eitaa logo
شبهای با شهدا
262 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
286 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ✅ کاری از راویان نور
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 یاد بخیر؛ . کفشی را مدتها می پوشید و بسیار کهنه شده بود. به همین دلیل به او گفتم که برایت کفشی را خریداری کنم چون شما می خواهی به دانشگاه بروی و این کفش ها مناسب نیست؛ اما قبول نکرد و گفت که همین کفش ها برایم خوب است. شادی روحش     @shabhayeshahid
🌴یاد بخیر؛ اولین و مهم ترین توصیه‌ای که به دوستان و نزدیکانش داشت این بود که ." آن موقع هم که فرمانده پایگاه بسیج بود، یکی از وظایفی که همیشه بر گردن خود احساس می‌کرد سر زدن به خانواده شهدا بود. خیلی برای بچه‌های شهدا احترام قائل بود و به خصوص برای بچه‌های شهدای سوریه خیلی گریه می‌کرد. شادی روحش @shabhayeshahid
🌴یاد بخیر؛ سیزده سالش بود و با اصرار و درخواست از ریاست جمهوری وقت ( آقای خامنه ای) به جبهه آمده بود. به آقا گفته بود اگر سیزده ساله ها اجازه ندارند جبهه بروند پس بگویید مداحان و روحانی ها هم دیگر روضه حضرت قاسم را نخوانند‌ چون ۱۳ ساله بود و به کربلا رفت. خیلی دل و جرأت داشت. در یکی از عملیات‌ها که در حال برگشت به موقعیت خودشان بود، با نیروهای دشمن مواجه می‌شود در حالی که ، ولی ناگهان متوجه شیئی می‌شود و آن را بر می‌دارد و به عربی می گوید: ˈقفˈ یعنی ˈایستˈ دشمن از ترس و وحشت تسلیم او می‌شوند و مرحمت در تاریکی شب آنها را به مقر می‌آورد. افسر عراقی از فرمانده ی مرحمت پرسیده بود من سال‌هاست که در چند کشور دوره‌های چریکی را گذراندم، تا به حال این اسلحه که سربازتان به دست داشت را ندیده‌ام این دیگر چه نوع اسلحه‌ای است. شادی روحش @shabhayeshahid
🌴یاد به خیر؛ بسیار به تمام معنا بود در زمان فتنه 88، ده روز او را ندیده بودیم و بعد از 10 روز که آمد دیدیم که 10 کیلو لاغر شده به منزل آمد و با عجله را برداشت و گفت: این عکس‌ها را به موتورم می‌چسبانم تا ببینم چه کسی جرات می‌کند به حضرت آقا حرف بزند. یک عکس تمام قد از حضرت آقا را در خانه چسبانده و هر صبح که بیدار می‌شد عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام می‌کرد و . عشق به ولایت او  به گونه‌ای بود که اگر از تلویزیون بیانات حضرت آقا پخش می‌شد همان موقع بلند می‌شد و . شادی روحش @shabhayeshahid
🌴یاد بخیر؛ ♦️با عملش به دیگران امر به معروف می کرد. یک شب که برای فعالیت در بسیج و ایست و بازرسی به مسجد میرود میبیند کفشهای زیادی نا مرتب جلوی در اتاق بسیج ریخته. علی با حوصله و گفت الان دقت کن هر کی بره بیرون و برگرده کفشش رو مرتب میگذارد سر جایش. واقعا همینطور شد.👌 البته کسی متوجه نشد کار علی بوده است. ♦️علاقه شدیدی به هنر و داشت و خیلی زود توانست حتی نقاشی های بزرگ پارچه ای به مناسبت های مختلف بکشد و در مسجد نصب کند. عکس بسیاری از شهدای محل را کشیده بود و می گفت کی نوبت من میرسد. از کتاب شادی روحش @shabhayeshahid
🌴یاد #شهید #محمد_مفتح بخیر؛ ایشان عادت داشتند #صبح_زود_برای_پیاده_روی بروند و موقع برگشتن نان سنگک بخرند، عادتشان بود که با تک تک کاسبها #احوالپرسی کنند و اگر موقعیت مناسب بود، با آنها دست بدهند. بسیار خوش خلق و مردمدار بودند همیشه #اوقات_مشخصی_برای_مطالعه داشتند و هر مشکلی که پیش می آمد و هر گرفتاری ای که بود، آن ساعات را باید صرف مطالعه می کردند و این برنامه را تغییر نمی دادند. یادم هست در روزهایی که اوج مسائل و درگیریهای انقلاب بود، ایشان باز هم از تحقیق و مطالعه غافل نمی شدند.  شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
🌴یاد بخیر؛ یکی از کارهایی که شهید گلستانی برای رابطه گرفتن با اعضای دسته میکرد این بود که بچه ها هر کدوم، بعد از مطالعه هر موضوعی که میخواستن برای دسته میکردن. وقت خواندن از بچه ها میخواست هر کدوم یک قسمت از دعا رو بخونن. بعضی از شبها گلستانی با بچه های دسته یک،برای مناجات شبانه بیرون از چادر و کنار گودالی شبیه به قبر میرفتن،بچه ها به نوبت درون گودال میخوابیدن و گلستانی علیه السلام رو میخوندن و بچه ها راز و نیاز میکردن بعضی شبها هم تنها و دورتر از چادر ها با یه سجاده و فانوس و مهر و قرآن مینشست و از کتاب شادی روحش @shabhayeshahid
🌴یاد مدافع حرم بخیر؛ همیشه را در جیبش داشت و روزی ۵ یا ۶ بار قرآن تلاوت می‌کرد شهریور همان سالی که عقد کردیم، خیلی به من اصرار کرد که مثل خودش قرآن را حفظ کنم. من سعی خودم را کردم و چند جزء حفظ کردم. خودش با اینکه سرش خیلی شلوغ بود، اما حتماً قرآن را حفظ می‌کرد. . اگر یک روز وقتش به بطالت می‌گذشت، خیلی ناراحت می شد و عمیقاً غصه می‌خورد که چرا آن روز را درست استفاده نکرده است.  تمام ماه رجب و شعبان را می‌گرفت. وقتی را می‌شنید فورا به نماز می‌ایستاد و می‌گفت برای رفع مشکلات کافی است، دو رکعت نماز بخوانی. شادی روحش @shabhayeshahid
🌴یاد فرمانده #شهید #مهدی_باکری بخیر؛ همسرش می گفت : یه روز در حالی که آقا مهدی ، از خانه بیرون می رفت به او گفتم : چیزهایی را که لازم داریم بخر . گفت : بنویس . خواستم با خودکاری که در جیبش بود بنویسم ، با شتاب و هراس گفت : #مال_بیت_المال_است و استفاده شخصی از آن ممنوع است و حتی اجازه نداد چند کلمه با آن بنویسم .» شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid