یه مطلب مهم همسنگرا فکر نکنید بنده اومدم اینجا عشق و حال و دَم رو پای ضریح هستم 😅 الحمدالله داریم با بچه های بعثه و نمایندگی حضرت آقا تو سوریه فعالیت میکنیم و بحث رسیدگی به آوارگان مظلوم لبنان در سوریه رو انجام میدیم . اما مثل همیشه لطف بی بی جانمون شامل حالم شده و در حرم پیش بچه های بعثه مستقر هستیم ‌. شما به بنده اعتماد کردین و توقع دارید که هزینه هاتون در بهترین جای ممکن استفاده بشه و بنده هم با حساسیت کامل و وسواس کامل دارم هزینه های شما رو با همکاری بعثه استفاده میکنیم 🥰 در مورد سوال رفقایی که دارن مبپرسن ما بیایم ، خدا شاهد هست واقعا اینجا کاری که احتیاج به حضور باشه نیست ، بجاش اون هزینه ای که میخواین بیاین و برگردین رو که کم نیست بدید اینجا هزینه کنیم 🥰

همسنگرا این سری برای اطلاع رسانی این تبلیغ جیگرمون رو خون کردید 😅 لطفا ارسال به همه کانال ها و گروه های فضای مجازی که عضو هستید ، استوری و وضعیت فراموش نشه . خدائیش دبگه نگماااا 😉 ببینم امروز چکار می کنید 🥰

جوری‌‌زندگی‌کن‌‌که‌ #حسین ِفاطمه‌بزنه‌روشونت‌وبگه : - لاتَخَفْ‌وَلاتَحزَن‌إنّامُنَجُّوك -❤️‍🩹🌱 نترس،غمگين‌نباش‌مانجاتت‌ميدهيم .. !

بنی آدم اعضای یکدیگرند ❤️‍🩹 «کَما تُعینُ تُعانُ» "آنگونه که یاری میکنی، یاری می‏شوی؛ امام علی (ع)" جمع آوری کمک های مالی برای مردم آسی دیده و مظلوم لبنان جهاد شما سهیم شدن و اطلاع رسانی کردن حداکثری حساب بانک سپه

۲۵۶۰۸۰۱۱۵۰۳۲۳۲۱۶

کارت بانک سپه

۵۸۹۲۱۰۷۰۴۷۱۳۷۰۱۶

شبا بانک سپه

390150002560801150323216

به نام قرارگاه جهادی جمکرانی ها ملت

6104337383384318

رسالت

5041721070137477

سید عبدالغفار حسینی قرارگاه جهادی جمکرانی ها https://eitaa.com/seyedghafar

اعلام موجودی حساب های اعلامی جهت جمع آوری کمک های مالی برای مردم آسیب دیده و مظلوم لبنان 👇👇👇👇

دلنوشته های شما برای پویش#طلای_مقاومت 🇵🇸🥇 نگاهم به دستبند افتاد؛ به قابلمه غذایی که می‌جوشید. دخترکم منتظر بود بغلش کنم. داشت بهانه می گرفت. غذا را هم زدم. دخترم را بغل کردم. می‌خواستم تا آماده شدن غذا، بنشینم و با دخترم بازی کنم. دخترم را نگاه کردم. با هر لبخندش خستگی که هیچ ،همه غم و غصه‌ام انگار فراموشم می شد. من اینجا بودم؛ توی ایران؛ ولی می‌شد ایران نباشم. می‌شد توی غزه یا لبنان باشم. می‌شد به جای آن که در خانه دخترم را بغل کنم و با او بازی کنم، او را درحالی در آغوش بگیرم که خانه ای نداشتم و آواره بودم. می‌شد کودکم نه پای شعله گاز، که در کنار آتش بمب ها و ویرانه ها گریه کند. می شد او باشد و من دیگر نباشم؛ یا حتی من باشم و کودکم .... می‌شد... نگاهم به دستبندِ دور دستم افتاد.... ـــــــ ✍گروه نویسندگان جوان #طلای_مقاومت #ایران_همدل https://eitaa.com/seyedghafar

حتما با حال خوب مطالعه کنید ☝️

تازه تبلیغات داره یه تکونی میخوره 😊 لطفا دست بجونبونید ، منو دست خالی ایجا وِل نکنید که بدون کمک های شما حضورم اینجا الکی هست . یادتون باشه داستان این ۱۰ روزم رو از لبنان رفتن تا الان رو براتون تعریف کنم 😍 الحمدالله هزینه هاتون اینجا مستقیم با همکاری بعثه حضرت آقا در سوریه با اشراف خودم و پیگیری حقیر تو سوریه هزینه میشه اون در اول وقت 🥰 بچه های بعثه بسیار مخلص هستن و جهادی وار پای کار و میدانی اشراف دارن که عزیزان آواره لبنانی چه چیزهایی احتیاج دارن