eitaa logo
شبکه خبر۲
573 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
407 فایل
﷽ ⌛️ به ساعت، به دقیقه، به ثانیه؛ با «خبر» باشید ! ☺اعضاکانال👈📊600______🏎____700 . . 🌎با رسانه خبری مستقل پیامرسان ایتا #بروز باشید™️ . . . . . . . . . . . . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
838_16165168194019.pdf
452K
🚩پی دی اف زیارت عاشورا.. 🚩با خط زیبا. و کیفیت بالا.. 🚩السلام علیک یا ابا عبد الله 🖇 🖇 🖇 ➖➖➖➖➖➖➖
767185_879.mp3
6.1M
📣زیارت بخوانیم زیارت عاشورا به نیت ظهورامام زمانم 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
با این زیارت عاشورا دلتو جلا بده ‌‌....😭 من دعاتون کردم شمام دعام کنید . .
🌺( بسم‌الله الرحمن الرحیم )🌺 خواندن آیه سخره بعد از نماز صبح، هنگام رسیدن حاجی به عرفات و هنگام ورود به مسجد، مستحب است. متن و ترجمه إِنَّ رَبَّكُمُ الله الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ الله رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۵۴﴾ ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ﴿۵۵﴾ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۵۶﴾ به یقین پروردگار شما خداست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت [فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش] چیره و مسلط شد، شب را در حالی که همواره با شتاب روز را می‌جوید بر روز می‌پوشاند، و خورشید و ماه و ستارگان را که مُسخّر فرمان اویند [پدید آورد] آگاه باشید که آفریدن و فرمان [نافذ نسبت به همه موجودات] مخصوص اوست همیشه سودمند و بابرکت است، پروردگار عالمیان.(۵۴) پروردگارتان را از روی فروتنی و زاری و مخفیانه بخوانید [و از آداب و شرایط دعا تجاوز نکنید] یقیناً خدا متجاوزان را دوست ندارد.(۵۵) و در زمین پس از اصلاح آن [به وسیله رسالت پیامبران] فساد مکنید، و خدا را از روی بیم و امید بخوانید، که یقیناً رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.(۵۶) آیه سخره در برخی از روایات که به خواص یا آداب آن اشاره دارد، آیات ۵۴ تا ۵۶ سوره اعراف است برخی از علما نیز بر آن تأکید نموده‌اند اما مجلسی فقط آیه ۵۴ را آیه سخره دانسته و اینکه تا آیه ۵۶ نیز جزء آن باشد را به عنوان یک احتمال، مستند به قول شیخ بهائی بیان نموده است. چون آیه سخره دلالت می‌نماید بر اینکه همه اشیاء مسخر خداوند هستند، به این نام معروف شده است
doa_seifi_sagir_marofe_be_dao_qamoos_tarjomeh.pdf
629.1K
متن دعای سیفی صغیر معروف به قاموس حتما با معنی بخونید اگه عظت و آبرو می خواهید اگه از شر حسودان می خواهید در امان باشید اگه می خواهید در در اقیانوس بیکران پرودگار وارد شوید اگه تاج کرامت و وقار می خواهید هر روز بخوانید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5875235894780231930.mp3
3.41M
را محبوب خدا کن...! خدا گناه را از جلوی پایت بر می دارد. نماز شب به چه دردمون میخوره؟؟؟؟ نه تنها دنیا بلکه آخرت همه حسرت میخورن اهمیت نمازشب... حتما بشنویم شنیدنش هم نور داره منتظر بیداری ماست....
«همیشه احساس می‌کنم مهدی دور و برم است. حتی یک روز احساس کردم از این اتاق خارج شد و رفت توی اتاق دیگر. فکر کردم باباش است. دیدم نه، باباش توی اتاق خوابیده است. چهره‌اش را ندیدم، ولی از پشت دیدمش. اندام خود پسرم بود. گاهی احساس می‌کنم با من دارد راه می‌آید. باهاش صحبت می‌کنم. شب‌ها من هیچ وقت در خانه تنها نمی‌ماندم. از زمانی که پسرم شهید شده است، شب‌ها خانه تنها می‌مانم. وجودش را در خانه احساس می‌کنم. گاهی صدای پوتین‌های نظامی‌اش را روی سرامیک‌های آشپزخانه می‌شنوم. گاهی احساس می‌کنم یک نفر از روی مبل بلند می‌شود و مبل صدا می‌دهد.» مادر شهید سیدمهدی ثانی جودی فکر که نه، مطمئن است که شهیدان زنده‌اند. پسرش ۳ سال است که در نبرد با داعش شهید شده، او هشتمین شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی است. از یک ماه قبل از عید که به دلیل شیوع کرونا نتوانسته سر مزار پسرش برود بی‌تاب و بی‌قرار است. آرامش این روزهایش لباس‌ها و پوتین‌ها و وسایل سیدمهدی است که در اتاق همه را مرتب چیده و هر روز گرد و غبار را از آن‌ها پاک می‌کند. هر چند هفته‌ای یک بار لباس‌هایش را می‌برد اتوشویی و کاور رویشان را عوض می‌کند تا همان طور که سیدمهدی خودش دوست داشت، تمیز و مرتب باشند. این اتاق حالا عبادتگاه مادرش سیدمهدی شده است. عکس‌های روی دیوار را یکی یکی نشانم می‌دهد و برای هر کدام قصه‌اش را تعریف می‌کند. روز ارتش را که در تقویم دیدیم، گفتیم هیچ سوژه‌ای بهتر از این شهید مدافع حرم برای این روز نمی‌شود پیدا کرد. درباره او آمده است؛ ستوان سوم شهید «سیدمهدی جودی ثانی»، جمعی رسته توپخانه تیپ ۳۷۷ نیروی زمینی ارتش در «قوچان» در ۱۲ تیر ۱۳۶۲ متولد و در صبح روز سه شنبه، ۲۰ تیر سال گذشته در شهر «حلب» سوریه در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) به فیض شهادت نائل آمد و مدال افتخار هشتمین شهید مدافع حرم ارتش و سومین شهید مدافع حرم قرارگاه منطقه‌ای شمال‌شرق را از آن خود کرد.» بعدازظهر یکی از همین روز‌ها به خانه‌اش رفتم تا قصه‌اش را از زبان پدر و مادرش بشنوم. مادری که نذر سید بود برای روایت قصه سیدمهدی بهتر است داستان را از کمی عقب‌تر یعنی پدر و مادرش آغاز کنم. سیدمهدی فرزند اول سیدحسین جودی ثانی و عصمت عبدالله زاده است. آن‌ها که هر دو فرهنگی هستند، ۲ فرزند داشتند. سیدحسین متولد سال ۳۶ در مشهد است، ولی در درگز بزرگ شد و ۳۰ سال در آنجا خدمت کرد. پدرش در کار قنات بود و خودش دوست داشت در ارتش خدمت کند، ولی قسمت این بود که بشود معلم و با زنی ازدواج کند که نذر سید بود و قرار بود شهیدی بزرگوار را در دامن خود پرورش دهد: «۲ سال از خدمتم به عنوان معلم در روستای غازان بیک گذشته بود که مادرم من را مورد خطاب قرار داد که آرزو دارم زندگی تو را ببینم. همسایه‌ها گفتند خانواده‌ای بسیار شریف هست که دخترشان را نذر سید کرده‌اند. با مادرم رفتیم و با استقبال این خانواده روبه‌رو شدیم و ازدواج کردیم. پدر همسرم مرد بسیار شریفی بود که جاده کلات با همت او درست شد. راننده بود. آن موقعی که هنوز کسی ماشین نداشت در درگز هفت کامیون داشت. نامش محمد عبدا... زاده، ولی معروف به محرم خان بود. یکی از بانیان مسجد امام حسین (ع) در درگز هم بود که این مسجد بعد‌ها برای مدتی به محل نماز جمعه درگز تبدیل شد.» عصمت، همسرش، متولد سال ۴۲ است. او هم فرهنگی است، ولی هنوز بازنشسته نشده و در دوره متوسطه اول در ناحیه ۷ ادبیات فارسی درس می‌دهد. او ماجرا را این طور تعریف می‌کند: «در نوزادی بیمار بودم و شب و روز گریه می‌کردم. یک نفر به مادرم می‌گوید بچه‌ات را نذر سید کن. پدرم راننده بود و بیشتر اوقات خانه نبود. مادرم این نذر از دلش رد می‌شود و بعد من خوب می‌شوم. وقتی پدرم می‌آید و ماجرا را می‌شنود ناراحت می‌شود و می‌گوید تو از من اجازه گرفتی که چنین نذری کردی؟! مادرم نگران می‌شود که مبادا مخالفت پدرم باعث شود که من از بین بروم. در همین حین خانمی که پدرم به او کمک مالی می‌کرد، در می‌زند و وارد می‌شود. می‌گوید من دیشب خواب دیدم مرد سیدی به خانه ام آمد و به من گفت کجا می‌روی؟ گفتم می‌روم خانه محرم خان حال بچه‌اش را بپرسم، می‌گویند فرزندش بیمار است. آن مرد گفت من دارم از آنجا برمی‌گردم. شالم را به گردن آن بچه انداختم و دهانم را هم شیرین کردم. پدرم که این را می‌شنود مطمئن می‌شود که باید دخترش را نذر سید کند. حتی یک بار هم در کودکی گم شدم و مادرم به خاطر اینکه بدون اجازه او دور شده بودم مرا تنبیه کرد. بعد‌ها وقتی دختر جوانی شده بودم از مادرم شنیدم که همان شب دو مرد سید به خواب آقایی که در خانه‌مان کار می‌کرد آمده بودند و گفته بودند: «به فلانی بگو امانت ما را اذیت نکند.»