eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
747 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
66 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت امام محمد تقی( ع) را به تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم
🍃 بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 ❣✌️🏻 _محمدرضا: به قول سردار ناصری که تو جمع یگان عملیات ویژه سپاه صحبت میکرد،ما باید برای سپاه حضرت حجت آماده شیم. باید رزم بلد بود ، باید جنگ بلد بود. حضرت حجت جنگجو میخواد. شعار ما فقط اینه اللهم عجل لولیک الفرج. اما وقتی حضرت ظهور کنه میتونیم تو سپاه حضرت خدمت کنیم و بجنگیم⁉️ چیزی از هنر جنگیدن بلدیم⁉️ _من: محمدرضا از ما بهترون تا دلت بخواد هستن که بخوان جنگجو باشن. _محمدرضا: کی مثلا؟ کی فکر میکرد عقیل یا رسول شهید شن؟ _من: عقیل بختیاری؟ _محمدرضا: بله عقیل بختیاری. اما شدن و رفتن جز ۳۱۳ نفر به قول خودت.... 🌸 ✨ 🍃🌃| @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️مظلوم تراز جواد، بغداد نداشت آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت ▪️میخواست ڪه فریادڪندتشنه لبم ازسوز عطش، طاقت فریاد نداشت 🍃▪️شهادت مظلومانه امام جواد (ع) تسلیت باد. [💚] @seyyedebrahim
سیدسجاد نگاه های تو، پرچم های امیدند در این روزهایمان.... @seyyedebrahim
حواس تان باشد از بیت المال نباشد🌷 در حال گپ و گفت درباره فاطمه و محمدعلی پسر کوچک شهید بودیم که پدر خاطره‌ای یادش آمد. می‌گفت: چند وقت پیش یکی از مسئولان خانم پایگاه بسیج به من زنگ زد که برای دیدار شما و حاج خانم می‌آید. پشت تلفن پرسید حاج آقا اگر برای فاطمه کادویی، عروسکی بگیرم اشکالی ندارد گفتم نه. وقتی به منزل ما آمدند برایم تعریف کرد مصطفی را خواب دیده و از او در عالم خواب پرسیده اجازه می‌دهید برای فاطمه خانم کادویی بخریم؟ شهید گفته بود اشکالی ندارد فقط حواس تان باشد از بیت المال نباشد. پدر می‌گفت: مصطفی حتی آن دنیا هم حواسش به این چیز‌ها هست. @seyyedebrahim
عالم همه پست و پسر فاطمه بالاست یک عمر شدم نوکرش، آنقدر که آقاست از نسل علیّ و نوه ی حضرت موساست مولام رضا، او علیِ اکبرِ مولاست @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخشی از کتاب اسم تو مصطفی است🌷 وسط حال نشسته و زل زده بودی به عکس ابو حامد. - کجایی آقا مصطفی؟ - دیدی حاج حسین چطور به عکس ابو حامد نگاه می کرد؟ - خب مقصود؟ - دیدی چه سبک رفت؟ - خب؟ - اون بار باید می موند، ولی از کجا معلوم این بار...! - نفوس بد نزن مرد! بلند شو بریم تا خیابونا شلوغ نشده، برای روز مادر خریدامون بکنیم! همان طور خیره به عکس سر تکان دادی: باشه. اما باید برم و بیام! - کجا؟ کی؟ نگاهت را از عکس کندی بلند شدی و لباس پوشیدی. - ناهار آبگوشت گذاشتما زود بر گرد! - باشه! ظهر شد نیامدی، همیشه دوست داشتی آب و گوشت آبگوشت جدا باشد. گوشت را کوبیدم و آماده گذاشتم. نان سنگک، سبزی خوردن، پیاز ترشی و پارچ لبالب دوغ. در زدند و خاله و برادرم آمدند. سفره را انداختم و این دست آن دست کردم که برسی. ساعت دو شد و نان ها بیات و سبزی خوردن کمی پلاسیده. زنگ زدم: کجایی آقا مصطفی؟ مهمان هم رسید ولی هنوز ناهار نخوردیم! - شما بخورین من میام! - تا تو نیای من لب نمی زنم! - لج نکن خانم! بخور. غذای خاله و برادرم را دادم، اما خودم لب نزدم. عصر شد و نیامدی. زنگ زدی. - کجایی تو اصلا؟ - کارم طول کشید شاید کمی دیر تر بیام. ساعت پنج و بیست دقیقه با گوشی دوستت پیام دادی: مرا ببخش عزیزم توی پروازم و تا چند روز آینده هم نمی تونم باهات تماس داشته باشم. @seyyedebrahim