#کلام_آسمانی ❣🌸
💥مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ
💠 پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، بزرگ تر از پاداش عفيف پاكدامنى نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمى گردد، همانا عفيف پاكدامن، فرشته اى از فرشته هاست.
📚 #حکمت ۴۷۴
@seyyedebrahim
رفته بود حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
و برای عروسیش کارت دعوت انداخت داخل
ضریح برای حضرت زهرا سلام الله علیها
مادر رو خواب دید که به عروسیش اومده
گفت : مادرجان ، قصد مزاحمت نداشتم
فقط می خواستم احترام کنم.
مادر پاسخ داد:
مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم کجا بریم
السلام علیک یافاطمه الزهرا سلام الله علیها
@seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحت های شهید احمد مشلب پیرامون حجاب
#شهید_احمد_مشلب
@seyyedebrahim
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
نگاه را مےرباید...
هر آن ڪس ڪه زیباست
و تو زیباترینی
اے #شهید...
سلام! صبحت بخیر علمدار...
@seyyedebrahim
#دلتنگی_شهدایی 💔
دلم تنگ است و
حالم رافقط پاییز می فهمد
منم آن شاخه یِ خشکی
که ازدوری پریشان است
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
@seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت اول مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گرد
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده
🔴قسمت دوم
تسنیم: انتظارات شما را شنیدیم. چیزهایی که مصطفی از شما میخواست را برایمان تعریف کنید.
➖صحبتهای ما خیلی کوتاه بود اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد، او بارها گفت که یک همسنگر میخواهد. شاید کسی که به خواستگاری می رود بگوید همسر و همدم میخواهد اما مصطفی گفت که همسنگر میخواهد.
بعد از چند سال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه همسنگر خواسته چه بوده است؟ او گفت: «جنگ ما، جنگ نظامی نیست؛ جنگ الان ما جنگ فرهنگی است. اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است تا وقتی من کار فرهنگی انجام میدهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند».
تسنیم: این اتفاق در زندگیتان افتاد؟ چگونه بود؟
بله. تا دوسال اول زندگیمان که همان روال قبل از ازدواجمان بود؛ من فرمانده پایگاه خانمها بودم و مصطفی فرمانده پایگاه نوجوانها بود. بعد از آن او یک پایگاه جدید ایجاد کرد و فرمانده پایگاه امام روح الله(ره) شد. هر دوی ما در کنار هم کارهای فرهنگی انجام میدادیم و کارهای بسیج و مسجد را جلو میبردیم.
تسنیم: شغل مصطفی چه بود؟
شغل آزاد داشت. اوایل طلبه بود اما بعد از ازدواج طلبگی را ادامه نداد و سراغ کار آزاد رفت.
انتخاب محلهای پرت در کهنز شهریار برای کار فرهنگی/ خانمهای آن محل:«مدیون صدرزاده هستیم که بچههایمان را بسیجی کرد»
تسنیم: کار فرهنگی دیربازده هست، چیزی نیست که مثلا دکمهای را بزنیم و سریع نتیجهاش را ببینیم. فعالیتی شروع میشود و 5 یا 6 سال از آن میگذرد تا اولین نتایج آن دیده شود. مصطفی فرمانده پایگاه بسیج نوجوانها بود. کلی باید کار فرهنگی میکرد تا مثلا بعد از چند سال ببیند که مهارت قرآن خوانی فلان نوجوان خوب شده و نمازش را صحیح میخواند. کار فرهنگی صبر بالایی میخواهد.
مصطفی نسبت به نوجوانها احساس پدری داشت یعنی مثل وقتی که فرزندی بزرگ میشود و پدرش لذت میبرد، او هم همین حس را داشت. نوجوانهایی که با مصطفی بودند تفاوت سنی زیادی با او نداشتند و حدود 7-6 سال از او کوچکتر بودند.
آخرین لذتی که من از بزرگ شدن نوجوانهایش دیدم، این بود که یک روز به خانه آمد و با ذوق گفت که بچههایش پاسدار شدند، شغلشان مشخص شده و همهشان تحصیل کردهاند. با گفتن همین کلمات آن لذتی را که در وجودش بود، بیان میکرد.
هیچ وقت به این فکر نمیکرد که مثلا اگر در فلان محله کار فرهنگی کند ممکن است بازدهی خوبی نداشته باشد. زمانی خودم به او اعتراض کردم و گفتم که مثلا پارک، جای کار فرهنگی نیست یا هیچ امیدی به نتیجه در محلهای که انتخاب کرده وجود ندارد. اما تاکید میکرد نتیجهی کاری که میکند، دست خداست و خودش و بقیه کارهای نیستند. میگفت اگر خدا بخواهد خودش درست میشود و وظیفه دارد کاری را که روی دوشش است انجام دهد، بعد از آن هر چیزی که خدا بخواهد همان میشود.
مصطفی محلهای پرت و دورافتاده را در کهنز شهریار برای کار فرهنگی انتخاب کرده بود. وقتی در جمع خانمها یا در جمعهای خانوادگی این موضوع را مطرح میکردم، همه تعجب میکردند و میگفتند آنجا که واقعا امیدی به نتیجه گیری نیست! حتی میگفتند کسی از بچههای آن محل انتظاری ندارد. دو سال و نیم بود که مصطفی حضور فیزیکی کمتری در آن منطقه داشت. در این مدت وقتی مادران آن بچهها را میدیدم از کارهای مصطفی تشکر میکردند و میگفتند که ممنونِ زحمات او هستند. میگفتند اگر او نبود، معلوم نبود که آینده بچههای محل چه میشد. میگفتند مدیون آقا مصطفی هستند که بچههایشان را بسیجی کرده است. وقتی این حرفها را به مصطفی منتقل میکردم ناراحت میشد و میگفت که همه اینها کار خدا بوده است. میگفت اگر خدا میخواست میتوانست حرفها و کارهایش را بیاثر کند. دیدگاه او به کار فرهنگی اینطور بود.
ماجرای پاترول سفیدی
تسنیم: یعنی خودش را واسطه میدید. واسطهای که باید کارش را کند، سختیها را تحمل کند و بداند که نتیجه دست خداست.
➖بله. سختیهای زیادی را تحمل میکرد. ما یک ماشین پاترول سفید داشتیم و هر کس که این ماشین را میدید به ما خرده میگرفت که الان زمان پاترول نیست، بنزین زیاد مصرف می کند، خرج دارد و کلی مشکلات دیگر. وقتی این حرفها را شنید گفت که این پاترول توانسته چند نفر را که در جاده مانده بودند نجات دهد. گفت ماشینی در جوی آب افتاده بود و او با این پاترول آن را بیرون کشیده است. ماشین یکی ازهمسایههایمان در مسیر شمال خراب شده بود. مصطفی با همین پاترول این ماشین را حدود 90 کیلومتر بکسل کرد تا بجای مطمئنی برسند. وقتی گفتم که چرا هنوز از این ماشین استفاده میکنی، گفت که میخواهد با این ماشین به بقیه کمک کند. گفت خدا این را به ما داده تا بتوانیم برای کمک به دیگران استفاده کنیم.
«راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر....
#ادامه_دارد
گفته شده امروز روز همدردی با کودکان فلسطین هست ...
@seyyedebrahim
#فلسطین 🇵🇸
امید غریبان تنها کجایـے 💔
•┈┈•••✾•♥️♡♡♡♡♡°•✾•••┈┈•
@seyyedebrahim
[ #منبر_مجازی..]
🍃🌸|آیتاللهمجتهدی:
در کارهــایتـان دقّت کنید
ببینید کـــه آیــا #اخلاص دارید یا نه؟
عمـل خــالص آن است که
نخــواهی جز #خدا
تو رابه خاطر آن تشــویق کند
#وقت_سلام🕗✋
السلام ای دلیل کَرَّمنا
ای بعالم امام، آمَنّا
به مسلمانیِ خودت سوگند
طاعتت واجب است، سَلَّمنا
این عبارت نوشته بر قلبم
از ازل بوده ام تُو را مِنّا
💞رضاجانم
@seyyedebrahim