کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
فرق مادر شهید با تمام مادران دیگر زمین خلاصه میشود به این مادر شهید پیش از آنکه مادر شهید شود «شهید
واقعا تاثیر گذار
مدیون و دست بوس همهی مادران وهمسران شهدا هستیم
#دلتنگی_شهدایی 💔
دل من؛
تنگ و هوایی نگاهت شده است...
حسین منزوی
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو شدے مادر ما،
سایه مهرت به سرم😍
4.mp3
8.75M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا(س)
💐تو قلبم خود خدا میدونه چه خبره
💐قانون دلم اینه هر روز #روز_مادر
🎤 #محمود_کریمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃
✨بر عالمیان رحمـت بیحد آمد
زیبا گهر رســول امجـد آمد
تبریک به شیعیان اهل عالم
چون فاطمه دختر محمد آمد...
#میلاد_حضرت_زهرا(س)🌸
#روز_مادر💫
#بر_همگان_مبارک_باد🌷
#دلتنگی_شهدایی 💔
چون تو نگاه می کنی، کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو! این چه نگاه کردن است؟!
شهریار
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#کتاب_سید_ابراهیم
قسمت یازدهم
{ اهمیت به نوجوانان }
همسر شهید:
با این که خودش هم سن و سالی نداشت، تمام امور این بچه ها را به دست گرفت. برای آن ها لباس خاکی خرید و چون توان پرداخت هزینه ی آن را نداشت، قسط بندی کرده بود و اقساط آن تا همین اواخر هم ادامه داشت. از همه چیز خود برای این بچه ها مایه می گذاشت. مثلا اگر آن ها را اردو می برد از پول خودش برای آن ها هزینه می گذاشت. چهارشنبه سوری همه را جمع می کرد کنار رودخانه ای که از کهنز می گذشت و بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران با کنترل دقیق، شور و هیجان آن ها را تخلیه می کرد. این طور نه کسی از صدای ترقه ها اذیت می شد و نه آن ها بلایی سرخود می آوردند. در کنار این برنامه های تفریحی، برنامه های معرفتی و تربیتی نیز برای آنان در نظر می گرفت. بچه ها اگر مشکل مالی داشتند با مصطفی مطرح می کردند، با خانواده مشکل داشتند، با مصطفی مطرح می کردند و هر کمبود و نقصی که در زندگی و تحصیل برایشان ایجاد می شد، مصطفی را حلال مشکلات خود می دانستند. این رسیدگی مصطفی به بجه ها باعث شده بود که همه او را بزرگتر خود بدانند و او هم آن ها را بچه های خود بداند.
مدتی بر همین منوال گذشت، این بهایی که مصطفی به نوجوانان داده بود از نظر بعضی ها غیرقابل تحمل شده و تصمیم گرفتند که یا کلا پایگاه نوجوانان را منحل کنند و یا مسئولیت آن را به شخص دیگری واگذار نمایند، تا بتوانند آن ها را بیشتر کنترل کنند! سه روز بود که کار را از مصطفی تحویل گرفته بودند و این سه روز در خانه به شدت ناراحت بود، تب شدید کرده بود و هرکاری می کردیم تبش پایین نمی آمد. من از کلاس های حوزه جا ماندم و دیگر مستاصل شده بودم. اما مصطفی می گفت: "تا من به جمع بچه ها برنگردم خوب نمی شوم؛ دوای درد من بچه ها هستند." از طرفی بچه ها هم طاقت دوری او را نداشتند لباس های خاکی خود را جلوی درب پایگاه روی هم ریخته بودند و تهدید کرده بودند اگر آقا مصطفی برنگردد، آن ها را آتش می زنیم و دیگر پایگاه نمی آییم. این شد که دوباره مسئولیت بچه ها به مصطفی واگذار شد. یکی از عوامل موفقیت مصطفی در امر تربیت نوجوانان پایگاه این بود که برای آن ها ارزش قائل بود و به آن ها میدان می داد تا استعداد و خلاقیت خود را باور کنند. یکی از همین بچه ها برادر خودم بود که علاقه زیادی به سخت افزار داشت، اما پدرم اجازه نمی داد به کیس کامپیوتر دست بزند. روزی هارد کامپیوتر مسجد خراب شد و مصطفی آن را به برادرم داده بود و از او خواسته بود تا آن را تعمیر کند. سه روز برادرم روی هارد کار کرد و بالاخره تعمیرش کرد. مصطفی می گفت: خودم هم استرس داشتم که هارد دیگر قابل تعمیر هم نشود، اما به استرسم غلبه کردم و به خود گفتم: "نهایت امر این است که یک هارد برای کامپیوتر مسجد می خریم." الان برادرم همه کارهای سخت افزاری کامپیوترهای مسجد و پایگاه را انجام می دهد و این به خاطر بهایی بود که مصطفی به برادرم داده بود. می گفت: "اگر امروز این کارهای کوچک را انجام بدهند، فردا از عهده کارهای بزرگ برمی آیند." آقا مصطفی نسبت به بچه ها احساس پدری داشت و از بزرگ شدن آن ها، از تحصیلات آن ها، از سر کار رفتن آن ها لذت می برد و این شوق و لذت خود را بیان می کرد.
﴾﷽﴿
.
بخشی از وصیتنامه ش.هید روحالله در مورد مادرش:
مادر، ازت متشکرم وقتی تحملم کردی، وقتی با اسم ارباب شیرم دادی، وقتی دعا کردی شهید بشم. وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی و پاکستان و افغانستان و جنوب شرق و غرب بود، تو ما رو بزرگ کردی تنها، سخت. ایشالا همیشه مهمون بیبی باشی. ایشالا با شهادتم شفاعتت کنم. دوست دارم وقتی بهم شیر میدادی، وقتی که بهم نماز یاد میدادی، وقتی میفرستادیم هیئت پابرهنه، وقتی میفرستادیم ایستگاه صلواتی، وقتی که باهام درسامو مرور میکردی ازم میپرسیدی، هیچ مادری نمیکرد، تنهایی نمیکرد یا هیچکدوم روزی پنجاه بار نمیکرد.
.
#روزمادرمبارک
🍃🥀
چه زیبا همسرانتان را راهی کردید
و زینب وار صبوری کردید
#همسر_شهید بودن یعنی از آرزوها گذشتن
و تنهایی را به جان خریدن
#روز_زن_بر_همسران_شهدا_مبارک🌸
🌸میلاد با سعادت
رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی ره بر همگان مبارک 🌸
به دل نگیر اگر تولد شما را تبریک نمی گویند،
ذوق ولادت مادرتان غافلگیرشان کرده.💐
تولدت مبارک ،بزرگ مرد سرزمینم🌹
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
#روزولادت_حضرت_زهرا_س
یجوری میگن شهدا بخاطر پول رفتن انگار همه مث خودشونن😏😂
نخیر اگه نیت رفتنشون مثل افکار شما بود قطعا شهید نمیشدن
چقدر بگیم شهادت سعادت میخواد بعدش به قول یکی از مادرای شهدا من کل زندگیم میدم بچتو میگیرم تیکه تیکه میکنم قول میدم جسدشم برگردونم راضی میشین؟؟😒
رفتن شهید شدن تا دختر و خواهر شما خیلی راحت تو خیابون گیسو هایشون رو پریشون کنند برای نامحرم❌
رفتند تا شماها بتونید راحت تو خونتون بشینید گناه کنید نه دلهره داعش داشته باشین
اره برادر من اره خواهر من اونا رفتن تا شماها راحت باشین، بفهمین تا کی میخواید از غربی ها الگوبرداری کنین؟
همین الان مهدی فاطمه (س) بگن گوشیتو بده من سریع میدی؟؟؟یا میگی یه لحظه صبر کن؟
یکم به خودمون بیاییم انقدر دل جوونای مردم که بخاطر ما جونشون دادن تو غربت نشکنیم انقدر اشک صاحب الزمانمون در نیاریم 😔💔
#تلنگرانه
سلام دوستان امروز بدلیل مشغلات زیاد نشد پست بزارم
عذرخواهی بنده حقیر رو بپذیرید
فردا جبران میکنیم با حمایت برادر شهیدمون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ «راز داستان حضرت یوسف»
استاد #پناهیان
🔸 شما هم میتونید معشوق امام زمان باشید.
لبخنـدت
آتش بہ جانـم مےزند ...
آری ... با تمـام بزرگی ات
میخندی بہ آمال و آرزوهای دنیایےام!
و میگویے : دنیا محل مانـدن نیست
بگذریـم .....
#شهیدصدرزاده..شهید مرتضی عطایی
#سیدابراهیم
#شیردمشق
🚨 رسانههای نزدیک به انصارالله یمن با انتشار این پوستر به استقبال بلندترین برج جهان(برج خلیفه امارات) رفتند و از مردم عادی خواستند از این برج فاصله بگیرند
#حاج_قاسم
#سردار_سلیمانی
◾️#دلتنگے_شهدایے🙂💔
این جوریه که میگن
"الرفیق ثم الطریق"...🌱
حواستون باشه کیو
واسه رفاقت انتخاب میکنید :)🙂
#شهید_مصطفے_صدرزاده