eitaa logo
سیدالعلماء
1.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
692 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
🔺 استقبال از ماه مبارک رمضان (۵) 🔹 ... همین الآن فرودگاه #بغداد مرکز آمد و شد #وزیر خارجه و وزیر دف
🔺 استقبال از ماه مبارک رمضان (۶) 🔹 ... خوب حالا چه کار کنیم؟ آخر ماه است یک دعایی هست که: «الَّلهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفرتَ لَنا فی ما مَضَی مِن شعبانٍ فاغفِرلَنا فیما بَقِیَ مِنه»؛ (، اعمال ماه مبارک )؛ یعنی خدایا اگر تا حالا در این ماه ما کاری نکردیم، نکردیم، ما را موفق به آن شرط بخشش خودت بگردان والّا خدا که می‌آمرزد، خدا که در آمرزشش هیچ سخنی نیست؛ ما ممکن است صحیح نکنیم؛ چون شرایط توبه را نداریم. شرایط توبه این است که انسان حساب‌های ، حساب‌های قولی، حساب‌های نظری، چشمی و فکری، همه را روی کاغذ بیاورد و همه را مشاهده کند که کدامش با اصول، مخالف بوده و از آن‌ها کند. اگر این کار را نکند "اِن لَم تَکُن غَفرتَ لَنا فی ما مَضَی مِن شعبانٍ" جوابش این است که تو که نکردی که ما تو را بیامرزیم!. می‌خواهی وارد ما شوی باید پاک شوی؛ پاک شدنت به توبه است. توبه به دانستن بد و خوب و و است. در ماه چه مطالعه‌ای کردی؟ آیا این رساله [] مرحوم را از اول تا آخر خوب خوانده‌ای؟ حلال‌ها و حرام‌ها را خوب حالی‌ات شده است؟ مثلاً یکی از بیدار کردن و متوجه کردن است که آدم نگذارد و که از و و که بیرون می‌آیند، باشند، به خانه که می‌آیند، در را که باز می‌کنند، حواس‌شان به این باشد که وسایل کجاست، کجاست، تلفن‌شان را به دست‌شان بگیرند و با رفیق‌شان حرف بزنند. بی توجهی به این مسائل است که باعث می‌شود انسان، بار می‌آید و ندارد!. معنای تربیت، و داشتن و را به آسانی باز نکردن است، را به آسانی به چیزی ندادن است، را به آسانی به یک ، به یک صفحه، به یک نینداختن است. باید احکام این مسائل دانسته شود که آیا جزء گناهان و حرام هستند یا جزء واجبات به شمار می‌آیند. این‌ها را که دانستیم و پیش خدا کردیم، این را هم می‌خوانیم. «الَّلهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفرتَ لَنا فی ما مَضَی مِن شعبانٍ فاغفِرلَنا فیما بَقِیَ مِنه»؛ (، اعمال ماه مبارک ) خدایا توفیق به همه‌ی ما بده، به طوری‌که ما، را روشن نکنند مگر به خاطر و و . این‌طور صحنه‌های پر از جوان‌های برهنه و لخت، برای خانواده‌ها، بدترین است!؛ چه انسان یک نخراشیده‌ی خارجی را بیاورد در خانه، چه فیلمش را نشان بدهد!؛ آن را به خاطر این نشان می‌دهند که بچه‌ها سرگرم شوند که خانم خانه به آشپزخانه برسد، یا مرد خانه سر میز کار یا به مغازه‌اش برود. این و این هم، با این و سرگرم می‌شوند، و این کار راحت است؛ پس تربیت کجا رفت؟! تربیت ممکن نیست!. وقتی ممکن نشد، خدایی نخواسته پسر یک ، از فرار می‌کند و می‌شود! آن‌وقت اسرار را از او می‌پرسند و در قبال جواب او، یک ساختمان یا یک ماشین خوب هم به او می‌دهند!. این می‌شود حاصل کار یک !، یک !، حتی یک ! من از یکی از همکارانِ ، ، آقا، شنیدم [مقصود مرحوم آیت الله می‌باشد] که فرمود: من نسل مرد ندارم، فقط نسل زن و دختر دارم. نسل مرد من، یکی در خیابان کشته شد و یکی را هم نیروهای امنیتی گرفتند و اعدامش کردند. دو سه تا پسر داشتم، این‌طوری شد. جنازه‌ی پسرم که در خیابان افتاد، به مادرش گفتم من که نمی‌روم او را بردارم. اگر می‌خواهی تو برو بردار!. این آقا یک مجتهد عادل قاضی بود که به من گفت. به خاطر چه بود؟ چون از بس در کار زیاد بود و کار داشتند، نمی‌توانستند بچه‌هایشان را نگه‌داری کنند. بچه‌هایشان به پیوسته بودند. یکی‌شان را اعدام کردند، یکی‌شان هم در شلوغی‌های خیابان کشته شد. این برای همه هست. «یا ایّهاالّذینَ آمَنوا کُتِبَ علیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ علَی الّذینَ مِن قَبلِکُم لَعلَّکُم تَتَّقُونَ»؛ (:۱۸۳)؛ این تمرین . طوری هم مؤثر است که هر انسانی که موفق به درک این ماه می‌شود، آخر این ماه، دل‌گیر می‌شود که چرا ماه دارد تمام می‌شود؛ علامت قبولی همین است. و بعد از ماه حتماً برنامه‌ی ماهی سه روز روزه را ترک نمی‌کند. از بس در و در لذت برده. این . این است و این قبولی است. ۲۸ شعبان المعظم ۱۴۳۵=۹۳/۴/۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 حضرت علیه‌السلام در حدیث [ حکمت ۱۳۹] می‌فرماید: "النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ"؛ دانشمند متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. 🔹 "وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ"؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. "عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ"؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست، از ، متحجر و جامد شده و فرمانده‌ی وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! دانش را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، ، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ"؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. "وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ" ؛ و عموم مردمی هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفانند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. 💠 آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب ، وقتی استاد خودش، حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!. یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریتند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، همّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! خیال می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این است!. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که انسان دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده -که از من گذشته-، شما از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را إن‌شاءالله به شما لطف کند. و السلام علیکم و رحمه الله ۷۶.۸.۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز وفات مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد؛ (۲۱ الحرام ۱۳۲۷ ق) 🔹 آقا شیخ محمدحسین در بازار زندگی می‌کرد، و این‌ها تشکیل نداده بود. خیلی مرد پاکیزه‌ای بود، به دردخور بود. به او می‌گفتند آقا شیخ محمدحسین نفتی. چون اولش نفت‌فروش بود و بعد آمده بود درس. تا و آن‌جاها هم بیشتر نخوانده بود، ولی شاید هر متدینی در تهران که پیدا کنیم، یا خودش یا پدرش، او را دیده بودند. یک پول مختصری، -مثلاً ماهی پنج ریال- از شاگردها، از بازاری‌ها می‌گرفت که خرجش درست شود، چون درآمدی که نداشت، برای این‌ها می‌گفت، می‌گفت، این آقای که امروز این را دارد، شاگرد او بود. این‌ها را جمع و جور می‌کرد. برای این‌ها می‌گفت. مثلاً شاید آقای هم درک کرده باشد درس او را، مباحث مقدماتی مثل ، چیزی پیش ایشان خوانده باشد. یک آدمی بود که به گفته‌ی استاد ما [ مرحوم آشیخ ] درباره‌شان می‌گفت: ایشان کلاه سر دنیا گذاشته!. یعنی را فریفته. ۸۱٫۴٫۱۸ 🔹 دردِ ، دردِ ،دردِ بايد اين جامعه‌ای را كه سی سال است می‌گوید به خود بياورد. بنشينند ، ، ، ، جمع بشوند، بگويند بشری که در بی‌بصيرتی، اين‌جور می‌غلتد، اين‌جور افتضاح به بار می‌آورد، اين‌جور آبروی خودش را می‌برد، درد چیست؟ چه بايدش كرد؟ آقايان ها! سه روز تعطيل كردنِ بازار، خون‌بهای امام می‌شود؟! سينه زدن شما را نجات می‌دهد؟! افكار را به جا می‌آوره؟ را خشنود می‌كند؟ داغ‌های كبری را تخفيف می‌دهد؟ خدا به شما بيشتر بدهد. دست شما درد نكند، اما همه‌ی اين‌ها غير از آن مسئله‌ای است كه شيخ محمد حسین در شما می‌نشست و را می‌داد، ماهی پنج ريال والدین هر بچه‌ای به او می‌دادند، چون نمی‌خواست سهم و بخورد. اسلام‌پروری می‌كرد. چرا الآن ما نداريم؟ در بازار شماها، در شماها، كه بچه‌هاتون رو صبح‌ها قبل از ، يا بعد از مدرسه، در عصر و شب، پيشش بفرستيد كه اين‌ها رو كن. اين‌ها دارند می‌خوانند، می‌خوانند، می‌خوانند، اما مسلمانی كسی نيست يادشان بدهد، خدا بودن كسی نيست به اين‌ها ياد بدهد، به این‌صورت‌که به تو گفته شود: يک ساعت با اين‌ها کار بکن، اين‌ها را مسلمان کن، تا وقتی به می‌رسند، و علاقه‌ی دنيايی ها در اين‌ها نباشد! ظاهر مسلمان و باطن نباشند. وقتی در خارج برنامه‌های خارج به گوش‌شان می‌رسد كه: خوب شد به اختلاف افتاد، اين‌ها بی‌تفاوت نباشند. بگويند: نه! ما رگِ داريم. ما اختلاف اگر داريم خانوادگی است. ما همه در يک صفيم. ما همه حسينی هستيم. ، خانم‌ها تو خيابان‌ها بگويند: نه! ما همه زينبی هستيم. ديگری نداريم. اين فريادِ است!. ۸۸٫۱۰٫۶ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 مطالبی پیرامون شناخت "دانشجوی واقعی" به مناسبت روز دانشجو؛ (۱۶ ) 🔹 حضرت علیه‌السلام در حدیث می‌فرماید: «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ»؛ متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. «وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع افطار در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. «عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست از و متحجر و جامد شده و فرمانده وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، دانش، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. «وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ»؛ و عموم هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفان‌اند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب وقتی استاد خودش حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!؛ یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریت‌اند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، هَمَّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که درآمد خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این دانشجو است. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده که از من گذشته، شما جوانان از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را ان‌شاءالله به شما کند. و السلام علیکم و رحمة الله ۷۶/۸/۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز وفات مرحوم آیت الله شیخ حسن‌علی نخودکی اصفهانی؛ (۱۷ #شعبان ۱۳۶۱ ه‌ق) 🔺 محاسبه و تضرع به منظور نجات 🔹 راه #نجات و راه #تحصيل علم را به دست ما داده‌اند و فرموده‌اند كه در راه #بندگی بكوشيد. هر كسی مطابق وقت و توانايی و فهمش،‌ در شبانه‌روز برود يک گوشه‌ای حساب خودش را بكند، بگويد: من چند قدم در بندگی راه رفتم؟ چقدر عوضی رفتم؟ چقدر خواب بودم؟ چقدر بی‌هوش بودم؟ چه حرف‌هايی زدم كه نمی‌بايست می‌زدم؟ چه كارهايی كردم كه نمی‌بايست می‌كردم؟! اين‌ها را بررسی كند؛ با #استغفار و #توبه تلافی كند و رو به خدا بيايد كه: خدايا ما می‌خواهيم خودمان و #اجتماع را از دشمنی با تو، نافرمانی و كفران #نعمت تو نجات بدهيم. غرض‌مان از #دانش، از #علم، از تحصيلات، از #روحانيت اين است؛ دست مارا بگير. آن‌وقت ناله كند، يك ربع، ده دقيقه، يك ساعت، #سجده و #ركوع کند. ما چيزهايی می‌شنويم كه باورمان نمی‌آيد. می‌گويند: يكی از علما [ مرحوم آیت شیخ حسن‌علی #نخودکی اصفهانی]، در #مشهد مقدس بود. در پشت‌بام حرم به رکوع رفته و برف آمده بود و ايشان متوجه نشده بود، وقتی خادم آستان بالا آمده بود، ديد ايشان در ركوع زير برف مانده است! و واقعاً همين‌طور است. اگر در اين مسائل خدا به كسی #توفيق بدهد، برف و باران و غيره را متوجه نمی‌شود. ۷۶٫۷٫۲۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 ضرورت برای دست‌یابی به علمی 🔹 عدم نتیجه‌گیری کامل از در صورت وجود موانع 🔸 جلب الهی به برکت زیارت خاندان رسالت علیهم‌السلام ۹۳٫۶٫۶ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 صدق و دروغ بسم الله الرحمن الرحیم از ابتدای #تاریخ اول #اسلام که گروه #معاویه و وابستگانش #حکومت
⬆️ ص۲ این‌جا یک حدیثی نقل شده در رحمه‌الله که نشان می‌دهد که از معجزات اکرم صلی الله علیه وآله است یک وصیتی بوده که به جانشین خودش فرموده. حدیث بیست و نهم از از «معاویة بن عَمّار، قال: سَمعتُ اَباعبدِالله علیه‌السلام یقول» من شنیدم که حضرت علیه‌السلام فرمودند: «کانَ فی وصیَّةِ النّبیّ»؛ "کان" در جایی آوردن یعنی این برنامه بود. راه و رسم حضرت این بود که در وصیتش به حضرت علیه‌السلام می‌فرمود: «یا علیّ اُوصِیکَ فی نفسِک بِخصالٍ»؛ من چند و به تو توصیه و می‌کنم. «فَاحفَظها عَنّی»؛ این‌ها از من پیش تو و تو باید از آن‌ها نگه‌داری کنی. یعنی باید مُرّ آن را مو به مو عمل کنی. خوب این صفاتی که پیامبر اکرم به خودش می‌کند، چطوری است؟ و دستور می‌دهد که این‌ها را مواظب باش که هیچ موقع از آن‌ها خلاف نکنی. اگر تا این‌جایش را ما بشنویم، می‌گوییم: شاید وصیت حضرت شب نخوابی باشد، شاید همیشه نان جو خوردن باشد، یک کار مهمی باشد، یک بزرگی باشد که این‌طور حضرت فرمودند. بعد هم دعا کردند. «ثُمّ قال: اللّهمّ اَعِنهُ»؛ یعنی خدایا این چیزی که من دارم به این می‌گویم، چیز مهمی است تو هم کمکش کن و به او بده. خوب آدم می‌گوید این چه چیز مهمی است؟ «أمّا الاُولَی فَالصّدقُ»؛ اول وصیت من به تو سخن است. این از معجزات پیغمبر است که بعد از او این اسلام وارونه می‌شود و پایه‌ی آن هم دروغ‌گویان هستند!. خوب چهل نفر از بزرگان یک بیایند پیش یک شخصی، قسم یاد بکنند که روز قیامت است و کسی به او کاری ندارد و جلوی او را نمی‌گیرد که از او چیزی بخواهد یا چیزی بپرسد. پس معلوم می‌شود که پایه‌ی امت بر است و حضرت از دروغ می‌ترسد که این وارونه بشود، عکس و جابه‌جا بشود. پس این است که فرموده اولی آن‌ها است. الآن هم می‌شود همین حرف را زد: ای کسی که آمده‌ای و می‌خواهی در یا دیگری بشوی، راست بگو تو در چیست؟! می‌خواهی این مملکت به چه صورت در بیاید؟ طرح تو برای فردای مملکت چیست؟ می‌توانی این‌ها را جواب بگویی؟! خیلی مشکل است؛ چون آدم خودش را نشناخته، چطوری بگوید که دروغ نشود. معلوم می‌شود صدق و اول قدم امور مملکتی است، اول قدم مجالس شورا و این‌هاست، اولش این است: «فالصّدقُ»؛ بعد توضیح می‌دهند، می‌گویند این صدق یک‌وقت کسی نکند به معنی صدق در و در این چیزهاست؛ «و لایَخرُجَنَّ» نون تأکید، ادبیات خوانده‌اید همه‌ی شما ان‌شاءالله. «و لا یَخرُجنَّ مِن فیکَ کِذبَةٌ اَبداً»؛ هیچ‌وقت از دهان تو یک دروغ دیده و شنیده نشود. پس این یک است برای این‌که خیلی چیزها بود که در و در نزد و هست؛ مثلاً از همه چیز مهم‌تر است یا چیزهای دیگر. اما این مطلب را جلو کشیدن و بعد هم این‌طور تأکید کردن؛ این خبر از یک چیز مهمی در این مملکت اسلام می‌دهد که در اسلام، دین را به وسیله دروغ وارونه می‌کنند!. خب این دروغ را چطور اختراع کرده‌اند و در آورده‌اند که خلیفه‌ی مسلّّم آن‌ها هیچ‌گاه مورد سؤال و جواب در قیامت قرار نمی‌گیرد. هر چه کرد، کرد!. الآن ببینید خب همه‌ی دنیا دارند تماشا می‌کنند؛ این می‌گویند: ما مسئول خدا هستیم، یعنی و ، ما این‌هاییم، این‌ها دست ماست و اداره می‌شود، یعنی ما پیغمبریم. خب حالا هواپیماهای را خریده‌اند یا اجاره کرده‌اند یا هر چه؛ می‌فرستند ، ، ، ، هر جا شد، این‌ها را به خاک و خون می‌کشند. این غیر از به این مطلب است که روز قیامت هیچ حسابی نیست برای ما؟! چون ما جانشین پیغمبریم و ندارد کسی از ما سؤالی بکند!. «و لا یخرُجَنَّ من فیک»؛ از این دهانت یک دروغ در نیاید. ۹۴٫۱۱٫۱=۱۰ ۱۴۳۷ ✅ مرحوم آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 استقبال از ماه مبارک رمضان (۵) 🔹 همین الآن فرودگاه #بغداد مرکز آمد و شد #وزیر خارجه و وزیر دفاع #
🔺 استقبال از ماه مبارک رمضان (۶) 🔹 ... خوب حالا چه کار کنیم؟ آخر ماه است یک دعایی هست که: «الَّلهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفرتَ لَنا فی ما مَضَی مِن شعبانٍ فاغفِرلَنا فیما بَقِیَ مِنه»؛ (، اعمال ماه مبارک شعبان)؛ یعنی خدایا اگر تا حالا در این ماه ما کاری نکردیم، توبه‌ای نکردیم، ما را موفق به آن شرط بخشش خودت بگردان والّا خدا که می‌آمرزد، خدا که در آمرزشش هیچ سخنی نیست؛ ما ممکن است صحیح نکنیم؛ چون شرایط توبه را نداریم. شرایط توبه این است که انسان حساب‌های ، حساب‌های قولی، حساب‌های نظری، چشمی و فکری، همه را روی کاغذ بیاورد و همه را مشاهده کند که کدامش با اصول، مخالف بوده و از آن‌ها کند. اگر این کار را نکند "اِن لَم تَکُن غَفرتَ لَنا فی ما مَضَی مِن شعبانٍ" جوابش این است که تو که توبه نکردی که ما تو را بیامرزیم!. می‌خواهی وارد ما شوی، باید پاک شوی؛ پاک شدنت به توبه است. توبه به دانستن بد و خوب و و است. در ماه چه مطالعه‌ای کردی؟ آیا این رساله [ ] مرحوم را از اول تا آخر خوب خوانده‌ای؟ حلال‌ها و حرام‌ها را خوب حالی‌ات شده است؟ مثلاً یکی از بیدار کردن و متوجه کردن است که آدم نگذارد و که از و و که بیرون می‌آیند، باشند، به خانه که می‌آیند، در را که باز می‌کنند، حواس‌شان به این باشد که وسایل کجاست، کجاست، خود را به دست‌شان بگیرند و با خود حرف بزنند. بی‌توجهی به این مسائل است که باعث می‌شود انسان، بار می‌آید و ندارد!. معنای تربیت، و داشتن و را به آسانی باز نکردن است، را به آسانی به چیزی ندادن است، را به آسانی به یک ، به یک صفحه، به یک نینداختن است. باید احکام این مسائل دانسته شود که آیا جزء گناهان و حرام هستند یا جزء واجبات به شمار می‌آیند. این‌ها را که دانستیم و پیش خدا توبه کردیم، این را هم می‌خوانیم. «الَّلهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفرتَ لَنا فی ما مَضَی مِن شعبانٍ فاغفِرلَنا فیما بَقِیَ مِنه»؛ خدایا توفیق به همه‌ی ما بده، به طوری‌که ما، را روشن نکنند مگر به خاطر و و . این‌طور صحنه‌های پر از جوان‌های برهنه و لخت، برای خانواده‌ها، بدترین است!؛ چه انسان یک نخراشیده‌ی خارجی را بیاورد در خانه، چه فیلمش را نشان بدهد!؛ آن را به خاطر این نشان می‌دهند که بچه‌ها سرگرم شوند که خانم خانه به آشپزخانه برسد، یا مرد خانه سر میز کار یا به مغازه‌اش برود. این و این هم، با این و تلفن سرگرم می‌شوند، و این کار راحت است؛ پس تربیت کجا رفت؟! تربیت ممکن نیست!. وقتی ممکن نشد، خدایی نخواسته پسر یک ، از فرار می‌کند و می‌شود! آن‌وقت اسرار را از او می‌پرسند و در قبال جواب او، یک ساختمان یا یک ماشین خوب هم به او می‌دهند!. این می‌شود حاصل کار یک !، یک !، حتی یک !؛ من از یکی از همکارانِ ، ، آقا، شنیدم [مقصود مرحوم آیت الله می‌باشد] که فرمود: من نسل مرد ندارم، فقط نسل زن و دختر دارم. نسل مرد من، یکی در خیابان کشته شد و یکی را هم نیروهای امنیتی گرفتند و اعدامش کردند. دو سه تا پسر داشتم، این‌طوری شد. جنازه‌ی پسرم که در خیابان افتاد، به مادرش گفتم من که نمی‌روم او را بردارم. اگر می‌خواهی تو برو بردار!. این آقا یک عادل قاضی بود که به من گفت. به خاطر چه بود؟ چون از بس در کار زیاد بود و آخوندها کار داشتند، نمی‌توانستند بچه‌هایشان را نگه‌داری کنند. بچه‌هایشان به ها پیوسته بودند. یکی‌شان را اعدام کردند، یکی‌شان هم در شلوغی‌های خیابان کشته شد. این برای همه هست. «یا ایّهاالّذینَ آمَنوا کُتِبَ علیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ علَی الّذینَ مِن قَبلِکُم لَعلَّکُم تَتَّقُونَ»؛ ( :۱۸۳)؛ این تمرین . طوری هم مؤثر است که هر انسانی که موفق به درک این ماه می‌شود، آخر این ماه، دل‌گیر می‌شود که چرا ماه دارد تمام می‌شود؛ علامت قبولی همین است. و بعد از ماه حتماً برنامه‌ی ماهی سه روز روزه را ترک نمی‌کند. از بس در و در لذت برده. این . این است و این قبولی است. ۲۸ شعبان المعظم ۱۴۳۵=۹۳/۴/۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 صلی الله علیک یا اباعبدالله 🔹 حاج علی رحمه‌الله این نصیبش شد که به شریف حضرت (علیه‌السلام) رسید. این دیدار و این سؤالات، از آن مسائل بسیار صحیح کتاب است؛ بخوانید و در آن کنید. هم است، هم و هم است. از عرایضی که حاج علی بغدادی به محضر شریف حضرت کرد این بود: برای ما نقل شده که یک نفر در دید بین زمین و آسمان، یک هودجی در حرکت است. پرسید: این چیست؟ گفتند: در این هودج زهرا و کبری سلام‌الله علیهما هستند. پرسید: کجا می‌روند؟ گفتند: شب است. می‌خواهند بروند ، زیارت امام علیه‌السلام. دید از این هودج ورقه‌هایی پخش می‌شد و می‌ریخت روی زمین که رویش نوشته بود: «اَمانُ مِنَ النّارِ لِزُّوارِالحُسَینِ عَلَیهِ‌السَّلامُ فی لَیلَةِ الجُمُعَة، اَمانُ مِنَ النّارِ یَومَ القیامَةِ». هرکسی این ورقه به دستش برسد، کند حسین را شب جمعه؛ ما از خدا خواسته‌ایم که او را دهد. آن‌وقت این شخص می‌گوید که گفتم: آیا این مطلب در مورد کسی‌که شب جمعه مشرّف شود و این زیارت را درک کند، صحیح است؟ آقا فرمود: صحیح است و مبارکش جاری شد. این معنی بودن است. این معنی درس دادن است. خدایا به حق اشک مبارک ولیّت در جدش؛ به حق زیارت حضرت و مادرش در شب جمعه؛ قبل از ، در حال مرگ، و بعد از مرگ ما را حسینی قرار بده. فرزندان ما را به گونه‌‌ای قرار ده که از دامن به بعد، از تا ، حسینی شوند. و و پول‌دارهای ما و هرکسی‌که از او کاری برمی‌آید، حسینی شدن به همه‌ی ما بده. ۸۸/۱۰/۱۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 ضرورت #ریاضت_علمی برای دست‌یابی به #شناخت علمی 🔹 عدم نتیجه‌گیری کامل از #زیارت در صورت وجود موانع 🔸 جلب #توفیق الهی به برکت زیارت خاندان رسالت علیهم‌السلام ۹۳٫۶٫۶ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 هم‌زمان با شروع تحصیلی جدید #حوزه های علمیه؛ خدمت دل‌سوزانه به ساحت مقدس #اسلام 🔹 ذکر برخی از عنای
🔺 هم‌زمان با شروع تحصیلی جدید های علمیه؛ خدمت دل‌سوزانه به ساحت مقدس اسلام 🔹 از ما که گذشت ولی شما ها سعی کنید ان‌شاءالله شیرینی را دریابید؛ که دیگر [در این صورت] تا آخر عمر منتظر ، منتظر و و این‌ها نیستید؛ خودتان پایه‌ریز هستید؛ خودتان کسب می‌کنید و خرج می‌کنید. برای دین مادر می‌شوید، نه آن‌که از دین اسلام استفاده کنید. انسان حکم مادری پیدا می‌کند. یک می‌سازد و در اطراف آن می‌کند که چه هایی برای مسجد درست کند، از کجا بیاورد، از کجا پیدا کند. همه‌اش در این فکر است. و تا آخر عمر خرج مسجد می‌کند چون نتیجه‌ی آن را یافته است؛ عین مادری که خود را به می‌فرستد و برای او زحمت می‌کشد، قرض می‌گیرد تا او را اداره کند. بنابراین مسجدداری این‌گونه است نه آن‌که مسجدداری این باشد که خدای‌نخواسته مثلاً بگوید: فلان مسجد درآمدش بیشتر است! -نعوذ بالله، چنین کسی ما نداریم-. بنده در یک مسجدی بودم که یک حاج آقایی از بازاری‌ها با همین طرز تفکر بود که گفته بود که: فلانی مسجدش سرقفلی دارد. من روی منبر گفتم: آن مسجدی که سرقفلی داشته باشد پارکینگ است، مسجد نیست. پارکینگ سرقفلی دارد. مسجد که سر قفلی نمی‌شود داشته باشد. این‌که انسان بخواهد در خدمت دین اسلام قرار بگیرد، منصب و بالایی است. فکر کسب درآمد -خدای نخواسته- از و نفهمی است. از این است که از روحانیت چیزی نفهمیده است؛ بله، انسانی که محتاج هست، احتیاجات او را خداوند متعال به وسیله‌ی یا امور دیگر رفع می‌کند. دستگاه حضرت (علیه‌السلام) در معنا مواظب است، حضرت دفتر دارد. رفت و آمد افراد تحت نظر است که کجا می‌روند، چگونه خدمت می‌کنند، از کجا سواد و کسب می‌کنند، و در کجا خود را خرج می‌‌کنند، چند نفر را تا حالا کرده، حمد و سوره چند نفر را تصحیح نموده، چقدر و کرده‌اند. تمام این‌ها در دفتر ثبت می‌شود. وارد شده که در ایام قدر ماه و در ، پرونده‌ی اعمال را خدمت حضرت می‌آورند. در روز ۲۳ رمضان در مرحوم علامه را دیدم که پرونده‌ای را در دست داشت و مشغول صحبت بودند، در خواب به من گفت: فلانی دوم شد و چه شد و... . در [ عالم] این‌گونه است. در زمان جوانی دوستی به من گفت که من ماه رمضان به فلان آبادی نزدیک برای می‌روم، امسال نمی‌توانم بروم، شما به‌جای من بروید. من هم گفتم ان‌شاءالله می‌روم. در خواب دیدم که مثل ماشین ژاندارمری که هرکس را از سر پست خودش پیاده می‌کند، من هم جزء آن‌ها هستم [ که سر پست پیاده می‌شوند]. خدمت‌ها همگی در دفتر ثبت می‌شود، و مدیر دارد. شناخته می‌شود، حقوق دارد. ۹۱٫۱۱٫۱۶ ☑️ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز وفات مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد؛ (۲۱ الحرام ۱۳۲۷ ق) 🔹 آقا شیخ محمدحسین در بازار زندگی می‌کرد، و این‌ها تشکیل نداده بود. خیلی مرد پاکیزه‌ای بود، به دردخور بود. به او می‌گفتند آقا شیخ محمدحسین نفتی. چون اولش نفت‌فروش بود و بعد آمده بود درس. تا و آن‌جاها هم بیشتر نخوانده بود، ولی شاید هر متدینی در تهران که پیدا کنیم، یا خودش یا پدرش، او را دیده بودند. یک پول مختصری، -مثلاً ماهی پنج ریال- از شاگردها، از بازاری‌ها می‌گرفت که خرجش درست شود، چون درآمدی که نداشت، برای این‌ها می‌گفت، می‌گفت، این آقای که امروز این را دارد، شاگرد او بود. این‌ها را جمع و جور می‌کرد. برای این‌ها می‌گفت. مثلاً شاید آقای هم درک کرده باشد درس او را، مباحث مقدماتی مثل ، چیزی پیش ایشان خوانده باشد. یک آدمی بود که به گفته‌ی استاد ما [ مرحوم آشیخ ] درباره‌شان می‌گفت: ایشان کلاه سر دنیا گذاشته!. یعنی را فریفته. ۸۱٫۴٫۱۸ 🔹 دردِ ، دردِ ،دردِ بايد اين جامعه‌ای را كه سی سال است می‌گوید به خود بياورد. بنشينند ، ، ، ، جمع بشوند، بگويند بشری که در بی‌بصيرتی، اين‌جور می‌غلتد، اين‌جور افتضاح به بار می‌آورد، اين‌جور آبروی خودش را می‌برد، درد چیست؟ چه بايدش كرد؟ آقايان ها! سه روز تعطيل كردنِ بازار، خون‌بهای امام می‌شود؟! سينه زدن شما را نجات می‌دهد؟! افكار را به جا می‌آوره؟ را خشنود می‌كند؟ داغ‌های كبری را تخفيف می‌دهد؟ خدا به شما بيشتر بدهد. دست شما درد نكند، اما همه‌ی اين‌ها غير از آن مسئله‌ای است كه شيخ محمد حسین در شما می‌نشست و را می‌داد، ماهی پنج ريال والدین هر بچه‌ای به او می‌دادند، چون نمی‌خواست سهم و بخورد. اسلام‌پروری می‌كرد. چرا الآن ما نداريم؟ در بازار شماها، در شماها، كه بچه‌هاتون رو صبح‌ها قبل از ، يا بعد از مدرسه، در عصر و شب، پيشش بفرستيد كه اين‌ها رو كن. اين‌ها دارند می‌خوانند، می‌خوانند، می‌خوانند، اما مسلمانی كسی نيست يادشان بدهد، خدا بودن كسی نيست به اين‌ها ياد بدهد، به این‌صورت‌که به تو گفته شود: يک ساعت با اين‌ها کار بکن، اين‌ها را مسلمان کن، تا وقتی به می‌رسند، و علاقه‌ی دنيايی ها در اين‌ها نباشد! ظاهر مسلمان و باطن نباشند. وقتی در خارج برنامه‌های خارج به گوش‌شان می‌رسد كه: خوب شد به اختلاف افتاد، اين‌ها بی‌تفاوت نباشند. بگويند: نه! ما رگِ داريم. ما اختلاف اگر داريم خانوادگی است. ما همه در يک صفيم. ما همه حسينی هستيم. ، خانم‌ها تو خيابان‌ها بگويند: نه! ما همه زينبی هستيم. ديگری نداريم. اين فريادِ است!. ۸۸٫۱۰٫۶ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز وفات مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد؛ (۲۱ الحرام ۱۳۲۷ ق) 🔹 آقا شیخ محمدحسین در بازار زندگی می‌کرد، و این‌ها تشکیل نداده بود. خیلی مرد پاکیزه‌ای بود، به دردخور بود. به او می‌گفتند آقا شیخ محمدحسین نفتی. چون اولش نفت‌فروش بود و بعد آمده بود درس. تا و آن‌جاها هم بیشتر نخوانده بود، ولی شاید هر متدینی در تهران که پیدا کنیم، یا خودش یا پدرش، او را دیده بودند. یک پول مختصری، -مثلاً ماهی پنج ریال- از شاگردها، از بازاری‌ها می‌گرفت که خرجش درست شود، چون درآمدی که نداشت، برای این‌ها می‌گفت، می‌گفت، این آقای که امروز این را دارد، شاگرد او بود. این‌ها را جمع و جور می‌کرد. برای این‌ها می‌گفت. مثلاً شاید آقای هم درک کرده باشد درس او را، مباحث مقدماتی مثل ، چیزی پیش ایشان خوانده باشد. یک آدمی بود که به گفته‌ی استاد ما [ مرحوم آشیخ ] درباره‌شان می‌گفت: ایشان کلاه سر دنیا گذاشته!. یعنی را فریفته. ۸۱٫۴٫۱۸ 🔹 دردِ ، دردِ ،دردِ بايد اين جامعه‌ای را كه سی سال است می‌گوید به خود بياورد. بنشينند ، ، ، ، جمع بشوند، بگويند بشری که در بی‌بصيرتی، اين‌جور می‌غلتد، اين‌جور افتضاح به بار می‌آورد، اين‌جور آبروی خودش را می‌برد، درد چیست؟ چه بايدش كرد؟ آقايان ها! سه روز تعطيل كردنِ بازار، خون‌بهای امام می‌شود؟! سينه زدن شما را نجات می‌دهد؟! افكار را به جا می‌آوره؟ را خشنود می‌كند؟ داغ‌های كبری را تخفيف می‌دهد؟ خدا به شما بيشتر بدهد. دست شما درد نكند، اما همه‌ی اين‌ها غير از آن مسئله‌ای است كه شيخ محمد حسین در شما می‌نشست و را می‌داد، ماهی پنج ريال والدین هر بچه‌ای به او می‌دادند، چون نمی‌خواست سهم و بخورد. اسلام‌پروری می‌كرد. چرا الآن ما نداريم؟ در بازار شماها، در شماها، كه بچه‌هاتون رو صبح‌ها قبل از ، يا بعد از مدرسه، در عصر و شب، پيشش بفرستيد كه اين‌ها رو كن. اين‌ها دارند می‌خوانند، می‌خوانند، می‌خوانند، اما مسلمانی كسی نيست يادشان بدهد، خدا بودن كسی نيست به اين‌ها ياد بدهد، به این‌صورت‌که به تو گفته شود: يک ساعت با اين‌ها کار بکن، اين‌ها را مسلمان کن، تا وقتی به می‌رسند، و علاقه‌ی دنيايی ها در اين‌ها نباشد! ظاهر مسلمان و باطن نباشند. وقتی در خارج برنامه‌های خارج به گوش‌شان می‌رسد كه: خوب شد به اختلاف افتاد، اين‌ها بی‌تفاوت نباشند. بگويند: نه! ما رگِ داريم. ما اختلاف اگر داريم خانوادگی است. ما همه در يک صفيم. ما همه حسينی هستيم. ، خانم‌ها تو خيابان‌ها بگويند: نه! ما همه زينبی هستيم. ديگری نداريم. اين فريادِ است!. ۸۸٫۱۰٫۶ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 مطالبی پیرامون شناخت "دانشجوی واقعی" به مناسبت روز دانشجو؛ (۱۶ ) 🔹 حضرت علیه‌السلام در حدیث می‌فرماید: «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ»؛ متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. «وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع افطار در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. «عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست از و متحجر و جامد شده و فرمانده وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، دانش، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. «وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ»؛ و عموم هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفان‌اند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب وقتی استاد خودش حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!؛ یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریت‌اند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، هَمَّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که درآمد خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این دانشجو است. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده که از من گذشته، شما جوانان از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را ان‌شاءالله به شما کند. و السلام علیکم و رحمة الله ۷۶/۸/۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama