eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
9.9هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر ۸ ساله شهید فاطمیون که مثل دردانه اباعبدالله بعد از اینکه فهمید پدرش چطور شهید شده پر کشید و رفت پیش باباش😭 🇮🇷🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹با عرض سلام و ادب🌹 ما با گذاشتن این داستان ) می خواهیم عزیزانی که تمایل دارند را با فرقه بهاییت تا حدودی آشنا کنیم امیدوارم تا آخر این داستان ما را همراهی کرده و نهایت استفاده را ببرید🌹😊 مستند داستانی ( تب مژگان) نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 خلاصه ای از داستان : دختری به نام مژگان است که مادر خود را از دست داده و برای جبران خب کمبود های خود با کسانی دوست میشود و به تدریج معاشرت میکند که اتفاقاتی را به همراه دارد که هم خودش و هم خانواده اش را به خطر میندازد.... 🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕 نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 1 خیلی وقت نبود که از ماموریت برگشته بودم ، سه روز مرخصی داشتم . مثل پروانه دور بچه ها و خانمم میگشتم، بلکه نبودن این دو سه ماه را یک جوری از دلشان در بیارم . وقتی از ماموریت های لبنان برميگردم ، حداقل تا دو هفته دپرسم و طول میکشد که خودم را جمع و جور کنم . بالاخره مرخصی هم تمام شد و به اداره برگشتم . خدا (عمار) را حفظ کند، معمولا در غیاب من ، وظایف من را هم به دوش میکشد؛ اما وقتی این بار دیدمش ، خیلی دمق بود! جریان پرونده ای را برایم تعریف کرد که حال هر دوی ما خیلی گرفته شد ، عمار پوشه بزرگی را باز کرد و شروع کرد : 《محمد جان ! اوایل سال 92 بود که خانواده ای در شیراز ، خبر گم شدن دخترشان را به پلیس اعلام و به خاطر وضعیت روحی بد که آن دختر داشت ، ابراز نگرانی شدید کردند. علت این وضعیت بد روحی ، مرگ مادر دختر بود که دقیقا سه روز قبلش رخ داده و دختر به خاطر شدت اندوه ، دو روز زبانش بند آمده بود و قادر به صحبت کردن نبود. 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕 نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 2 صبح روز سوم ، دختر را در رختخوابش ندیدند و بسیار آشفته و نگران به نزدیکترین اداره آگاهی محل مراجعه کردند و گزارش مفقود شدن او را دادند . این گم شدن ، حدودا دو روز طول کشید ؛ وضعیت خانواده بسیار بد و بدتر میشد ، تا اینکه دخترک، که نامش (مژگان) بود و حدودا 19 سال سن داشت، به خانه مراجعه کرد و همه را از نگرانی درآورد. آنچه باعث بهت بیشتر همه اعضای فامیل و خانواده شد، این بود که مژگان ، بر خلاف حدودا یک هفته گذشته ، هم حرف میزد و هم آرامش خاصی در صدایش بود و هم قشنگ گریه میکرد و در خودش نمیریخت .》 عمار پرونده ای حدودا 800 صفحه ای را روبرویم گذاشت که حتی تمام جزییاتش را در طول حدود پنجاه روز اخیر درآورده بود ، در پرونده آمده بود که : 《علی الظاهر همه چیز عادی بود و خیلی طبیعی می گذشت ، مژگان غذا میخورد ، راه میرفت، می نشست، حرف میزد، ابراز عواطف می کرد و حتی می بوسید، در آغوش عزیزانش میرفت، خلاصه وضعیت طبیعی حاکم بود .در این میان ، هر از گاهی با تلفن هم صحبت میکرد وبا بعضی دوستانش رابطه داشت و به منزلشان می آمدند، دوستانی که قبلا به آنجا نمی رفته و پدر و برادر کوچکش آنها را نمی شناختند. 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕 نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 3 تا اینکه حدودا پس از ده روز، هنگام ناهار حال مژگان دوباره بد شد و تب شدیدی بدن او را فرا گرفت. نمونه این تب را در طول این ده روز ، حدودا سه چهار بار تجربه کرده بود، مخصوصا شب اولی که مادرش را خاکسپاری کرده بودند. تب مدام در حال شدت یافتن بود و عمه ها، پدر و برادر کوچکش که (آرمان) نام داشت ، بسیار نگران وضعیت او بودند .میترسیدند که خدای نکرده تشنج کند؛ چون تب وقتی زیاد باشد سبب تشنج شده و تمام اعضا و جوارح فرد ، از حیطه کنترلش خارج شده و وضعیت بدتری را بوجود می آورد. دکتر که در همسایگی آنها زندگی می کرد، فورا بالای سر مژگان حاضر شد و پس از بررسی و معاینه گفت :(تب بی مادری است، خدا به او صبر بدهد. دارو و درمان ندارد، باید بگذرد، باید زمان بگذرد. به مژگان فرصت بدهید ، دختر مقاومی است اگر بخواهد می توانم به او آرام بخش بزنم.) اما مژگان با چشمان نیمه باز و بدن داغ داغش گفت :(صبر میکنم، باید صبر کنم، آرام بخش نزنید فقط لطفا تلفن را برایم بیاورید و کمی اینجا را خلوت کنید ، میخواهم کمی تنها باشم.) تلفن را به زور در دستش نگه داشته بود، خیلی دستش میلرزید، حدودا نیم ساعت با تلفن حرف زد. پس از نیم ساعت وقتی عمه اش بالا سرش آمد و به او نگاه کرد و به پیشانی اش دست گذاشت دید همه چیز عادی است و تبش هم کمتر شده ، خیلی هم کمتر شده و حالا خیلی آرام مثل پری دریایی از خستگی و فشاری که تحمل کرده بود خوابش برده است.) 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕 نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
❀ زیـارت عاشـورا ❀
زیارت عاشورا👆👆👆 بانوای دلنشین 🌷 محمد رضا تورجی زاده🌷 🌷 اللهم عجل لولیک فرج🌷
نماهنگ ترانه عشق.mp3
3.65M
....میراث جاودانه عشق امام زمان🌹🍃🍃🍃🍃 ‌
بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کلام نور : مبارکه حمد آیه 7 صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدايت كن) نه غضب شدگان و نه گمراهان ✅✅✅ ✅ حدیث روز : صادق علیه السلام باء (بسم اللّه الرحمن الرحيم) بهاء (روشنى) خدا و سين آن سناء (بزرگى) خدا و ميم آن مجد (عظمت) خدا، و اللّه معبود همه چيز، رحمن مهربان به همه خلق، رحيم مهربان فقط به مؤمنان است. الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّينُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِيمُ مَجْدُ اللَّهِ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ الْمِيمُ مُلْكُ اللَّهِ وَ اللَّهُ إِلَهُ كُلِّ شَيْ ءٍ الرَّحْمَنُ بِجَمِيعِ خَلْقِهِ وَ الرَّحِيمُ بِالْمُؤْمِنِينَ خَاصَّةً. كافى(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 114 ، ح 1 - محاسن ص 238 ، ح 213 ✅✅✅ ✅ احکام روز : قنوت نماز س: آيا مى‌توان در قنوت نماز به زبان فارسى دعا کرد؟ (واجب و مستحبى) ج) مانع ندارد. مقام معظم رهبری ✅✅✅ ✅ انرژی مثبت : زندگی املاء نیست که آن را به ما بگویند! زندگی انشایی است که باید خود آن را بنگاریم. ✅✅✅ با سلام خدمت همه دوستان بزرگوار صبح روز سه شنبه شما بخیر و نیکی روز خوبی توام با سلامتی وموفقیت و سربلندی در پیش داشته باشید
روضه امام سجاد - @Maddahionlin.mp3
13.61M
🔳 (ع) 🌴روضه امام سجاد علیه السلام 🌴هر سال از راه دور میومد مدینه 🎤حاج 👌بسیار دلنشین
ای وای تو قلب این شام تار - @Maddahionlin.mp3
12.18M
🔳 (ع) 🌴ای وای قلب سجاد بیقرار 🌴ای وای تو قلب این شام تار 🎤 👌بسیار زیبا
🇺🇸🏃‍♂مي دوم تا شيطان را از خود دور كنم🏃‍♂ 🇺🇸 در کتاب « پرواز تا بی نهایت » به نقل از امير خلبان اكبر صياد بوراني آمده است : « در دوران تحصيل در آمريكا، روزي در بولتن خبري پايگاه "ريس" كه هر هفته منتشر مي شد، مطلبي نوشته شده بود كه توجه همه را به خود جلب كرد. مطلب اين بود؛ دانشجو بابايي ساعت ۲ بعد از نيمه شب مي دود تا شيطان را از خودش دور كند. من و عباس بابايي هم اتاق بوديم. ماجراي خبر بولتن را از او پرسيدم. او گفت: چند شب پيش بي خوابي به سرم زده بود. رفتم ميدان چمن پايگاه و شروع كردم به دويدن. از قضا فرمانده پايگاه با همسرش از ميهمانيِ شبانه بر مي گشتند. آنها با ديدن من شگفت زده شدند. كلنل ماشين را نگه داشت و مرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت: در اين وقت شب براي چه مي دوي؟! گفتم: خوابم نمي آمد خواستم كمي ورزش كنم تا خسته شوم. گويا توضيح من براي كلنل قانع كننده نبود. او اصرار كرد تا واقعيت را برايش بگويم. به او گفتم: مسائلي در اطراف من مي گذرد كه می ترسم شيطان با وسوسه هايش مرا به گناه بكشاند و در دين ما توصيه شده كه در چنين موقعي بدويم و يا دوش آب سرد بگيريم تا به گناه نیفتیم. آن دو با شنيدن حرف من، تا دقايقي مي خنديدند، زيرا با ذهنيتي كه نسبت به مسائل جنسي داشتند نمي توانستند رفتار مرا درك كنند. » آیت الله بهجت (ره) می فرمودند: « از ما عمل چندانی نخواسته اند. مهم تر از عمل کردن، عمل نکردن است. تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن. همه می پرسند چه کار کنیم؟ من می گویم: بگویید چه کار نکنیم؟ و پاسخ این است؛ گناه نکنید. شاه کلید اصلیِ رابطۀ با خدا گناه نکردن است. »
💫💫 آثار و برکات اطعام حیوانات 💫💫 « رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : روزی مردی تشنه کام در حالی که عطش، او را سخت کلافه کرده بود به چاه آبی رسید. به درون چاه رفت و از آن آب نوشید و بالا آمد و سگی را دید که از شدت تشنگی زبان خود را بیرون آورده است و به خاک می مالد. مرد گفت: این سگ تشنه است. بار دیگر به درون چاه رفت و کلاه خود را پر از آب کرد، آن را به دهان گرفت و بالا آمد و سگ را آب داد. خداوند به پاس این محبت، وی را مورد مغفرت قرار داد. » [ بحار الانوار، ج۶۵ ، ذیل ح۲۴ ] « شيخ رجبعلی خیاط مي گفت: شخصی از يكی از كوچه‌های قديمیِ تهران عبور می‌كرد. ناگاه چشمش در داخل جوی به سگی افتاد كه چند بچه داشت. بچه‌ها به پستان مادر حمله می‌بردند ولی مادر از فرط گرسنگی قادر به شير دادن نبود و از اين وضع رنج می‌برد. او بلافاصله به دكان كبابی در همان كوچه رفت و چند سيخ كباب گرفت و پيش آن سگ ريخت...، در سحر همان شب خداوند متعال به آن شخص عنايتی كرد كه گفتنی نيست. ( ظاهراً آن شخص خود جناب شيخ بوده اند ) » [ کیمیای محبت، ص۲۱۳ ]
کاری کن که هر روز حدااقل کمی به سمت فردایی بهتر نزدیک شوی🌾
امضایش این بود: من کان لله کان الله له... هرکه برای خدا باشد، خدا برای اوست... ♥️🌷♥️🌷♥️
16-kargar-azan(www.rasekhoon.net).mp3
5.12M
اذان با صدای حاج محسن حاج حسنی کارگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا