بین من و تو پرده ی عصیان حجاب شد
ما را گناهکاریِ مان از تو دور کرد
@seyyedebrahim
#دلتنگی_شهدایی💔 :)
اے صبا، صبح دمے بر سر ڪویش بگذر ؛
تا معطر شود آفاق ز تو هر سحرے :) ♥️ 🦋 🍃
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
@seyyedebrahim
❤️شهید شهروز مظفری نیا❤️
✅پیشنهاد دانلود
#شهید_مظفری_نیا
به در خواست یکی از اعضای محترم کانال:
❤️امروز روز شهید شهروز مظفری نیا است❤️
⏳زندگی نامه این شهید
🏞عکس و والیپر این شهید
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#دلتنگی_شهدایی 💔
ﻏﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮔﺮ ز ﻣﻬﺮِ ﺗﻮ دل ﭘﺎرﻩ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪ
ای ﻛﺎش ذرّﻩ ذرّﻩ ﺷﻮد در ﻫﻮای ﺗﻮ
هلالی جغتایی
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#شهید_سید_مصطفی_موسوی ❤️
#شهید_رضا_بخشی ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت زینب سلیمانی از دقت پدرش (حاج قاسم) در رعایت بیت المال
نکته: رعایت بیت المال امری مهم و البته سخت است. بسیاری از کسانی که با بیت المال سروکار دارند برای استفاده خود و خانواده ی خود توجیهاتی درست می کنند.
▪️حاج قاسم با آن همه دغدغه و مشغله فکری وکاری، حساب آنچه راکه دخترش در اتاقش می خورد را از حساب دفتر و اداره و خودش جدا می کند.
🌷از حاج قاسم بیاموزیم
✍️ محمدصالح
@seyyedebrahim
❤️شهید شهروز مظفری نیا❤️
✅پیشنهاد دانلود
#شهید_مظفری_نیا
❤️شهید شهروز مظفری نیا❤️
✅پیشنهاد دانلود
#شهید_مظفری_نیا
❤️شهید شهروز مظفرینیا یکی از همراهان شهید سپهبد قاسم سلیمانی بود که در حمله تروریستی آمریکا در عراق به خیل شهیدان پیوست، این شهید در تیرماه سال ۱۳۵۷ در قم چشم به جهان گشود و در تهران زندگی میکرد.❤️
#زندگی_نامه
💚مرتضی مظفری نیا، برادر شهید در گفت و گویی با اشاره به خصوصیات و ویژگیهای برادر شهیدش «شهروز مظفری نیا» گفت: برادرم حدود ۱۰ تا ۱۲ سال بود که در نیروی قدس سپاه و در جوار سردار شهید قاسم سلیمانی فعالیت میکرد، ولی ما در مورد جزئیات اقداماتش کوچکترین اطلاعاتی نداشتیم.💚
#زندگی_نامه
💜ادامه داد: آرزوی برادرم این بود که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلامالله علیها دفن شود و خوشبختانه با هماهنگیهای صورتگرفته با تولیت آستان مقدس کریمه اهلبیت(س) و سپاه استان قم این امر محقق شد.
وی به خوشاخلاقی و گذشت این شهید بزرگوار اشاره کرد و گفت: مهربان و خوشاخلاق بود و دست به خیر داشت💜
#زندگی_نامه
💛وی افزود: شهادت آرزوی دیرینه برادرم بود و میگفت: «می خواهم مثل شهید حججی شهید بشوم که پوزه آمریکا و اسراییل به خاک مالیده شود».
برادر شهید، با بیان اینکه این شهید عزیز حقیقتا مثل فرمانده اش شجاع و باایمان و بخصوص با نیروهای تحت امرش مهربان بود و واقعا لیاقت داشت که اینگونه در جوار فرمانده شجاع و با اخلاصش به شهادت برسد💛
🧡حتی وقتی که خسته از مأموریت و کار برمیگشت اگر احساس میکرد کسی چه پدر و مادر و چه غریبه به کمکش نیاز دارند لباس از تن بیرون نمیآورد و به کمک و خدمت میشتافت.
بر اساس این گزارش، پیکر مطهر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید شهروز مظفری نیا ساعت ۱۴ روز دوشنبه ۱۶ دیماه از امامزاده شاه احمدقاسم در ابتدای بلوار پیامبر اعظم(ص) تا مسجد مقدس جمکران تشییع میشود و پیکر مطهر شهید سلیمانی به کرمان اعزام شده و پیکر پاک شهید مظفری نیا نیر در قبهالشهدای حرم مطهر بانوی کرامت در صحن امام رضا علیهالسلام به خاک سپرده میشود.🧡
#زندگی_نامه
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل چهاردهم ..( قسمت چهارم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
چادر را از سرم در آوردم و توی سجاده گذاشتم. صمد که رفت بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه. خانم های دیگر هم آمده بودند. صبحانه را آماده کردم. آمدم بچه ها را ا خواب بیدار کردم. صبحانه را خوردیم. استکان ها را شستم و بچه ها را فرستادم طبقه پایین بازی کنند. در طبقه اول اتاق بزرگی بود پر از پتوهایی که مردم برای کمک به جبهه ها می فرستادند. پتوها در آن اتاق نگهداری می شد تا در صورت نیاز به مناطق مختلف ارسال شود. پتوها را تا کرده و روی هم چیده بودند. گاهی بلندی بعضی از پتوها تا نزدیک سقف می رسید بچه ها از آن ها بالا می رفتند. سر می خوردند و این طوری بازی می کردند. این تنها سرگرمی بچه ها بود. بعد از رفتن بچه ها شیر سمیه را دادم و او را خواباندم. خودم هم لباس های کثیف را توی تشتی ریختم تا ببرم حمام و بشویم که یک دفعه صدای وحشتناکی ساختمان را لرزاند. همه سراسیمه از اتاق بیرون آمدند بچه ها از ترس جیغ می کشیدند. تشت را گذاشتم زمین و دیدم پشت پنجره قسمتی از پادگان توی گرد و خاک گم شده بود. خانم ها سر و صدا می کردند و به این طرف و آن طرف می دویدند. نمی دانستم چه کار کنم. این اولین باری بود پادگان بمباران می شد خواستم بروم دنبال بچه ها که دوباره صدای انفجار دیگری آمد و انگار کسی هلم داده باشد پرت شدم به طرف پایین اتاق. سرم گیج می رفت اما به فکر بچه ها بودم. تلو تلو خوران سمیه را برداشتم و بدو بدم دویدم طبقه اول. سمیه ترسیده بود. گریه می کرد و آرام نمی شد. بچه ها هنوز داشتند توی همان اتاق بازی می کردند آن قدر سرگرم بودند که متوجه صدای بمب نشده بودند خانم های دیگر هم سراسیمه پایین آمدند. بچه ها را صدا کردیم که دوباره صدای انفجار دیگری ساختمان را لرزاند. این بار بچه ها متوجه شدند و از ترس به ما چسبیدند. یکی از خانم ها اتاق به اتاق رفت و همه را صدا کرد وسط سالن طبقه اول. ده پانزده نفری آدم بزرگ بودیم و هفت هشت تایی هم بچه. بوی تند باروت و خاک سالن را پر کرده بود. بچه ها گریه می کردند. ما نگران مردها بودیم. یکی از خانم ها گفت: تا خط خیلی فاصله نداریم اگر پادگان سقوط کند ما اسیر می شویم.
با شنیدن این حرف دلهره عجیبی گرفتم. فکر اسارت خودم و بچه ها بدجوری مرا ترسانده بود وقتی اوضاع کمی آرام شد دوباره به طبقه بالا رفتم. پشت پنجره ایستادیم و رد دودها را گرفتیم تا حدس بزنیم کجای پادگان بمباران شد که یک دفعه یکی از خانم ها فریاد زد: نگاه کنید آنجا را یا امام هشتم.
چند هواپیما در ارتفاع پایین در حال پرواز بودند ما حتی رها شدن بمب هایشان را هم دیدیم. تنها کاری که در آن لحظه از دستمان بر می آمد این بود که دراز بکشیم روی زمین. دست ها را روی سرمان گذاشته و دهانمان را باز کرده بودیم فریاد می زدیم بچه ها دست ها را روی سرتان بگذارید دهانتان را نبندید. خدیجه و معصومه و مهدی از ترس به من چسبیده بودند و جیک نمی زدند اما سمیه گریه می کرد. در همان لحظات اول، صدای گرومپ انفجارهای پشت سر هم زمین را لرزاند. با خودم فکر می کردم دیگه همه چیز تمام شد الان هم می میریم. یک ربعی به همان حالت دراز کشیدیم. بعد یکی یکی سرها را از روی زمین بلند کردیم. دود اتاق را برداشته بود شیشه ها خرد شده بود اما چسب هایی که روی شیشه ها بود گنذاشته بود شیشه ها روی زمین یا روی ما بریزد. همان توی پنجره و لا به لای چسب ها خرد شده و مانده بود خدا رو شکر کسی طوری نشده است.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#انتقام_سخت
#ترور
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ..
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#سلامارباب
°• دوریت خواست به ما خوب بفهماند که
جز غم فاصله از یار مگر غم داریم
نم باران بزند در کف بین الحرمین
عاشقانه تر از این لحظه مگر هم داریم🌧
.
.
.
#حسینجانم💚
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
صبتون حسینی
ایشهید
توراچگونهشد
کهفکرفرورفتهای🗯
بهفکرماهمباشومارا
ازیادتفراموشمکنکهما
هرلحظهدراینجابهفکرتوهستیم.♥️
#شهیدمصطفیصدرزاده ✨🌸
@seyyedebrahim
#دلتنگے_شهدایے 💔🖇
دمے با دوست بہ سࢪ بࢪدن ، دو صد دنیا بھا داࢪد :) ♥️
#شهید_مصطفی_صدرزاده
✨
فرزند حاج قاسم سلیمانی خطاب به ترامپ: با ترس از دشمنان زندگی خواهی کرد
زینب سلیمانی در توییتر نوشت:
🔸️ ترامپ، تو پدرم را به قتل رساندی-ژنرالی که ضد داعش/القاعده پیروزمندانه جنگید- با این امید باطل که به شکلی تو را قهرمان ببینند. اما در عوض شکست خوردی و منزوی و در هم شکسته شدی. کسی تو را قهرمان نمی بیند بلکه به عنوان کسی می بینند که با ترس از دشمنانش زندگی خواهد کرد.
🔸️این توییت توسط محمدجواد ظریف در توییتر بازنشر شده است