eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
267 دنبال‌کننده
9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
127 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
[Ebrahim Rahbar]1_589544960.mp3
زمان: حجم: 5.23M
🌺ای قلم سوزلرینده اثر یوخ 🌹المستغاث بک یابن الحسن🌹
*کار خیر* *✍ آیت الله بهجت (ره) : کار خیر خود را کم دست نگیرید ، در هر کار خیری خود را به قدر نخود هم شده شریک کنید ، شاید همان کار خیر بی ریا قبول و باعث نجاتتون شد . ضمن اینکه انجام کار خیر توفیق آور است . (توفیق زیارت ، رفیق خوب ، همسر و فرزند خوب و..)* *انجام کارخیر اول ، کار خیر دوم را براتون ارمغان میاره ، و این خیر دائمی باعث سعادتمندی و نجات انسان میشه.. در حدیث داریم فرزند صالح می‌خواهی زیاد صدقه بده.. صدقه دادن زمینه نسل صالح است.. صدقه تا هزار سال و تا ۷ نسل روی انسان اثر می‌گذارد .* *📚 فضائل الصدقه* 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
فیلمی از شبکه عراق عملیات والفجرمقدماتی، جهت دوستانی که دنبال سهم خواهی هستند و خدمت عزیزانی که می خواهند مسئولیت بگیرند
3.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 *ناامید نباشید به ظهور...* ❌ *شیطان میخواهد با ظهور مقابله کند...*😠 شیطان از ظهور وحشت دارد زیرا میداند در زمان ظهور کشته می شود ✊🏻 *بچه شیعه ها به پا خیزید...* 📛 اخبار از بزرگان رسیده که شیطان با تمام قوا داره کار می‌کنه... --------------------------------------------------------- نزدیک است اگر بخواهیم... # مولا را یاری کنیم... ✋🏻کدسربازی مهدویت دریافت کنید✋🏻 🟩 *حکومت عدل مهدوی* 🟩
شهید محمد رضا تورجی زاده
‍ ‌ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ *🌹شايد فكر كنيد يه عكس معمولى از دوران جنگ باشه،ولى متن زير رو بخونيد تا با ماجراى اين عكس آشنا بشين* *🔹ماجرای عکس:* *ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود..* *فکش هم داغون شده بود!* *روده هاش هم ریخته بودبیرون بادست جمع کرده بودتوشکمش!! تو عکس کاملا وضعیتش معلومه..* *با اینحال اشاره میکردمنو ول کنیند دوستام توکانال قتل عام شدن برید کمکشون ! این دلاور شهید نشد زنده است گهگاهی میینمش روده ای نمونده ازش و یکسره شده!* *فکش هم کمی کجه!* *صداش هم بزوردرمیادچون تارهای صوتیش پاره شده بود!* *ولی هروقت ازکله قندی ومهران حرف میزنیم چشماش پراشک میشه!!وازدوستهای شهیدش میگه!* *🚫 شرم بركسانى كه با اختلاس هاشون خون همچين ادمايى رو پايمال كردن!* ‌ ‌
🌷🌷مبحث ۷۲۷ آذر ۱۴۰۰ شمسی محبت حضرت دوست که همه ی خیرات از اوست 🌸🍃🌸🍃 مرحوم حاج اسماعیل دولابی میگفت: *خدا یک تار، یک تور و یک تیر دارد*: 💐. با تار، تیر و تور خودش، آدمها را جذب می کند. مجذوب خودش می کند. ۱. تار خدا، قرآن است .نغمه های آسمانی است . خیلی ها را از طریق قرآن جذب خودش می کند. ۲. خیلی ها را با تور خودش جذب می کند. مثل مراسم اعتکاف و مراسم ماه رمضان و شب قدر ۳. تیر خدا همان بارهای مشکلات است . غالب آدمها را از این طریق مجذوب خودش می کند . اولیاء خدا برای این مشکلات لحظه شماری می کردند . 🌺 شیخ بهایی می گوید: شد دلم آسوده چون تیرم زدی، ای سرت گردم چرا دیرم زدی. از وقتی بلا و مصیبت به زندگی ام آمد ، فهمیدم من ارزش دارم. ولی گلایه دارم که چرا من را زودتر گرفتار نکردی. 🌸 سعدی هم می گوید: بزن سیلی و رویم را قفا کن. خدایا من را بزن چون زدن های تو ارزش دارد. پنبه را وقتی می زنند، باز می شود و سفید می شود و ارزش پیدا می کند. اگر کسی به گرفتاری ها چنین نگاهی داشته باشد، دیگر جای ناامیدی برایش باقی نمی ماند. این گرفتاری ها باید زمینه امید ما را فراهم بکند. گرفتاری ها باید زمینه نشاط ما را فراهم کند 💐(شیوه خداباوران در قرآن: الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﻠﺎ ﻭ ﺁﺳﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳﺪ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﻣﺎ ﻣﻤﻠﻮﻙ ﺧﺪﺍﻳﻴﻢ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ میﮔﺮﺩﻳﻢ .(بقره ١٥٦)) ولی چون ما ، با شیوه تربیتی خدا آشنا نیستیم، تا مصیبتی می رسد، ناراحت می شویم. آری! این شیوه خداست! 🌷قرآن چه زیبا قصه ابراهیم و آتش را بیان میکند : وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا... ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺭﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺭﻱ [ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻭ ﺳﺨﺖ ] ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻛﺮﺩ ، ﭘﺲ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺭﺳﺎﻧﻴﺪ ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻭﻟﻴﺎﻗﺖ ﺍﻭ ] ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩم ﭘﻴﺸﻮﺍ ﻭ جلودار ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩم ... (بقره ١٢٤) 💐و شیوه شکیبایان چنین است : وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ﻭ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﻧﺪﻙ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﻲ ﻭ ﻛﺎﻫﺶ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﻛﺴﺎﻥ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﻟﺎﺕ [ ﻧﺒﺎﺗﻲ ﻳﺎ ﺛﻤﺮﺍﺕ ﺑﺎﻍ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺯ ﺯﻥ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ] ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ . پس شکیبایان ﺭﺍ مژده بدﻩ . (بقره ١٥٥) 🌷سیروس کامران ماوردیانی🌷
💌 سیره_شهدا 🔻 یکی از بچه های روستا در جبهه مسؤول تدارکات بود. باید سهمیه ی غذایمان را از او می گرفتیم. علی به شوخی گفت: «موقع غذا به خاطر هم ولایتی بودن دو تا کمپوت اضافی بده.» غلام رضا با ناراحتی گفت: «آن وقت تمام اجر و زحماتمون با یک اشتباه از بین می رود ما هم دیگر مورد موهبت خدا قرار نمی گیریم.» 🔅 از جبهه آمد. لباس هایش را که پاره شده بود، با دست می دوخت. گفتم: «این همه می جنگی نباید یک لباس درست و حسابی بهت بدهند؟» خیلی جدی گرفت: «این لباس بیت الماله.» بعد از دوختن لباس گفت: «پدرجان ما برای دفاع از کشورمان می جنگیم و به تکلیف عمل می کنیم. لباس نو هم که بپوشیم توی جبهه خاکی و پاره می شود. هدف ما یک چیز دیگر است.... کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصر کاوه
اگر گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد حتماً بر سر مزار این دوقلوهای شهید بروید! برادران دو قلوی شهیدی که هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!! بخوانید قصه مظلومانه برادران دو قلو شهید دفاع مقدس از شیرخوارگاه تا آسمان شهیدان *ثابت* و *ثاقب* شهابی نشاط نوجوان‌هایی که سال ۶۱ امدادگران خستگی‌ناپذیر گردان سلمان بودند. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولین‌باری بود که آنها پا به جبهه گذاشته بودند. همرزمان این دو شهید می‌گویند وقتی نامه‌ به خط مقدم می‌آمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان می‌زد! یک‌بار یکی از رزمندگان متوجه شد وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکس‌هایشان را با وجد نگاه می‌کنند، دوقولوها دست در گردن هم در کنج سنگر، گریه می‌کنند. بعدها که موضوع را جویا شدم، فهمیدم آنها بی‌سرپرست هستند و هر بار دل‌شان می‌شکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست. عکس‌های کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شده‌اند را بغل کرده گریه می‌کنند. چندی بعد ثاقب در مجتمع نگهداری خودش به دلیل مجروحیت دعوت حق را لبیک گفته و ثابت نیز بعد از چند سال تحمل مجروحیت از استنشاق گازهای شیمیایی به نزد برادر می‌شتابد و او نیز شهد شهادت را می‌نوشد. روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یکدیگر داخل آن زنبیل کوچک قرمز رنگ گذاشته بود و زیر شرشر باران کنار درب ورودی بهزیستی رهای‌شان کرده بود. حال درد نان بود یا درد جان،کسی نمی‌دانست. از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شد تنها یادگاری از مادر ندیده‌شان. ثاقب و ثابت سالها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر، به هر کجا که اعزام می‌شدند، در درون ساکشان اعلامیه‌هایی را به همراه داشتند که عکسی از دوران کودکی‌شان به همراه دست نوشته‌ای بود که به در ودیوار شهرها می‌چسبانیدند: "مادر، پدر! از آن روز که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید سالها می‌گذرد. حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شده‌ایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم..." اما هیچگاه روزی فرا نرسید که قاب عکسی باشد و عکسی از ثاقب و ثابت وخانواده‌شان در کنار یکدیگر. آنچه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط باقی است، ۲ قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است. اگر گذارمان به گلزار شهدای بهشت زهرا افتاد، جایی ما بین قبور قطعه ۵۰، ردیف ۶۷، شماره ۱۹ وردیف ۶۶ شماره ۱۹، دو برادر شهیدی آرام کنار یکدیگر خفته اند که شب‌های جمعه، هیچ‌گاه مادر و پدرشان زائر مزارشان نبود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا