خدایا در این
شنبہ زیبای بهاری
بہ زندڪَیمان سرسبزی
و خرمی ببخش
از نعمتهای بیڪرانت
سیرابمان ڪن
به قلبمان مهربانی
به روحمان آرامش
و به زندگیمان محبت عطاکن
الهی آمین
تقدیمتون عزیزانم🌸
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
شمال.... - شمال.....mp3
5.2M
صبح 20 خرداد
🎶🎶🎶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
کاش "دنیا" طوری بود که هیچکس
به کسی نیاز" نداشت اونوقت آدمها
"مطمئن" میشدن کسی که
"سراغشون" رو میگیره
"دوسشون" داره"
نه "ڪارشون.💕
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
جسارت اجرايى كردن
ايده هايت را داشته باش،
و گرنه هميشه جهان پر بوده
ازترسوهاى خوش فكر🍃
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
#همسرانه
شريكى در زندگيت انتخاب كن كه براى خودت خوب باشه؛ نه براى خانواده ات، نه براى تصوير اجتماعيت ، نه براى حساب بانكيت؛ كسى رو انتخاب كن كه زندگيت رو از احساس غنى كنه!
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
#تربیت_کودک
برخى از پدر و مادرها در برابر کودکانشان چنان مقید شده اند که جرات ندارند دست خالى به خانه بیایند ...
بچه هاى این قبیل والدین به جاى این که هنگام ورود پدر و مادرشان، با یک سلام گرم صمیمانه به استقبالشان بروند، پشت سر هم داد مى زنند که براى من چیزى خریدى؟ خریدى؟ خریدى؟
این نوع رفتار ممکن است به زودى به داد و ستد و رشوه گیرى منجر شود و از کودک یک معامله گر بسازد.
معامله گرى که در ازاى کارهاى مثبت و رفتارهاى خوب خود تقاضاى پاداش و اضافه حقوق دارد، یا در واقع رشوه مى خواهد.
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر ورقی که میزنه و میره جلو دل آدم بیشتر میسوزه
#نوستالژی
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
📚حڪایت عجیب دزدى با نام امام حسين عليه السلام!!!
از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.
روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟
حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد.
شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند.
امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟
اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .
حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟
حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟
عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم .
امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .
حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود.
حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد.
بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش مى كرد.
📚منبع:حكاياتى از عنايات حسينى : ص 34
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
مدادسیاه و رنگین کمان - @mer30tv.mp3
4.02M
#قصه_کودکانه
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما
👧👶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande