نفس به نفس
مسألهی تبلیغ، یکی از مسائل اساسی در حیات اجتماعی است و مخصوص یک دوره نیست. تبلیغ که از آن در قرآن به «بلاغ»، «بیان»، «تبیین» و از این قبیل تعبیر شده است، یکی از وظایف مقدّس، وظیفهی انبیا، وظیفهی علما، وظیفهی متفکّران و دانایان و مصلحان است. تبلیغ، یعنی رساندن. رساندنِ چه؟ رساندنِ آن حقایقی به اذهان و دلهای مخاطبان که بدون آن، دچار خسارت خواهند شد. این است که ارزش تبلیغ را بالا میبرد. تبلیغ، یک جنبهی انسانی دارد. تبلیغی که اسلام به آن امر میکند و علمای اسلام و روحانیت شیعه، در طول تاریخ به آن پایبند بودهاند، وظیفهای است که هم جنبهی الهی دارد - «لتبینّنه للنّاس و لاتکتمونه» - هم جنبهی انسانی دارد؛ چون دستگیری از دلها و ذهنها و انسانهایی است که دچار عدم علم، دچار شک و دچار جهالتند. به این وظیفه، باید با این چشم نگاه کرد.
بیانات در دیدار علما و روحانیون در آستانهی ماه محرم ۰۲/۰۲/۱۳۷۷
@seyyedebrahim
#شہدایۍ
آخر وصیتنامه اش نوشتہ بود:
♦️وعدۂ ما بهــشت✨
بعد روی بهــشت را خط زدہ بود🍃
اصلاح ڪردہ بود :
وعدۂ ما "جَنَّتُ الْحُسِیْن علیہالسلام"♥️
#شهـید_حجت_اسدی✍
🍃 |💐°·. @seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
به نظر شما شهید خلیلی را چه عشقی راهی سوریه کرد؟
کتابخانه شهید خلیلی، مملو از کتاب هایی پیرامون عاشورا و دفاع مقدس است که نشان می دهد، شهید تاسی کرد به سیدالشهدا(ع) و همانند امام خود از وطن هجرت کرد و به دفاع از حریم اسلام و ولایت حرکت کرد زیرا ما مرزی برای دفاع از حریم اسلام و ولایت نداریم و هر جا خطری باشد، وارد می شویم.
اتاق شهید امروز به یک موزه تبدیل شده است و آلبوم عکس شهید، مملو از تصاویر شهدای دفاع مقدس و لبنان است و شهید از 5 سالگی مراحل را طی کرده بود و آماده شهادت بود و اگر شهید نمی شد ما تعجب می کردیم.
شهید کلاس اول راهنمایی بود که برای اولین بار به اردوهای راهیان نور رفتیم و تمام مناطق را برایش تشریح کردم و در منطقه فکه که یک محل تخریب داشتیم، میدان مین، میدان رزم و حسینیه آن محل را به شهید نشان دادم و بعد قبرهایی را به وی نشان دادم و گفتم این ها برای شهداست و شب ها در این قبرها به راز و نیاز می پرداختند، همزمان با صحبت های ما اذان ظهر شد، نماز را خواندیم، بعد از نماز دیدیم، شهید نیست، گشتیم و دیدیم، وارد یکی از قبرها شده است و درحالت سجده در حال اشک ریختن است که این صحنه برای همه به مثابه روضه بود و اشک ریختند و از این صحنه من عکسی تهیه کردم که هم اکنون در اتاق شهید نصب شده است.
در حدود 18 سالگی در مدرسه اتفاقی رخ می دهد و استادش علیه رهبری و نظام صحبت می کند که شهید قیام می کند، استاد می گوید خلیلی باید اینجا تکلیف من و شما مشخص شود یا جای من است و یا جای شما! او می گوید به دلیل اینکه شما استاد و مربی من هستید و احترام شما واجب است، من از این مدرسه می روم.
شهید مراحل مختلف را طی کرد و زیرساخت های شخصیتی خود را با تقوا بنا گذاشت و با تاسی به شهدا، آنان را الگو می گرفت، شب های جمعه به زیارت شهدا در بهشت زهرا(س) می رفت و به زیارت می پرداخت و حتی برخی از سنگ قبرها را بازنویسی می کرد و بعد از آن در مراسم عزاداری حرم عبدالعظیم حسنی(ع) شرکت می کرد.
@seyyedebrahim
مصطفی تمام زندگیاش را وقف خدا و اهل بیت کرده بود
در ادامه همسر شهید صدر زاده گفت: یکی از خصوصیات بارز مصطفی در 9 سال زندگی مشترکمان خلوص بالایش بود و هر کاری را برای رضای خدا انجام میداد و موجب شد کسانی که مصطفی را ندیده بودند دوستدار مصطفیشوند و چون کارش برای رضای خدا بود خدا نیز محبتش را در دل مردم انداخته بود. مصطفی تمام زندگیاش را وقف خدا و اهل بیت کرده بود و به روستای محرم شهریار می رفت و با بچه ها قرآن کار میکرد و با جان و دل با بچه ها کار میکرد و بهترین اساتید را برای آموزش بچهها می آورد. برای اینکه فاطمه قرآن یاد بگیرد برای حفظ هر آیته یک مبلغی را بعنوان جایزه تعیین کرده بود و بهترین هدیه ها برای فاطمه میخرید.بسیار خانواده دوست بود و سعی میکرد در هر جایگاهی که بود بهترین باشد با پدر و مادر و منو فرزندان به بهترین شکل رفتار میکرد و حتی زمانی که فرمانده بود نیروهایشان بهترین نیروها بودند و مصطفی اولین نفر در گردان بود که به دل دشمن می زد.
@seyyedebrahim