eitaa logo
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
789 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
124 فایل
♦️شهیدمحمدحسین‌حــدادیان 🌹ولـــادت۲۳دی‌مـــــاه‌۱۳۷۴ 🌿شــهادت‌۱اسفـــندماه۱۳۹۶ 🌹ٺوســط‌دراویــش‌داعشی خادم: @sh_hadadian133 خادم تبادل: @falx111 کپی حلال برای ظهور آقا خیلی دعا کنید !❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
مواظب دلم نبودم-نریمانی-@BeainolHarameain.mp3
13.82M
🍃مواظب دلم نبودم... 🍃که این بلا سرش اومد 🎤 سید رضا_نریمانی 💔 🕊 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
4_5771671361256685914.mp3
2.92M
❤️ حیف باشد ڪه تو باشے و مرا غم ببرد .. 🕊 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ همسر شهید مدافع حرم و آرزویی که محقق نشد... ♥️ کاش من موقع شهادتش بالای سرش بودم و سرشو به آغوش میگرفتم😔💔 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
🍂 یه وقتی هم بزاریم خودمونو پیدا کنیم...!!:) موافقی؟° 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
قصه عشق مگر‌ بی تو‌ شنیدن دارد؟! رویای عشق تو مرا بیگانه کرده از خود 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
✨ کاش میذاشت یه جوری زندگی می کردیم که سال دیگه همین موقع به مادرامون میگفتن... ...😔 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 زیر دست و پای زنانی که به هر سو می‌دویدند خودم را روی زمین می‌کشیدم بلکه راه پیدا کنم. درد پهلو نفسم را بند آورده بود، نیم‌خیز می‌شدم و حس می‌کردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین می‌شدم. همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار می‌کردم که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبنده‌ام افتاده و تلاش می‌کردم با صورتم را بپوشانم، هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ می‌زدم تا بلاخره از خارج شدم. 📚 در خیابانی که نمی‌دانستم به کجا می‌رود خودم را می‌کشیدم، باورم نمی‌شد رها شده باشم و می‌ترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد که قدمی می‌رفتم و قدمی می‌چرخیدم مبادا شکارم کند. پهلویم از درد شکسته بود، دیگر قوّتی به قدم‌هایم نمانده و در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار می‌زدم که صدایی از پشت سر تنم را لرزاند. جرأت نمی‌کردم برگردم و دیگر نمی‌خواستم شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم. 📚 پاهایم به هم می‌پیچید و هر چه تلاش می‌کردم تندتر بدوم تعادلم کمتر می‌شد و آخر درد پهلو کار خودش را کرد که قدم‌هایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم. کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس و این دومین باری بود که امشب در این خیابان‌های گِلی نقش زمین می‌شدم، خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت که دوباره صورتم به زمین خورد و زخم پیشانی‌ام آتش گرفت. کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که مردانه فریاد کشید :«برا چی فرار می‌کنی؟» 📚 صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشده‌های آمده تا جانم را بگیرد که سراسیمه چرخیدم و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد :«از آدمای ابوجعده‌ای؟» گوشه هنوز روی صورتم مانده و چهره‌ام به‌درستی پیدا نبود، اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمه‌شب به‌روشنی پیدا بود که محو چشمان مهربانش مانده و پلکی هم نمی‌زدم. 📚 خط پیشانی‌ام دلش را سوزانده و خیال می‌کرد وهابی‌ام که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید. چشمان روشنش مثل آینه می‌درخشید و همین آینه از دیدن شکسته بود که صدایش گرفت :«شما اینجا چی‌کار می‌کنید؟» 📚 شش ماه پیش پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمی‌شد زنده باشد که در آغوش چشمانش دلم از حال رفت و ضجه زدم :«من با اونا نبودم، من داشتم فرار می‌کردم...» و درد پهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت و او نمی‌دانست با این دختر میان این خیابان خلوت چه کند که با نگاهش پَرپَر می‌زد بلکه کمکی پیدا کند. می‌ترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید. از راننده خواست پیاده نشود، خودش عقب‌تر ایستاد و چشمش را به زمین انداخت تا بی‌واهمه از نگاه نامحرمی از جا بلند شوم. 📚 احساس می‌کردم تمام استخوان‌هایم در هم شکسته که زیرلب ناله می‌زدم و مقابل چشمان سر به زیرش پیکرم را سمت ماشین می‌کشیدم. بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده و حضور او در چنین شبی مثل بود که گوشه ماشین در خودم فرو رفتم و زیر آواری از درد و وحشت بی‌صدا گریه می‌کردم. 📚 مرد جوانی پشت فرمان بود، در سکوت خیابان‌های تاریک را طی می‌کردیم و این سکوت مثل خواب سحر به تنم می‌چسبید که لحن نرم مصطفی به دلم نشست :«برای اومده بودید حرم؟» صدایش به اقتدار آن شب نبود، انگار درماندگی‌ام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم می‌لرزید :«می‌خواید بریم بیمارستان؟» ماه‌ها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و عادت کرده بودم دردهایم را پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد :«نه...» 📚 به سمتم برنمی‌گشت و از همان نیم‌رخ صورتش خجالت می‌کشیدم که ناله‌اش در گوشم مانده و او به رخم نمی‌کشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش زد و باز برایم بی‌قراری می‌کرد :«خواهرم! الان کجا می‌خواید برسونیم‌تون؟» خبر نداشت شش ماه در این شهر و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم و شاید می‌دانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید :«همسرتون خبر داره اینجایید؟» 📚 در سکوتی سنگین به شیشه مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمی‌کشید تا پاسخم را بشنود و من دلواپس حرم بودم که به جای جواب، معصومانه پرسیدم :«تو کسی کشته شد؟»... ✍️نویسنده: 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
🌸 🌹 شهدا با معرفتند! نشان به آن نشان که دادند تا تو جاری شوی ... بی منت، بی ادعا، بی چون و چرا ... 🌹 شهدا با معرفتند! نشان به آن نشانه که هر بار سمت گناهی رفتی ... فقط نیم نگاهی کردند و خودی نشان دادند ... ‍ 🌹 شهدا با معرفتند! نشان به آن نشان که اول آن ها دست به سویت دراز کردند ... تو رها کردی و باز دستت را گرفتند ... ‍ 🌹 شهدا با معرفتند! نشان به آن نشان که عشق بازی را به تو آموختند ... و شیرینی الهی و دوری از دنیا را در کام تو نشاندند ... 🌹 شهدا با معرفتند! پا که در گذاشتی، قسمشان دادی به پاکشان ... رهایت نمی کنند، حاضرند باز هم تا پای جان بروند تا تو جان بگیری ... 🌹 شهدا رفیق بازند! باور کن ... آنها نیکو رفیقانی برای ما راه گم کرده ها هستند ... این را خدا در قرآن گواهی می دهد که "حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا" محمدحسین حدادیان ‌🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
🔴صحبتهای مادر محمدحسین حدادیان در خصوص و ارادت شهدا به مقام معظم رهبری 🔸️رهبر معظم انقلاب از خداوند متعال به این مردم است که بواسطه ایشان فیض جاری به ما می‌رسد. من متحیرم چرا برخی از این مسئولین نظام چشم و گوش خود را بر فرامین حضرت آقا بسته و کار خودشان را پیش می‌برند. آنها بدانند عاشقان رهبری در این جامعه زیاد هستند و بواسطه خون این شهدای عزیز و عشق و علاقه‌شان به رهبری، ما نیز همگام با آنها این مسیر را تا آخرین نفسمان پیش خواهیم برد. 🔸️ به باور کلام امام رسیده است. هرجا که دین خدا احتیاج به یاری داشته باشد، این قشر خدوم و دلسوز نظام احساس وظیفه می‌کنند و در آن صحنه‌ها در کنار نیروی انتظامی حضور پیدا کرده و انجام وظیفه می‌کنند. 🔸️محمدحسین در این جریانات خودسر عمل نکرد و از طرف بسیج به کمک نیروهای انتظامی رفت. خوشحالم محمدحسین عاقبت بخیر شد و به آرزوی دیرینه‌اش رسید. 🔺️پی نوشت : تصویر مربوط به ۱۵ اسفند ۹۶ و حضور مقام معظم رهبری در منزل شهید محمدحسین حدادیان می باشد. 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
🌸یادت باشد ☝️ شهید اسم نیست، رسم است!!! 🌸شهید نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی🥀 فراموش بشود ..... 🌸((شهید مسیر است، زندگیست،راه است، مرام است!😊 🌸شهید پس داده است.. شهید راهیست به سوی خدا....)) حواسمان باشد راه را نکنیم ... 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
چه دعای قشنگیه: خدایا،من را سبب شکستن هیچ دلی قرار نده:) 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• هیچ "یا‌الله" و "دعایی" در درگاه الهی بی جواب نمی‌ماند ؛ ولی جواب‌ها فرق مےڪند... 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
•{ 🌙 •{ 🌱 •{ 🌸 🕊 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
🍃🌸 💑 💍 💙 درخانواده های موفق چه میگذرد؟ 👈 اعضا به گفتگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسئولیت می کنند. 👈 افراد به یکدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوء استفاده نمی کنند و اعتماد را یکی از پایدارترین ویژگی ازدواج موفق و خانواده موفق می دانند. 👈 تا جایی که امکان دارد با هم هستند و در مهمانی ها یا کارهای مربوط به خانواده تنها نمی روند. همدلی، همکاری، همفکری، هماهنگی را بقای خانواده خوشبخت می دانند. 👈 با هم اتحاد دارند و در مسائل مختلف ، با گفتگو و مشورت به تفاهم می رسند و سعی می کنند اگر سوء تفاهم به وجود آمد، آن را در درون خود بدون این که کسی بفهمد حل می کنند. 👈 به سلیقه ها و عقاید یکدیگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل می کنند. 👈 خواسته های طبیعی خودشان را بدون نگرانی یا خشونت ابراز می کنند. 👈 به حریم یکدیگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شده خود فراتر نمی روند. 👈 نگران سلامت روحی و جسمی یکدیگر بوده و از هم مراقبت می کنند . اگر چنانچه مشکلی به وجود آید ، نهایت سعی خود را در حل مشکل بکار می برند. 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
هدایت شده از سربازان گمنام
📸 اولین تصویر منتشر شده از واکسن کرونای روسی 🔹 وزارت بهداشت روسیه تصویری از اولین واکسن کرونای ثبت شده در جهان را که در روسیه ساخته شده است، منتشر کرد. 🔹 واکسن روسیه برای کرونا به یاد نخستین ماهواره‎ای که اتحاد جماهیر شوروی سابق به فضا پرتاب کرد‏، «اسپوتنیک-وی» نامگذاری شد. @sarbazane_g
😍 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 به موقع و برکتی عمل کن! 🎙حاج حسین یکتا 🍃 🕊 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
🍃 •حاج حسین یڪتا↓ باید کاری کنیم کہ علےاکبر امام زمان‌عج باشیم و امام حسین‌ع خریدار ما باشد🙂💚 مثل ”شهید حججے“ که با آمدنش یڪ کشور را منقلب مے‌کند.مأموریت ما ایستادنِ تمام قد پاے انقلاب است.😌✌️ 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
🍃 هر وقت برا انجام دستور خدا ،خسته شدی به یاد بیار که خدا داره نگاهت می کنه و چشماش متوجه تو هست،راحت می تونی صبر کنی! واصبر لحکم ربک فانک باعیننا ...|• ۴۸ سوره طور 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
🌙رزق شبانه ♦️امام صادق (ع): کسی که هنگام خواب صد مرتبه استغفار کند، شب را طی می کند در حالی که تمام گناهان او می ریزد همانطور که برگ درختان می ریزد .ودر حالی که گناهی بر او نیست صبح می کند .🍃 پ.ن: وسائل‏ الشیعة، ج ۶ ،ص۴۵۱📜 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇