eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 دست نوشته‌ تکان‌دهنده شهیدی که هنگام بمباران شیمیایی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد 🔹 ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد. 🔹 نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه درعمل دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاولها پاره می‌شد ! به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت می‌کرد. 🔹 در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند. 🔹 او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت :" جگرم سوخت، آب نیست ؟! " و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید.
🔴 ابلاغیه سرلشکر شهید مهدی باکری به فرماندهان زیر دستش! 🔹بعد از همه نیروها غذا بگیرید، کمتر و دقیقا هم نوع آنها باشد، در داشتن مواد غذایی، چادر و پتو فرقی با بقیه نداشته باشید. و...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 در کلام یاران 🌷 چگونه رفاقت می کرد، به روایت دوستان و همرزمان 🌷روایت سیره و سلوک شهید حاج قاسم سلیمانی در ایام دفاع مقدس
🌿🌹با شهــدا: شرمندہ ام از این ڪه یڪ جان بیشتـر ندارم تا در راہ ولی عصــر (عج) و نایب برحقش امام خامنه ای فـــدا ڪنم . . . . ای شهدا روحتان شاد،یادتان گرامی وراهتان پر رهرو باد.آمین جهت سلامتی وتعجیل درظهور آن امام عزیزو غریب، منجی دلهای خسته دلان ولی امیدوار، مهدی موعود وشادی ارواح پاک شهدا صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
yekta-32.mp3
3.01M
. ✅ دو جایی که حاج حسین یکتا کم آورد ✍️ خاطرات شهدا .
sh1-5.mp3
9.33M
قلبم‌ تو‌ رو‌ میخواد ... ابی‌عبدالله ..
﷽ ✅ .😍 🔹آقا مصطفی فرمانده پایگاه نوجوانان بسیج مسجدمون بود ، هرڪجا ڪه میرفت ما رو هم با خودش میبرد ، راهیان نور ، مشهد ، شمال و.... . 🔹ما رو دیگه به اسم نوجون های آقا مصطفی میشناختن، از بس ڪه همیشه دورش می چرخیدیم . 🔹آقا مصطفی ۲۰ سالش شده بود یڪ شب با بچه ها توی مسجد بودیم ڪه یڪی از بچه ها، بدو اومد و گفت: اقا مصطفی رفته خواستگاری خونه فلانی . 🔹ما پاشدیم و رفتیم درب خونه همسر ایشون ، گویا مراسم خواستگاری تموم شده و آقا مصطفی اینا رفتن خونه خودشون و ما دیر رسیدیم بعدا، متوجه شدیم ڪه این جلسه فقط یه جلسه اشنایی بوده و هنوز جوابی بین طرفین رد و بدل نشده بود . 🔹ما توی ڪوچه نیم ساعتی منتظر بودیم تا جلسه خواستگاری تموم بشه و آقا مصطفی رو ببینیم و.... . 🔹هرچه منتظر شدیم نیومدن! یڪی از بچه ها زنگ خونه پدر زن آقا مصطفی رو زد گفت ؛ سلام اقا مصطفی این جاست؟! اون بنده خدا شوڪه شد و گفت یه لحظه صبر ڪنید ، اومد دم در خونه ولی همین ڪه پدرخانوم آقا مصطفی رو دیدیم شروع ڪردیم به فرار ڪردن خخخخ . 🔹فرداش دیدیم آقامصطفی داره با خنده میاد بعد بهمون گفت؛ آبرومو بردید ، بزارید حداقل من جواب بله رو بگیرم بعد برید درب خونشون سراغ منو بگیرید . . 🔹این خاطره رو همیشه خودش با خنده برای دیگران تعریف می ڪــرد. شادی روحش صلوت🌹🌹🌹
خدایا مراقب مولای ما سیدعلی باش
4_6017251058596710026.mp3
9.53M
میرسه ڪے دل به دلـ❤ـدار من و اینه همه صـ😭ـبوری من و این همه فراق ودوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 24 احساسمون از ترس ، دلهره و عذاب وجدان ، بہ بےخیالی ، لذت، عشق و حال تغییر فاز داده بود ؛ چون ماهم داشتیم شکل و تیپ اونا مےشدیم!» به این قسمت هایه پرونده که رسیده بودم حسابی گیج شدم ، کم آورده بود . هنوز کار من با عواملش شروع نشده بود؛ اما احساس میکردم در هضم این همه فساد از طرف یک خانواده معمولی و مذهبی کم میاورم . ما الان با دختر و پسر معصومی مواجه ایم که در کمتر از 10ماه ، به انواع گناهانی که حتی فکرش هم نمی کردند مبتلا شدند، بعلاوه اینکه کاش فقط معتاد به این گناه مے شدند و سر از اشاعه آنها در نمے آوردند . مژگان ادامه داده بود :« حدود 9ماه از فوت مامانم بیشتر نگذشته بود که خونه ما شد محل خلوت و عشق و حال مختلط ! ما چهار تا دیگه خیلی رومون به هم باز شده بود. قبلا عمه ام که بیشتر به ما سر میزد ؛ اما چون مزاحممون بود ، جوری زیر آبش رو پیش بابام زدیم که خیلی پیداش نشه . بابام هم بعد از فوت مامانم خودش رو با کار مشغول کرده بود ، خونه رو فقط برایه خواب میخواست و حتے بعضی از شب ها هم نمیومد، البته اعتماد بسیار زیادی هم به بچه هاش داشت . 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 25 یه روز هر چی به گوشی نفیسه زنگ زدم بر نداشت ، نگرانش شدم ، هر چی صبر کردم زنگ نزد . تا شب ، به فرید زنگ زدم ، فرید هم بر نمی داشت . بعدا خود فرید زنگ زد ، از حال نفیسه پرسیدم ، گفت خبر ندارم ؛ اما گفت :《راستی امروز چندمه ؟!》 گفتم :《چطور ؟》 گفت :《 بگو حالا !》 گفتم :《فکر کنم نوزدهم هست !》 گفت :《نمی دونم چرا معمولا همین روزها یهو نیست میشه ! یادته یکی دو ماه قبل هم همینطور شد .》 راست می گفت ، تازه یادم اومد که یهو بعضی وقتها نایاب می شد ، اما وقتی فرید اونجوری گفت ، شک کردم و احساس کردم که ماه های قبل هم نوزدهم بود . ذهنم مشغولش بود ، اینبار تحمل دوریش برام سخت تر شده بود ، خیلی منتظرش بودم . تا اونوقت و اونجوری منتظر کسی یا چیزی نبودم ، مثل معتادها که منتظر جنسشون باشند ! مثل زن و شوهرا که منتظر عشقشون باشن ! مثل بچه ها که منتظر .......! تا اینکه حدود ساعت 11 شب پیام داد ، وقتی که تا می تونستم حرص خورده بودم و اذیت شده بودم ، اس داد و نوشت :《مژگانم! 》 نوشتم : 《جان دلم ! کجایی نفیسه جون ! تو امروز منو کشتی ! می تونم زنگ بزنم ؟》 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 26 نوشت : 《نه ببخش ، الان یه کم ناخوشم ، رو فرم نیستم ، فردا خودم می زنگم ! فقط بگو حالت چطوره ؟》 نوشتم : 《مگه تو حالی برام گذاشتی ؟ احوالی واسم گذاشتی ؟》 نوشت :《الهی قوربونت برم مژگان.....》 نوشتم : 《لازم نکرده قربونم بری ، فقط بذار یه دقیقه صدات بشنوم و برم !》 خودش زنگ زد و با هم حرف زدیم ؛ اما نه یک دقیقه ، دقیقا 50 دقیقه با هم حرف زدیم ، قطع شد ، دوباره زنگ زدیم ، یه 50 دقیقه دیگه هم حرف زدیم ! من اونشب کاملا فهمیدم که دیگه بدون نفیسه نمی تونم زندگی کنم ! بدون نفیسه زندگیم بی معنی میشه و ما داریم روز به روز و بلکه لحظه به لحظه به هم وابسته تر می شیم ، این مدل وابستگی رو اصلا تجربه نکرده بودم و حتی فکرش هم نمی کردم یه روز نسبت به هم جنسم چنین احساسی پیدا کنم .》 مژگان مطالب زیادی نوشته بود که مجبورم به دلیل اختصار ، مهم ترین ها را بنویسم . تا اینکه حدودا یکی دو ماه دیگر هم به همین منوال و بلکه شدید تر سپری شد . دو ماه بعد ....... 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕 نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانشین فرمانده شهیدمان سلیمانی ، سردار قاآنی این روزها که مقاومت عراق نفس جدیدی برای مبارزه با آمریکایی ها تازه میکند در عراق حضور دارد. هر چند قرار نیست سفرهای سردار قآانی همانند سرلشکر شهید سلیمانی پر سر و صدا باشد ، اما دوست داران حاج اسماعیل فیلمی کوتاه از حضور ایشان در کربلای مقدس را منتشر کرده اند. @Sameir
❀ زیـارت عاشـورا ❀
زیارت عاشورا👆👆👆 بانوای دلنشین 🌷 محمد رضا تورجی زاده🌷 🌷 اللهم عجل لولیک فرج🌷
🌅فرازی از وصیت نامه شهید 🔸خداوندا رهبر عظیم الشان ما را برای ملت اسلام حفظ بفرما. خداوندا غرورو تکبر را از ما دور نگه دارو ما را از آتش دوزخ حفظ بفرما.خدایا به پاهایمان قدرت بده تا فقط در راه تو گام برداریم و به دست هایمان نیرو بده تا فقط برای تو کار کنیم و به زبانمان توانایی بده تا فقط حقیقت وجود تو را بر زبان آوریم... روحش شاد و یادش گرامی باد...🥀
بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کلام نور : سوره مبارکه حج آیه 37 لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ هرگز گوشت و خون حيوانات قربانى، به خداوند نمى رسد، بلكه آنچه از طرف شما به او مى رسد تقواست، اين گونه خداوند حيوانات را براى شما مسخّر نمود، تا خدا را به خاطر آن كه شما را هدايت كرده است به بزرگى ياد كنيد، و به نيكوكاران بشارت ده. ✅✅✅ ✅ حدیث روز : امام على عليه السلام شكرگزارى فراوان و صله رحم، نعمت ها را زياد مى كنند و بر مُهلت زندگى مى افزايند.  زِيَادَةُ الشُّكْرِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِيدَانِ النِّعَمَ وَ تَفْسَحَانِ فِي الْأَجَل تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص406 ، ح9304 ✅✅✅ ✅ احکام روز : اقتداى زن به شوهر در نماز س: اين كه مى‌‌گويند زن در نماز مى‌‌تواند به شوهرش اقتدا كند، آيا به اين معنى است كه لازم نيست شوهر تمام شروط امام جماعت را داشته باشد؟ ج) در اقتداى زن به شوهر مثل ساير نمازهاى جماعت، تمام شرايط معتبر است. استفتائات مقام معظم رهبری ✅✅✅ ✅ انرژی مثبت : در بدترین جای دنیا هم که باشی وجود مادر آن جا را بهشت خواهد کرد. چون که با بهشت نسبت دارد. ✅✅✅