eitaa logo
🇮🇷شھدای مدافع حرم قم🇮🇷
2.8هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
9.4هزار ویدیو
185 فایل
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» http://eitaa.com/sh_modafeaneqom ✌️"مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"✊ @modafeaneqom جهت ارتباط با مدیر کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از مأموریت سنندج که برگشت با این که فرمانده گروه اعزامی به سنندج بود از مسئولیتی که داشته و کاری که انجام داده بود، هیچ صحبتی نمی کرد. ما که از نقش او و مسئولیتش در آنجا خبر داشتیم به ایشان تبریک گفتیم ولی او در جواب تبریک ما گفت: «به من تسلیت بگویید، نه تبریک! چون تعدادی از دوستانم در سنندج شهید شدند ای کاش! من هم شهید می شدم.» -وقتی به جبهه جنوب اعزام شد برادر رحیم صفوی ایشان را به عنوان فرمانده محور معرفی کردند. آن زمان بنده در سپاه قم مشغول بودم، اما دوری‌اش برایم سخت بود. به همین خاطر راهی جبهه‌های جنوب شدم و در محوری که او حضور داشت افتخار خدمت پیدا کردم. اما ایشان برای این که ندانند برادرش هستم بنده را چند کیلومتر دور از خودش مسئول آتشبار قرار داد. راوی: داود حیدریان "مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"✊ https://eitaa.com/joinchat/2463432705Cb8ebdcd964 🌹شھداے مدافع حࢪم قم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سنندج در دست ضد انقلاب بود. گروهی برای آزادی آنجا از قم اعزام شدند. فرماندهی این گروه را شهید حیدریان به عهده داشت. سنندج میان آتش و خون بود. جعفر آر.پی.جی به دوش و با شجاعت وصف ناپذیری جلوی دشمن همچون کوه ایستاده بود و نیروهایش را به جلو هدایت می کرد. مراکز مهم شهر یکی پس از دیگری آزاد شد. اما برادران ارتشی در باشگاه افسران، در محاصره کامل بودند. حدود بیست نفر از نیروها با یک حرکت وارد باشگاه شدند و آنجا را نیز آزاد نمودند. برادران ارتشی که اسارتشان صد در صد بود وقتی ناباورانه حضور شیردلانی چون شهید حیدریان را در صحنه کارزار دیدند، روحیه از دست داده را باز یافتند و دوشادوش پاسداران به تعقیب دشمن پرداختند. راوی: برادر براتی "مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"✊ https://eitaa.com/joinchat/2463432705Cb8ebdcd964 🌹شھداے مدافع حࢪم قم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید حیدریان در فعالیت های انقلابی حضور گسترده‌ای داشت. او با گروهی که خود سازماندهی کرده بود، در شکل گیری تظاهرات و راهپیمایی های مردمی نقش مؤثری ایفا می کرد. از طرف خیابان آذر به طرف بازار با ذکر شعارهای کوبنده حرکت می کردند. یکی از شعارهای که آن زمان سر می دادند این بود: «در کوه و دشت و هامون، در کوچه و خیابون، با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا خمینی.» راوی: برادر محمدرضا دل آذر "مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"✊ https://eitaa.com/joinchat/2463432705Cb8ebdcd964 🌹شھداے مدافع حࢪم قم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدتی توی زرگری کار می کرد. با پس اندازی که جمع کرده بود توانست یک عبا بخرد. آن را به دوش می‌انداخت و در درس حوزه شرکت می کرد. یک روز طلبه ای را می بیند که عبای بسیار کهنه به دوش دارد او عبای خود را به دوش طلبه می‌اندازد و می گوید: «عبای شما برازنده یک روحانی نیست. من عبایم را به شما می بخشم.» راوی: ابوالحسن حیدریان "مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"✊ https://eitaa.com/joinchat/2463432705Cb8ebdcd964 🌹شھداے مدافع حࢪم قم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در اوج مبارزات مردم با شاه، شب و روز در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد. آن موقع که کسی جرأت بردن اسم امام(ره) را نداشت، در مسجد فردو برای سلامتی امام(ره) صلوات فرستاد. بعضی از روستائیان از سر دلسوزی می گفتند: «جلوی پسرت را بگیر؛ مأموران دستگیرش می کنند، می اندازندش در سیاه چال و شکنجه اش می کنند.» جعفر گوشش بدهکار این حرفها نبود. وقتی نصیحتش می‌کردم می‌گفت: «مادر! افرادی هستند یک پسر بیشتر نداشتند و او را هم در راه خدا دادند، تو شش پسر داری، انصاف نیست مرا از این کار منع کنی.» راوی: مادر شهید "مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"✊ https://eitaa.com/joinchat/2463432705Cb8ebdcd964 🌹شھداے مدافع حࢪم قم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حدودا دو سال و شش ماه از عمر حضورش در سپاه می گذشت که به شهادت رسید اما در طول این مدت کوتاه شب و روز کار کرد و بسیار منظم و دقیق بود. به ادعیه و مناجات مخصوصاً دعای فرج امام زمان(عج) علاقه زیادی داشت، هر موقع از کار خسته می شد یک گوشه ای می نشست و با یک حالت غریبانه و انقطاع از همه چیز، به دعا و مناجات مشغول می شد و تعجیل در ظهور امام زمان(عج) را از خدا می‌خواست. راوی: برادر محمدرضا دل آذر "مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"✊ https://eitaa.com/joinchat/2463432705Cb8ebdcd964 🌹شھداے مدافع حࢪم قم🇮🇷