کافه شعر
_
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم، غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم، خطا
سوختم خود را برای او غلط کردم، غلط
#وحشی_بافقی
سَر به رَه بُودَم و یک عمر نگاهم به زمین
آمدی سَر به"هَوا"، چشم به راهم کردی...
#پانتهآصفایی
کافه شعر
_
نرو! بمان، که من از انتظار میترسم
من از جدایی و بُغض و فرار میترسم
نگو که این همه دل کندن اضطراری بود
من از مُواجهه با اضطرار میترسم
مرا میانِ دلِ گوشه گیرِ خود جا کن
من از حواشی و گوشه کنار میترسم
بمان که بی تو من حتی از آسمان، از گل
از این ترنمِ فصل بهار میترسم
تصورت کنم اینجا؟ میان این خانه؟
نه! من از این تصورِ بی اعتبار میترسم
من از شنیدنِ صوتِ "خدا به همراهت"
من از شنیدنِ سوتِ قطار میترسم
نماز وحشتِ این عاشقانه را خواندم
من از نبودِ تو... با افتخار میترسم...
#سید_مهدی_موسوی
به مرگ راضی ام، اما به رفتنت هرگز
نرو! بمان و بمیران مرا در آغوشت...
#امید_صباغ_نو