💠آیت الله رئیسی :
🍃🌸"گاهی حاج قاسم،آقای نصرالله و افراد دیگر به مشهد میآمدند،منتهی آمدنشان چندان آشکار نبود،من و چندنفردیگرمیدانستیم که ایشان آمدهاند.گاهی آشکار میآمد که به خاطر ارادت مردم نمیتوانست درحرم زیارت کند.برخی مواقع هم از قسمت مخصوص مشرف میشد که بتواند راحتتر زیارت کند.
البته دوست داشت علنی و بین مردم به زیارت برود.به ما هم میگفت من میروم پایین زیارت کنم.وقتی میرفت مردم دورش جمع میشدند.
یکبارکه ایشان به بارگاه حضرت رضا مشرف شد همزمان باغبارروبی بود.چون همیشه در منطقه بود جوری برنامه راتنظیم کردیم که ایشان بتواند درغبارروبی شرکت کند.
غبارروبی مراسم بسیاربامعنویتی است.
🍃🌸قبل از تولیتِ بنده و درطول سالهای بعد از انقلاب اسلامی همیشه اینطوربودکه #فقط_علما میتوانستند داخل ضریح مطهر بروند.
روزی که ایشان آمده بود بعد ازاینکه مراسم غبارروبی تمام شد،حال #ارتباط_باحضرت_رضا پیداکرد و #اشک میریخت.
غبارروبی که تمام شد به ذهنم آمد ما وآقایانی که ازعلماهستند و افراد دیگرهمگی خادمان امام رضاهستیم وبه زائرین حضرت و دستگاه و بارگاه امام خدمت میکنیم،اما آقایی که اینجا ایستاده و برای امام رضا اشک میریزدبه حرم اهلبیت خدمت کرده، نه فقط درمشهد بلکه در منطقه.ایشان به حرم حضرت زینب واعتاب مقدسه خدمت کرده.
ایشان خادم واقعی حضرت رضاست.
آنجا به ذهنم رسیدبرای اولین بار این رسم را که همیشه علما داخل ضریح میآیند باحجت و فلسفه نقض کنم.
گفتم #به_حاج_قاسم_بگویید داخل_ضریح مطهربیاید،حال معنوی عجیبی داشت.از جاهایی که ایشان ازحضرت رضاطلب و #آرزوی_شهادت کرد همانجا بود.
یه وقت میگن مهدی فاطمه میشینه برا تک تک گناه های ما #اشک میریزه💔
میگه خدا؟
فلانی رو به خاطر من مهدی ببخش
بعد من بابی حیایی تمام گناه میکنم😭
یه داستان بگم!؟☝️
نقل شده از مرحوم سیدبن طاووس : میگن وارد سرداب سامرا شدم...
پله های اول ودوم بودم که صدای گریه ای ازداخل سرداب شنیدم..
میگه نشستم رو پله ها وپایین تر نرفتم...
میگه صداروشناختن(سیدمحرم اقا بودن)
صدای امام زمان بود که گریه میکرد و میفرمودن
خدایا اینا شیعه های ماهستن
اینا باما سنخیت دارن
😭😔
ولی دچار لغزش هایی شدن
خدایا اگ گناهانشون حق الله بوده بخاطر دل من مهدی ببخش...
اگه حق الناس بوده اونقدر از خمس مابگیر و به صاحبان حق بده تا راضی بشن...
بچها اینا مناجات هرشب امام زمانه ها...
ماحواسمون نیست
من تمام حرفم اینه👆😔
نزاریم حداقل گریه هاش بخاطر گناه منو وشما باشه..
بخدا انصاف نیست..
بخاطر شیعه هاشم درب ودرتنهایی وبیابون بشه؟😔
من میگم بیا از امروز یکی از لغزش هامون رو بخاطر دل مهدی فاطمه بخاطر خوشحالی اقامون بزاریم کنار
اولش سخته اما نیتت خالص باشه خود اقا مدد میکنه اینو بعدش شیرینی شو خودت میفهمی جانم...
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
💢از زبان همسر شهید💢
#قسمت۲
…
فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام.
نمیدانم چرا اما از موقعی که از #نجف_آباد زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨
همه اش تصویر #محسن از جلو چشمانم رد میشد.
هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥
حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇
احساس میکردم #دوستش_دارم. 😌
.
برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم #اشک می ریختم. 😭
انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم.
بالاخره طاقت نیاوردم.
زنگ زدم به #پدرم و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢
.
از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود.
یک روز #مادرم بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔
بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. "
قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم.
پیام دادم براش.
برای اولین بار.
نوشت:"شما؟"
جواب دادم: " #خانم_عباسی هستم. "😌
کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد.
.
از آن موقع به بعد ، هر وقت کار #خیلی_ضروری درباره موسسه داشتم، یک تماس #کوتاه و #رسمی با محسن میگرفتم.
تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود.
روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود!
#نگران شدم.
روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔
دیگر از #ترس و #دلهره داشتم میمردم.
دل توی دلم نبود. 😣
فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم.
آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪‼️
نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔
تا اینکه یک روز به سرم زد و… ..😯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*حسینعلی_شبانپور پیرمرد چوپان شهرضایی که فرزندش ۳۳ سال پیش در فاو به #شهادت رسیده است، کسی است که به خوبی به آواهای اصیل تسلط دارد و در صحرا و زیر سقف آسمان زمزمه الهی سر میدهد. سوزِ صدای حسینعلی در فراق فرزندِ شهیدش محمود، شنیدنی و سرشار از عرفان، صداقت و رنگ و بوی خداست. چقدرمابدهکاراین اشک واه وسوزدل پدرمادرشهداهستیم مواظب باشیم فردای قیامت صاحبان این اشگ وناله هاروی پل صراط جلومارامیگیرندشک نداشته باشید
#شهدا
#اشک
#امنیت