دو انگشت و یا بیشتر بود. یکی از آنها شلاقی برداشت و شروع کرد به زدن به پاهایم، آنقدر زد که خسته شد، فرد دیگری #شلاق را گرفت او هم زد و زد و خسته شد، نفر سوم شروع کرد به زدن و به همین ترتیب.
💠 هر کدام از آنها فرصتی برای استراحت داشتند بجز من که نگذاشتند حتی اندکی استراحت کنم. در آن حال که قابل توصیف نیست من از خباثت برخی از آنها به شگفتی میآمدم، وظیفه آنها بود که شلاق را بالا ببرند و به من بزنند و همچنین وظیفه داشتند مرا آنقدر بزنند تا در برابر آنها از پا درآیم بنابراین طبیعی بود که پشت سر هم بزنند، اما یکی از آنها خباثت خاصی از خود نشان میداد: #شلاق را به دست میگرفت #تسمه آن را با دست دیگر از پشت سرش خوب می کشید و بعد ضربه را میزد تا بیشتر دلش خنک شود. در حین شلاق زدن یکی از آنها بالای سرم می آمد و از من میخواست از فلان کس یا از نهضت اسلامی بیزاری بجویم من اظهار مخالفت میکردم و آنها به زدن ادامه میدادند تا اینکه #از_هوش_رفتم در خلال این تجربه عملی تلخ دریافتم که ضربه زدن به کف پا از #سخت_ترین_شکنجه_ها است چون پیش از آنکه شخص بیهوش شود ضربات میتواند ساعتها ادامه یابد ضمنا تاثیر وحشتناکی بر روی اعصاب دارد، شنیده بودم که این شکنجهگران دورههای شکنجه را زیر نظر کارشناسان اسرائیلی گذرانده اند و لذا در اعتراف گرفتن حرفهای هستند و در کار خود مهارت دارند.
📘 خون دلی که لعل شد، فصل ۱۲
🌃 یک داستان آموزنده 🌃
♡بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم♡
🎙یکی از علمای ربانی نقل می کرد:
⌚️در ایام طلبگی دوستی داشتم که ساعتی داشت و بسیار آن را دوست می داشت، همواره در یاد آن بود که گم نشود و آسیبی به آن نرسد.
🥀او بیمار شد و بر اثر بیماری آنچنان حالش بد شد که حالت احتضار و جان دادن پیدا کرد.
☘ در این میان یکی از علماء قم در آنجا حاضر بود و او را تلقین می داد و می گفت: بگو لا اله الا الله، او در جواب می گفت:«نشکن نمی گویم»
🎍ماتعجب کردیم که چرا او بجای ذکر خدا، می گوید: نشکن نمی گویم؟
🪨همچنان این معما برای ما بدون حل ماند، با اینکه حال آن دوست بیمارم اندکی خوب شد و من از او پرسیدم: این چه حالی بود که پیدا کردی، ما می گفتیم بگو :لا اله الا الله، تو در جواب می گفتی: نشکن نمی گویم .
⌚️او گفت: اول آن ساعت را بیاورید تا بشکنم، آن را آوردند و شکست.
💎سپس گفت: من دلبستگی خاصی به این ساعت داشتم، هنگام احتضار شما می گفتید بگو لا اله الا الله، شخصی (شیطان) را دیدم که همان ساعت را در یک دست خود گرفته، و با دست دیگر بالای آن ساعت نگه داشته و می گوید: اگر بگوئی لا اله الا الله، این ساعت را می شکنم. من هم به خاطر علاقه وافری که به ساعت داشتم می گفتم: ساعت را نشکن، من لا اله الا الله نمی گویم!
📚هزار و یک داستان نویسنده : محمد محمدی اشتهاردی
✅حب دنیا سرمنشاء همه ی خطاهاست. بهترین و اثربخش ترین راه رهایی و نجات انسان از حب دنیا و آلودگی های دنیوی، اصلاح نفس و رسیدن به مقام بندگی و عبودیت خداوند است.....