eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
9.9هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷....شهید زهرابى در همان کسوت سربازی در عملیاتی مثل طریق‌ القدس شرکت می‌ کند. در آزادسازی بستان به‌ عنوان آر.پى.جی‌ زن آنقدر گلوله شلیک می‌ کند که خون از گوش‌ هایش جاری می‌ شود. هر چه به او می‌ گویند برگرد عقب و مداوا کن، قبول نمی‌ کند. تا پایان عملیات در منطقه می‌ماند. 🌷پیش از این عملیات نیز در تاریخ ٢٣/٧/١٣٥٩ محمد همراه یگان خدمتی‌ اش، لشکر ٢١ حمزه سید الشهدا (ع) در منطقه غرب کرخه، دشمن را زمینگیر می‌ کنند. در این عملیات محمد زهرابى به‌ عنوان آر.پى.جی‌ زن توانست خوش بدرخشد و گلوله ‌های آر.پى.‌جی زیادی شلیک کند. این بار نیز خون از گوش ‌هایش جاری می‌ شود و تمام گلوله ‌ها را به هدف می‌ زند. از آن به بعد به او لقب شکارچی تانک می‌ دهند. 🌷شهید زهرابى به علت تقیّد در برپایی نماز جماعت در خطوط مقدم جبهه، به‌عنوان سرباز نمونه لشکر ٢١ حمزه سید الشهدا (ع) از سوی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش شهید علی صیاد شیرازی مورد تشویق قرار می‌ گیرد. زهرابى در عملیات فتح‌ المبین و الی بیت‌ المقدس نیز شجاعت زیادی از خود بروز می‌ دهد.... 🌷....او سوار بر موتورسیکلت به همراه ترک‌ سوارش جلوتر از خاکریز نیروهای خودی به دل تانک‌ های دشمن می‌ زنند و با متوقف کردن آنها نقش بسیار مهمی در پیروزی رزمندگان اسلام ایفا می‌ کنند. شیوه کارشان به این ترتیب بود که وقتی محمد به نزدیکی تانک مورد نظر می‌ رسید، ترک‌ سوارش به حالت قیام بلند می‌ شد و با آر.پى.‌جی تانک را منهدم می‌ کرد. 🌹خاطره اى به ياد سردار شهيد محمد زهرابى منبع: سايت تابناك 🌹
!! 🌷مادر بزرگ شهید جهاد مغنیه می گفت: مدت طولانی بعد شهادتش اومد به خواب. بهش گفتم: چرا دیر ڪردی؟ منتظرت بودم! گفت: دیر کردیم... طول ڪشید تا از بازرسی ها رد شدیم. 🌷....گفتم: چه بازرسی؟ گفت: بیشتر از همه سَرِ بازرسی نماز وایستادیم... بیشتر از همه درباره "نماز صبح" مى پرسند.... ❌ نگذاریم‌ تنبلی ‌مانع‌ سعادت ‌ما‌ شود. 🌹
!! 🌷بعد از کربلای ۴ خیلی گرفته و ناراحت بود. می گفت: اسلامی نسب به السابقون پیوست و ما جا ماندیم. می گفت: شاید در فرمانده گردان ها من از همه پرسابقه تر باشم، اما جا ماندم. شاید گناه عظیمی کردم که خدا مرا قبول نمی کند. می خواستیم ۴۸ ساعت به شیراز برگردیم. گفت: من نمی آيم، من خجالت می کشم زنده به شیراز برگردم. 🌷....این ناراحتی بود تا شب کربلای ۵. گفت: تو آماده ای؟ گفتم: برای چی؟ گفت: من دیگر خودم را آماده کرده ام، این بار می خواهم جواب قاطعانه ای به دشمن بدهم، من خودم را آماده کرده ام.... قرار بود ساعت یک، گردان ما، گردان امام محمد باقر (ع) وارد عمل شود. دو گروهان از ما که با قایق رد شد، آتش سنگینی که روی کانال ماهی بود، مانع از ادامه انتقال با قایق شد. 🌷دستور آمد، باید از روی جاده و پل برید. راه زیادی بود. از ساعت یک شب در حال پیاده روی بودیم تا ساعت ٤ صبح. فرمانده گردان، صفرعلی ولی زاده بود كه ٣٠، ٤٠ نفری جلوتر از ما بود. به خاک عراق که وارد شدیم، ما را به کانال های بتنی هدایت کردند. از دو سمت کانال آتش گلوله های سرخ تیربار بود که رد می شد. و از روبروی ما صدای شنی های تانک می آمد. صفر علی فریاد زد.... 🌷....صفرعلى فرياد زد: آر.پى.جی زن، تیربار را بزن. آر.پى.جی زن بلند شد و با یک گلوله، یکی از تیربارها را زد. صفرعلی یک هیبت کاملاً جنگی داشت. کلاه آهنی به سر، قمقمه کنار فانوسقه و دوربین دور گردن. بی سیمچی اش را صدا زد. بی سیمچی خودش را کنار صفرعلی رساند. گوشی را داد دست صفرعلی. صفرعلی تمام قامت ایستاد و بلند گفت: یا حسین (ع). همزمان یک تیر به سینه اش نشست و افتاد.... 🌹خاطره اى به ياد شهید صفرعلی ولی زاده، فرمانده گردان امام محمد باقر (ع)، لشکر ۱۹ فجر 🌹
#رهبرانـــــہ #مقام_معظم_رهبری 🌹شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی، و میهمان شدن بر سر سفره‌ی ضیافت الهی. #شهدایی #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
صبح را بهانه کردم... تا طلوع کنی در شعرهایم! ظهر را بهانه کن آفتاب شو... بسوزان... این خستگیِ درونِ تنم را !!! 🥀
🌷شهید آوینی عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است،اماعشق می گوید: "چگونه می توان خفت وقتی که جهان ظلمتکده کفرآبادی ست که در آن،احکام حق موردغفلت است.."
پدرم رفت پی عطر حرم چه پدرها، که گذشتند از طعم پدری... چه فرزندانی، که ماندند در حسرت روی پدر... 🌷🕊 🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃