*کدام واجب است که تعطیلی ندارد*
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
جبرییل نزد من آمد و گفت:
🌻 ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم خداوند به تو سلام می رساند و میفرماید:
◻️ *نماز را واجب کردم ولی این تکلیف را از معذور و مجنون و طفل برداشتم*
◻️ *روزه را واجب کردم ولی آن را برای مسافر الزامی نکردم*
◻️ *حج را واجب کردم ولی آن را از بیماروفقیر نخواستم*
◻️ *زکات را واجب کردم ولی آن را از گردن نیازمند ساقط کردم.*
*اما دوست داشتن و ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام را واجب کردم و محبتش را بر تمام اهل آسمان و زمین الزام نمودم بدون آنکه رخصتی در آن باشد.*
بحارالانوار/جلد۴۰/صفحه۴۷
عیدغدیرخم پیشاپیش مبارک🌹🌹🌹🌹🥀🥀🥀🌿🌿🌿🌾🌾⚘⚘🌷🌷🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📺سخنرانی حاج آقا قرائتی
✍️موضوع: سایه کم فروشی روی خواص هم هست!
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🍃🎍🌿🌼🍃🎍🌿🌼
*سلام علیکم صبح بخير*
🍃🎍🌿🌼🍃🎍🌿🌼
*(﷽)*
*اللَّهُمَّ ،فَأَوْقَعَنِي وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَةٍ ، وَ كَبَائِرِ أَعْمَالٍ مُرْدِيَةٍ حَتَّى إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِيَتَكَ ، وَ اسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْيِي سَخْطَتَكَ ، فَتَلَ عَنِّي عِذَارَ غَدْرِهِ ، وَ تَلَقَّانِي بِكَلِمَةِ كُفْرِهِ ، وَ تَوَلَّى الْبَرَاءَةَ مِنِّي ، وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً عَنِّي ، فَأَصْحَرَنِي لِغَضَبِكَ فَرِيداً ، وَ أَخْرَجَنِي إِلَى فِنَاءِ نَقِمَتِكَ طَرِيداً ،برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین.*
🍃🎍🌿🌼🍃🎍🌿🌼
*حدیث روز*
*نفاق*
*پيامبر صلى الله عليه و آله :*
*عَليٌّ يَعسوبُ المُؤمِنينَ وَ المالُ يَعسوبُ المُنافِقينَ؛*
*على پيشواى مؤمنان و ثروت پيشواى منافقان است.*
امالى (طوسى) ص 355
🍃🎍🌿🌼🍃🎍🌿🌼
*بسم الله الرحمن الرحیم*
*بارخدایا....!*
*خدایا! این دشمن غدّار مرا در عرصۀ هلاکت انداخت و حال آنکه از گناهان کوچک نابودکننده و معصیتهای بزرگ تباهکننده، به سوی تو میگریختم. در عین حال با وسوسه و تشویق او، مرتکب معصیت تو شدم؛ و به بدی کردارم، سزاوار خشم تو گشتم؛ در چنین وضعیتی ابلیس ملعون، عنان حیله و تزویرش را از من گرداند؛ چرا که در دام حیلهاش گرفتار شده بودم و نیازی به عنانگیری من نداشت؛ و با بیزاری از من، با من روبهرو شد؛ چرا که کارش در حقّ من انجام گرفته بود؛ و با برائت جستن از من، به من پشت کرد؛ و از من رویگردان شد و مرا یکّه و تنها در صحرای خشمت وارد کرد،ای مهربان ترین مهربانان.*
🍃🎍🌿🌼🍃🎍🌿🌼
*تقویم*
🗓 *نجومی*🗓
💠 *به سه شنبه*💠
*خوش آمدید*
*☀۵ مرداد۱۴۰۰خورشيدی*
*🌒۱۶ ذی الحجه ۱۴۴۲قمری*
*🎄۲۷ جولای ۲۰۲۱میلادی*
🍃🎍🌿🌼🍃🎍🌿🌼
*مناسبت روز*
*سالروز عملیات افتخارآفرین مرصاد[۱۳۶۷ه-ش]*
🍃🎍🌿🌼🍃🎍🌿🌼
⭕ *ذکرامروز*
📿 *یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین*📿
*صد مرتبه*
🍃🎍🌿🌼🍃🎍🌿🌼
✨﷽✨
⚜حکایتهای پندآموز⚜
✨پــاداش مـــرد الهی✨
✍در سال های گرانی مواد غذایی، مقدس اردبیلی هر چه خوراک در منزل داشت را بین نیازمندان تقسیم می کرد و برای خود نیز سهمی مثل آنها برمی داشت. در یکی از سال ها که چنین کرد، همسرش به او تندی نمود و گفت: در مثل چنین سالی اولاد خود را فقیر می گذاری؟!
آن مرحوم چیزی نفرمود و برخاست و برای اعتکاف به مسجد کوفه رفت و معتکف شد. روز دوم اعتکاف او بود که شخصی مقداری گندم اعلاء و مقداری آرد نرم به خانه آن مرحوم آورد و گفت: صاحب منزل اینها را برایتان فرستاده و خودش در مسجد کوفه معتکف است.
پس از پایان اعتکاف که مقدس اردبیلی به خانه آمد، همسرش به او گفت: آذوقه ای که به وسیله آن عرب فرستاده بودید، بسیار عالی و درجه یک بود. مرحوم مقدس اردبیلی که چیزی نفرستاده بود، فهمید که این عنایت از سوی خداوند بوده است و حمد و ثنای الهی را به جا آورد.
📚حکایتهای معنوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔲 بستن چشم در نماز👀
‼️سؤال: آیا #بستن_چشم به منظور تجمیع حواس در #نماز اشکال دارد؟
✅جواب: بستن چشمها در نماز مانع شرعی ندارد، گرچه در غیر رکوع مکروه میباشد.
#اجوبه_الاستفتائات
#احکام_نماز
#مقام_معظم_رهبری
•┈┈••✾❀💕✿💕❀✾••┈┈•
حکایت فوق العاده شنیدنی علامه جعفری از جشن غدیر
مرحوم علامه محمد تقی جعفری نقل می کرد:🪴
یکی از نوه های مرحوم مورخ الدوله سپهر نویسنده کتاب ناسخ التواریخ به منزل ما آمد و اظهار داشت در شب عید غدیر در منزلی در شمال تهران، جشنی برقرار است و علاقه مندم شما هم در آن شرکت کنید. گفت: در این جشن تعداد زیادی از رجال لشکری و کشوری هستند. من تصور می کنم که اگر شما تشریف بیاورید و در آن محفل، مطالبی نیز بفرمایید مؤثر واقع شود.
محل برگزاری جشن،منزلی بزرگ و تقریبا جنگل مانند بود و بخش هایی از آن،به صورت آب نماهای بسیار بزرگ بود و به هرحال،باغی بود که کمتر نمونه آن را دیده بودم. وارد جلسه شدیم. دیدم سالنی بسیار بزرگ است که انواع و اقسام میوه ها و شیرینی ها جهت پذیرایی از حضار در آن چیده شده است. در ادامه برنامه برخی از اینها آمدند و در وصف امیرالمؤمنین (ع) اشعاری خواندند.برخی از شعرها خوب بود و برخی نیز سطحی نداشت...
من دیگر خسته شده بودم و بنا داشتم که بلند شوم که از در مجلس سیّدی با ظاهری بسیار ساده وارد شد و حتی کفش خود را برداشت و به داخل آورد که البته در آنجا این کار، خلاف عادت بود و پیدابود که صاحب مجلس و تعدادی دیگر ناراحت شده اند.
عموم حضار به سید نگاهی تحقیر آمیز داشتند. کسی به او احترامی نگذاشت، ولی من در مقابلش به احترام برخاستم و او نیز سری تکان داد. سید،جوان بود و با یک طمأنینه و اطمینان خاصی بر روی زمین نشست و کسی هم تعارف نکرد که روی صندلی بنشیند.
بالاخره نوبت به اشعرالشعرا رسید و از او دعوت کردند که بیاید و اشعارش را بخواند. این شاعر با یک طمطراقی آمد و شروع به قرائت اشعار نمود.
وقتی بیت اول را خواند هر چند بد نبود ولی سید یک اشکال جدی به آن وارد کرد. اشعرالشعرا محل نگذاشت و بیت دوم را خواند. دوباره سید ایراد گرفت. شاعر همچنان توجه نمی کرد. وقتی بیت سوم را خواند،سید گفت: این هم اشکال دارد. شاعر عصبانی شد و گفت: چرا؟ سید گفت: خوب،این را اول می پرسیدی. الان برایت توضیح می دهم.
سید بحثی از معانی بیان و صنایع ادبی را به صورت خیلی خلاصه بیان کرد... دیدم که دریایی است بیکران... چند نفر از حضار آمدند و احترام کردند و به زور سید را به بالای مجلس بردند.
در این هنگام یکی از حضار به سید گفت: اولا خوش آمدید، هر چند که نمیدانیم چطور آمدید. دوم این که آیا خودتان هم شعر می گویید؟ سید گفت: گاهی اوقات. گفتند: می شود یکی از سروده های خود را بخوانید؟ گفت: آری و حتی میتوانم همین الان شعر تازه بگویم. گفتند: پس بفرمایید. گفت: نه، چرا که ممکن است بگویید این اشعار را قبلا گفته ای. شما بگویید که چه بسرایم؟
اینها با حالت اعجاب آمیز نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: غزلی بگویید در مدح امیرالمؤمنین که دو بیت اول عاشقانه باشد و بیت سوم این باشد که اگر علی به خاری نگاه کند،گلستان می شود و بیت چهارم این باشد که اگر معصیت کاران عالم حتی فرعون توسل به علی پیدا کنند بهره مند می شوند. خلاصه، محدوده را برای او خیلی تنگ کردند.
سید قبل از شروع نگاهی به حضار کرد که کسی اشعار او را ننویسد. من زیر عبا خودکار و کاغذ را آماده کردم تا اشعار را یادداشت کنم. فهمید اما اعتراضی به من نکرد. سید شعر را این گونه آغاز کرد:
گر شمیمی ز سر طرّه جانان خیزد
تا قیامت ز صبا رایحه جان خیزد
والهام من که چو ازخواب تو بیدار شوی
زچه رو از سر چشمان تو مژگان خیزد؟
علی عالی اعلا که ز بیم نهلش
روح از کالبد عالم امکان خیزد
گر به خاری کند از قاعده لطف نظر
از بن خار، دو صد روضه رضوان خیزد
گر زند دست به دامان ولایش فرعون
از لحد با دو کف موسی عمران خیزد
داورا! دادگرا! جانب "جدّا" نظری
کز پی مدح تو چون بحر به طوفان خیزد
...
معلوم شد که اسمش جدّا و قمی است.
پس از خواندن شعر، سید خطاب به حاضران گفت: آقایان! علی(ع) از این جلسات که دور هم بنشینید و انواع غذاها را بخورید و چند بیت هم شعر بخوانید راضی نیست. علی مرد است و مردان را دوست دارد. اگر مرد هستید و مردانگی دارید بروید سراغ محرومان، دردمندان و فقرا. یعنی همان کسانی که مورد عنایت علی بودند. اینجا نشستهاید و غذاها، شیرینیها و شربتهای خوشمزه میخورید بعد میروید خانه و فکر میکنید که در مدح علی شعر گفتهاید. صریح بگویم که باید وضعتان را عوض کنید و بروید سراغ محرومان جامعه.
این را گفت و کفش خود را برداشت و از مجلس بیرون رفت.
پس از رفتن او تا مدتی همه بهت زده بودند... آن شب شاهد بودم که تعدادی از آنها بسیار گریه میکردند. آقای سپهر، بعدها میگفت: تعدادی از آنها زندگیشان را تغییر دادند و رفتند و به رسیدگی به محرومان پرداختند.
ابن سینای زمان ص ۹۷-۱۰۲.
#احکام_وسواس
✍ به کسانی که دارای حساسیت شدید روانی در امور #طهارت و #نجاست اند و مثلا زودتر از دیگران #يقين به نجاست، يا ديرتر از ديگران #يقين به طهارت چيزى پيدا می كنند،
در فقه « #وسواسى» گفته می شود.👌
1⃣ اگر وسواسى يقين به نجس بودن چيزى پيدا كند، لازم #نيست به يقين خود عمل كند؛
جز در مواردى كه به طور متعارف يقين حاصل می شود.
2⃣ در آب كشيدن چيز نجس به دست وسواسى، ميزان حال متعارف مردم است و لازم #نيست وسواسى يقين به طهارت و برطرف شدن نجاست پيدا كند.
#مقام_معظم_رهبری
#اجوبه_الاستفتائات
┈┈••✾❀💕✿💕❀✾••┈┈•