4.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️نه مثل ساره ای و مریم
▪️نه مثل آسیه و حوا
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه وداع دخترِشهید غلامعلی تولی،
اولین شهیدمدافع حرم استان گلستان با پیکر مطهر پدر شهیدش که پس از ۱۰ سال به خانه بازگشت.
دختران شهید مدافع حرم #سید_مصطفی_صادقی بعد از ۶ سال دوباره پدر را در آغوش کشیدند...
3.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😀
خب اون که هم سیب دوست داره هم #نماز اول وقت رو 😅
شما چرا فیلم میگیری اخوی
نمازت رو بخون 😁
💥بین الطلـــوعین نخوابیــــــــــد!
🌹آیت الله حائــری شیرازی:
🌾روستاییها دوغ را آنقدر در مشک میزنند تا کرهاش رو بیاید و آن را بگیرند و بعد دوغها را کنار میگذارند.
بینالطلوعین در میان همۀ اوقات شبانهروز ما، حکایت همان کره را دارد، و باقی آن دوغ است.
شیطان همیشه کرهها را میگیرد.
ندیدهای که خواب آنوقت شیرینترینِ خوابهاست؟!
🍃🌼🍃
12.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی: تست شرافت
🔹 نه داداش تو نمیدونی غربیا دینشون انسانیته!
کرانه عشق(:نماهنگ چرا هوا زمستونیه.mp3
زمان:
حجم:
4.77M
ببار،اِیبارونببار..💔🔥
PoyanfarPoyanfar - Salam Fateme - 128 - musicsweb.ir.mp3
زمان:
حجم:
3.91M
مداحی چادر مادرم، فاطمه
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️دعام کن ...
یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) من از کوچههای تنگ که میگذرم؛ دلم خیلی برایت تنگ میشود!
▪️◾️🔳◾️▪️
10.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره اى جالب از شيخ كافى
🚎 قبل از انقلاب بود داشتيم میرفتیم قم، ماشین نبود، ماشینهای شیراز رو سوار شدیم...
👩 یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود، اون موقع هم که روسری سرشون نمیکردن...!
مدام دقیقهای یکبار موهاشو تکون می،داد و سرشو تکون میداد و موهاش میخورد تو صورت من...!
مدام بلند میشد و مینِشَست و سر و صدا میکرد...! میخواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه ...
برگشت ، یه مرتبه نگاه کرد به من و خانمم که کنار دست من نشسته بود...
(خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش)
گفت ...: آقا اون بُقچِه چیه گذاشتی کنارت...؟
بردار تا يه نفر روى صندلى بشینه ...
نگاه کردم دیدم به خانمِ ما میگه بُقچِه...!
گفتم...: این خانم ماست ...
گفت...: پس چرا اینطوری پیچیدیش...؟
همه مسافران هم ميخندیدند...
گفتم...: خدایا کمکمون کن،نذار مضحکه اینا بشیم ...
یهو دیدم یه ماشینی روش چادر کشیده از دور معلوم بود،یه چیزی به ذهنم رسید...
بلند گفتم...: آقای راننده...! زد رو نیم ترمز...
گفتم...:این چیه بغل ماشینت؟ گفت...:آقاجون،ماشینه!ماشین هم ندیدی تو، آخوند ...؟!
گفتم...: بله دیدم... ولی این چیه روش کشیدن ...؟
گفت...: چادره روش کشیدن دیگه...!
گفتم...: خب، چرا چادر روش کشیده...؟
گفت...: من از كجا بدونم، حتماً چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنه، انگولکش نکنه، خط نندازن روش...
گفتم...: خب، چرا شما نِمی کِشی رو ماشینت...؟
گفت...: حاجی جون بشین تو رو قرآن، این ماشین عمومیه... ! کسی چادر روش نمی کشه...!
اون خصوصیه روش چادر کشیدن...!
منم زدم رو شونه شوهر این زنه و بهش گفتم...:
این خصوصیه ، ما روش چادر کشیدیم...
هركس عمق پُست را متوجه شد يه صلوات به نيت شادى و ظهور حضرت بقية الله اعظم (عج) و شادى روح حاج شيخ احمد كافى بفرسته...
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃