"یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ"
با #تُ شد تفسیر خیرِ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه ...
بارها خروار دادی بابتِ مثقال من ...
...♡
چشمهایت
زیبا و غمیناند
چشمهایت
پیاده روی باران خورده ی وداعاند ...
#شبتون_بخیر 🌹
#شهید_عزیز🍂
#حاج_قاسم🥀
بارالها
روزم را با یاد و نام تو
آغازمیڪنم
صبح آغازدیگریست
برای دویدن درروزگار
ولبخندراتقدیم میڪندبه لبها
این صبح است که مے آید
وهواے تازه مے آورد
♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️
@seyyedebrahim
آیت الله مجتهدی (ره):
روزی در حرم امام رضا(ع)
جوانی نزد من آمد وپرسید:
اگر بخواهم زنگار دلم
را پاک کنم باید چه کنم؟
گفتم دوکار:
①قرائت قرآن در سحر
②بسیار استغفار کردن
@seyyedebrahim
💗دلم به مرهمی احتیاج داشت تا سامان بگیرد
نگاهت سراسر مرهمِ غم های من شد
توایمان قلبی داشتی که اگر عشق حسین باشد و بس.
در سرای آن جهان شفاعت فرداست.
🔸از نهی کردن رفقایت فهمیدم
تو نمونه زیبای عمل به عاشورایی
تو بزرگ زاده ی مکتب حسین فاطمه ای
تو دلیر مرد تخریب چی سپاه عمه ی ساداتی
تو برای من همان بهترین ،
دوست شهید زیبایی #رسولجان
@seyyedebrahim
#
وقتی ڪه جواز ڪربلا، مشهد شد
چشمان گدا خیره به ایڹ گنبد شد
آقا بزڹ امضا ڪه دلم پر زده است
مبدا حرم رضا،حسیڹ مقصد شد
پنجره فولادرضابرات كربلا ميده
#السلام_علیڪ_یاامام_رئوف❤️
💞
@seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#دلتنگی_شهدایی 💔
یک عمر هوای دل خود داشتم اما،
یک لحظه نگاه تو بهم ریخت دلم را...
صادق ابراهیم زاده
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
@seyyedebrahim
⚫️ سردار صحرایی به خیل یاران شهیدش پیوست
🔹سردار رمضانعلی صحرایی سرباز رشید و سرافراز اسلام و جانباز پرافتخار ۸ سال دفاع مقدس و یکی از فرماندهان ارشد دوران جنگ تحمیلی سحرگاه امروز جام شهادت را نوشید و به همرزمان شهیدش پیوست.
🔹فرماندهی گردان امام محمدباقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا و فرماندهی تیپ دوم لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس از جمله مسئولیت های سردار صحرایی بود.
#یادش_گرامی_باذکرصلوات🌷
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل سوم..( قسمت ۲ )🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
دوستان صمد روی پشت بام دست می زدند و پا می کوبیدند. بعد هم پایین آمدند و رفتند توی آن یکی اتاق ها که مردها نشسته بودند. بعد از شام، خانواده ها درباره مراسم عقد و عروسی صحبت کردند. فردای آن روز مادر صمد به خانه ما آمد و ما را برای ناهار دعوت کرد. مادرم مرا صدا کرد و گفت: قدم جان برو و به خواهرها و زن داداش هایت بگو فردا گلین خانم همه شان را دعوت کرده است.
چادرم را سر کردم و به طرف خانه خواهرم راه افتادم. سر کوچه صمد را دیدم. یک سبد روی دوشش بود. تا من را دید انگار دنیا را به او داده باشند خندید و ایستاد و سبد را روی زمین گذاشت و گفت: سلام. برای اولین بار جواب سلامش را دادم اما انگار گناه بزرگی انجام داده بودم تمام تنم می لرزید مثل همیشه پا گذاشتم به فرار.
خواهرم توی حیاط بود پیغام را به او دادم و گفتم: به خواهرها و زن داداش ها هم بگو. بعد دو تا پا داشتم و دو تا هم قرض کردم و دویدم. می دانستم صمد الان توی کوچه ها دنبالم می گردد. می خواستم تا پیدایم نکرده، یک جوری گم و گور شوم، بین راه دایی ایم را دیدم اشاره کردم نگه دارد. بنده خدا ایستاد و گفت: چی شده قدم؟ چرا رنگت پریده؟
گفتم چیزی نیست عجله دارم می خواهم بروم خانه. دایی خم شد و در ماشین را باز کرد و گفت: پس بیا برسانمت. از خدا خواسته ام شد و سوار شدم. از پیچ کوچه که گذشتیم از توی آینه بغل ماشین صمد را دیدم که سر کوچه ایستاده و با تعجب به ما نگاه می کرد. مهمان بازی ها بین دو خانواده شروع شده بود. چند ماه بعدپدرم گوسفندی خرید نذری داشت که می خواست ادا کند. مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرد. صبح زود سوار مینی بوس شدیم، که پدرم کرایه کرده بود گوسفند را توی صندوق عقب مینی بوس گذاشتیم تا برویم امامزاده ای که کمی دورتر بالای کوه بود ماشین به کندی از سینه کش کوه بالا میرفت. راننده گفت: ماشین نمی کشد بهتر است چند نفر پیاده شوند. من و خواهرها و زن برادرهایم پیاده شدیم. صمد هم پشت سرمادوید. خیلی دوست داشت در این فرصت با من حرف بزند، اما من یا جلو می افتادم و یا میرفتم وسط خواهرهایم می ایستادم و با زن برادرهایم صحبت می کردم آه از نهاد صمد در آمده بود. بالاخره به امامزاده رسیدیم. گوسفند را قربانی کردند و چند نفری گوشتش را جدا و بین مردمی که آن حوالی بودند تقسیم کردند. قسمتی را هم برداشتند برای ناهار آبگوشتی بار گذاشتند.
نزدیک امامزاده باغ کوچکی بود که وقف شده بود چند نفری رفتیم توی باغ. با دیدن البالوهای قرمز روی درخت ها با خوشحالی گفتم: آخ جون آلبالو. صمد رفت و مشغول چیدن آلبالو شد. چند بار صدایم کرد بروم کمکش. اما هر بار خودم را سرگرم کاری کردم. خواهر و زن برادرم که این وضع را دیدند رفتند به کمکش. صمد مقداری آلبالو چیده بود و داده بود به خواهرم و گفته بود: این ها را بده به قدم. او که از من فرار می کند. این ها را برای او چیدم. خودش گفت خیلی آلبالو دوست دارد. تا عصر یک بار هم خودم را نزدیک صمد آفتابی نکردم.
بعد از آن صمد کمتر به مرخصی می آمد. مادرش می گفت: مرخصی هایش تمام شده است. گاهی پنج شنبه و جمعه می آمد سری هم به خانه ما می زد اما برادرش ستار خیلی تند تند به سراغ ما می آمد هر بار هم چیزی هدیه می آورد. یک بار جفت گوشواره طلا برایم آورد. خیلی قشنگ بود و بعدها معلوم شد پول زیادی بابتش داده است. یک بار هم یک ساعت مچی آورد پدرم وقتی ساعت را دید گفت: دستش درد نکند مواظبش باش. ساعت گران قیمتی است. اصل ژاپن است. کم کم حرف عقد و عروسی پیش آمد.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ...
نيت كن وكفش هايت را بيرون بياور وباپاي برهنه حركت كن....
آرام وكوتاه قدم بردار چرا كه قدم هايت ثواب حج وعمره اي دارد .
به وادي السلام كه رسيدي به خوبان عالم سلام بده.
ازدور انوار ملكوت ديده مي شود.آري گنبدي زرين چشم را روشني مي بخشد.
وارد صحن شو
ايوان نجف عجب صفايي دارد.
دل را به حريمش گره بزن وبگو:
«السلام عليك يابن رسول الله ،السلام عليك يابن اميرالمومنين»
--------------------------------------
نرسد دست تمنّا چون به دامانِ شما
میتوان چشم دلی دوخت به ایوانِ شما
@seyyedebrahim
🌷بِسمِ ربّ الشُهَداءوالصٓدیقین🌷
#معرفی مختصر شهید(مدافع حرم)
#شهید_نوید_صفری
🌹ولادت :16 تیرماه 1365
🌹محل تولد:تهران
🌹شهادت:18 آبان ماه سال 96
🌹محل شهادت:استان دیرالزور ،سوریه
📩#خاطرات_شهید
📎به روایت پدر گرانقدر شهید :
🔸علاقهاش به شهدا و شهادت آن قدر بود که همیشه در گلزار شهدا سراغش را میگرفتیم. حتی با یکی از شهدای مدافع حرم در همین گلزارشهدا و سر مزار او دوست شده بود. میگفت یک بار رفته سر مزار شهید رسول خلیلی. نوشتههای روی سنگ مزار را خوانده و دیده بود از او کوچکتر است. بعد رو به شهید رسول خلیلی کرده و گفته بود شما چهارماه از من کوچکترید. من اینجا زنده باشم و شما نه!
🔹از همان جا با این شهید دوست شده بود و همیشه سر مزارش میرفت. علاقهاش آنقدر زیاد بود که کنار مزار شهید خلیلی یک جای خالی بود. نوید آنجا را به عنوان مزار خودش انتخاب کرده و کروکیاش را کشیده و وصیت کرده بود اگر من شهید شدم من را اینجا دفن کنید...
📝توصیه و دلنوشته ای از شهیدصفری:
«زیارت عاشورا را بخوانید و ازطرف من به ارباب ابراز ارادت کنید.حتما هرکجا باشم خود را در کنار شما خواهم رساند.
@seyyedebrahim
#منتظران_تماشاچی_نیستند!!
✍منتظران ظهور حضرت، نمیتوانند فقط نقش تماشاچی را داشته باشند، زیرا خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: « (خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!) 1
بلکه مؤمنین و منتظرین واقعی باید دائماً در حالت آمادهباش به سر برند. در فرازهای دعای عهد نیز این حالت آمادگیِ دائم به تصویر کشیده شده است: (پروردگارا، در صبحگاه این روز و در تمام روزهای گذشتهام، عهد و پیمان و بیعت با او را که بر عهدهام است، تجدید مینمایم، و از آن باز نمیگردم و آن را از بین نمیبرم.) 2
پس مبادا همان اشتباهی که برخی از یهودیان بنیاسرائیل به آن دچار شدند را مرتکب شده و این تصور غلط برای ما ایجاد شود که گروهی برگزیده هستیم و به صِرف وجود محبت اهل بیت (علیهم السلام) در قلبِ ما و صِرف ادعای انتظارِ منجی جهان، در نزد خداوند از برترین بندگان محسوب شده و مستحق بهشت برین گردیدهایم و دیگر هیچ مسئولیتی در راستای برچیدن فساد از درون خود و اطرافیان و جامعهی خویش نداریم.
أمیرالمؤمنین، حضرت علی (ع) در این زمینه میفرمایند: فساد آشکار شده است اما کسی نیست که آن را تغییر دهد و بازدارندهای نیست که آن را باز دارد. آیا اینگونه میخواهید در منزلگاه قدس الهی با خداوند مجاور و همنشین شوید و از عزیزترین اولیای او به حساب آیید؟ هرگز! خداوند را در مورد بهشتش نمیتوان فریب داد و جز با اطاعت نمیتوان رضای او را به دست آورد .3
📚منابع :
1)سوره رعد، آیه ١١
2)بحار الأنوار، ج 5٣، ص ٩6
3)نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ١٨٧
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
@seyyedebrahim
هدایت شده از گسترده شهیدآوینی(روزانه)
✨﷽بِسـمِ الـلّـهِ النّــور...
▪️پنجره زيباست، اگر بگذارند!
▪️چشم مخصوص تماشاست، اگر بگذارند!
▪️من از اظهار نظرهاي دلم فهميدم!
▪️عشق هم صاحب فتواست، اگر بگذارند!
😍ادامِه دَهندِه راهِ شُهدا باشیم با ڪانال راه شهدایے
🇮🇷 به کانالِ راهِ شُهدایے بپیوندید 👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2122645521C8042d3768b
هدایت شده از گسترده شهیدآوینی(روزانه)
😇بـزن رو خیـمه آقـا و بیا داخـل👇
🏴
💛
💛💛
💛💛💛
💛💛💛💛
💛💛💛💛💛
💛💛💛💛💛💛
💛💛💛💛💛💛
💛💛💛💛💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای غرب زدها ای اجنبی پرستها توجه کنید