💥بمناسبت فرا رسیدن هفته بسیج :👇
🌹مشارکت زنان در دفاع مقدس(1)
📣از مشارکت سیاسی اجتماعی زنان معاصر ایران و از حضور آنان در دفاع از کشور، بسیار سخن گفته شده اما کمتر، مصداقی از آن ارائه گردیده است. حوادث پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه دفاع مقدس نیز از این قاعده مستثنی نیست. آیا سخن از مشارکت زنان، یک تعارف سیاسی است؟ اگر تعارف نیست مصداق های آن چیست؟ کتاب حاضر می کوشد گوشه ای از فعالیت های همه جانبه زنان را در دفاع مقدس به مثابه یکی از مهم ترین وقایع این مرز و بوم به تصویر بکشد.
📣پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زنان هنوز نیاسوده و خستگی یک مبارزه طولانی علیه رژیم پهلوی را از تن بیرون نکرده بودند که بار دیگر بر خود تکلیف دیدند برای دفاع از انقلاب، به ایفای نقش های تازه تر و مؤثرتر در عرصه های جدیدتر بپردازند، از این رو، شرکت در بحران هایی را که در گوشه و کنار کشور، بویژه در کردستان بر پا شد، جزء وظیفه خود دانستند، ولی آنچه بعد از حدود یک سال پس از پیروزی، زنان را به کمک و مساعدت بیشتر طلبید، دفاع مقدس است که هشت سال نظاره گر رشادت های زنان و مردان این مرز و بوم بود، بنابراین، و به علت گستردگی فداکاری زنان در عرصه دفاع مقدس، احصاء همه آن ایثارگری ها ممکن نیست، و در هر نوشته ای و در این نوشته تنها می توان به بخش کوچکی از آن اشاره کرد:
🌹نقش رزمی:👇
📣اولین مسئولیتی که زنان در دفاع مقدس، به صورت خودجوش و همپای مردان بر عهده گرفتند، جنگیدن با دشمن بعثی در جنوب و مزدوران داخلی در کردستان بود، حتی آنان، کوکتل مولوتف ساختند، تا به جنگ تانک های عراقی بروند که قصد داشتند از مرز شلمچه بگذرند. البته تهیه و به کار بردن کوکتل مولوتف، ابتدایی ترین کار رزمی خواهران و زنان به شمار می آمد، بعدها آن ها خود را به سلاح مجهز کردند تا مردانه با دشمن بجنگند، از جمله:👇
📣در قبرستان خرمشهر زن 65 ساله ای را دیدم که تفنگ ام یک بر دوش داشت. گفتم: مادر چه می کنی؟ گفت: پسر و دخترم آنقدر جنگیدند تا شهید شدند و اینجا خفته اند. می روم راه شان را ادامه دهم، هر چه او را منع کردم، نپذیرفت و گفت: باید از دینم دفاع کنم. این تنها وظیفه شما پسرانم نیست، بلکه وظیفه من هم هست، جنگید و سرانجام با ترکش خمپاره شهید شد.
📣زنان رزمنده در خرمشهر، کارهای دیگری را نیز بر عهده داشتند که مراقبت از تسلیحات، تسلیح رزمندگان، نگهبانی از پیکر شهداء، توزیع سلاح بین رزمندگان از آن جمله بوده است. در جبهه های دیگر هم وضع به همین صورت بود. مثلاً: در گیلان غرب، یک زن، چند سرباز عراقی و در شادگان، چهار شیر زن، هشت سرباز بعثی را به اسارت درآوردند.... خانم فاطمه نواب صفوی، به همراه گروه چریکی شهید چمران و در ناحیه سوسنگرد، اسلحه به دست گرفت و جنگید.... یک زن سوسنگردی با آرد مسموم نان پخت و با آن تعدادی از عراقی ها را از پای درآورد و باز در این شهر مادر شهید الحانی، یازده سرباز عراقی را به خانه اش دعوت می کند، به آنها غذا می دهد، و زمانی که آن ها به استراحت پرداختند و به خواب رفتند، در اتاق را قفل می کند و بسیجی ها را با خبر می سازد، و خود او هم با چوب دستی به جان بعثی ها افتاد. داستان این زن شجاع را مقام معظم رهبری، این گونه نقل کرده است:
"به خاطر دارم در سوسنگرد خانم عرب مُسنی زندگی می کرد که همسرش نابینا بود. ایشان با وجود این که چهل پنجاه سال داشت، خیلی شجاعانه و در حقیقت مردوار از شهر دفاع می کرد. معروف بود که با چوب دستی، چند سرباز عراقی را از پا انداخته است..."
#کتاب_مرواریدهای_بی_نشان
#ناصرکاوه
💥بمناسبت فرا رسیدن هفته بسیج :👇
🌹مشارکت زنان در دفاع مقدس(3)
🌹امداد و درمان
📣از شلیک اولین گلوله های دشمن و شهید و مجروح شدن تعدادی از مردم و رزمندگان، زنان مسلمان دل سوز این آب و خاک، دریافتند که باید به امداد درمان مجروحان و جانبازان جنگ بپردازند. آن ها بدون هیچ چشم داشتی تنها به نیت کسب رضایت الهی و اطاعت از مقام ولایت، به جبهه ها رفتند، و چه بسا خود مجروح و جانباز شدند، و گاه به خیل شهدای انقلاب پیوستند. اگر زنان داوطلب به مدد و مساعدت جبهه و جنگ نمی آمدند، آمار شهدای جنگ فزونی می یافت، و اگر مجروحان به موقع مداوا نمی شدند، درمان بعدی آن ها، هزینه سنگینی را بر بیت المال تحمیل می کرد. خانواده ها و رزمنده ها با مشاهده توجه به امداد و درمان مجروحان جنگی، اشتیاق بیشتری برای ادامه حضور داوطلبانه در جبهه احساس می نمودند. هم اینک نیز، بیان نمونه ها و جلوه های زیبای ایثارگری زنان پرستار، بهیار و امدادگر، موجی از عشق و شوق برای خدمت به مردم پدید می آورد:👇
📣 مینا کمایی به همراه بیست نفر دیگر، در یک بیمارستان آبادان، امدادگری می کردند و شب ها در خوابگاه بیمارستان می خوابیدند... خانم میرزایی، وقتی شروع به تمیز کردن پهلوی مجروح می کرد، حالش به هم می خورد، ولی به خاطر خدا تحمل می کرد... یک پرستار داوطلب، شب ها بچه اش را به اتاقی در بیمارستان می برد، و لباس ها را کپه می کرد، و بچه اش را روی آن می خواباند، آن وقت خود به مداوای مجروحان می پرداخت... مادر شهید کاظم کاوه در بیمارستان سینا داوطلب و بدون گرفتن حقوق از سال 60 تا 75 به مدت 15 سال خالصانه در بخش مجروحین به عنوان کمک پرستار و امدادگر مشغول خدمت میشود... پرستاری دیدم که توالت ها را تمیز می کرد، اما ذره ای از سختی کار گله نمی کرد... بسیار دیده شده که خانمی پرستار مجروحی شیمیایی بود، و خود مبتلا به عوارض شیم...
#کتاب_مرواریدهای_بی_نشان
#ناصرکاوه
💥بمناسبت فرا رسیدن هفته بسیج :👇
🌹مشارکت زنان در دفاع مقدس(4)
🌹ستادهای پشتیبانی
📣جلوه های دیگر همراهی خواهران و همسران و مادران مسلمان ایرانی را باید در تهیه و تدارک اجناس و اقلام مورد نیاز رزمندگان و سربازان دید. زنان در حمایت مادی و لجستیکی از جبهه های جنوب و غرب، از جان و مال خود مایه گذاشتند و صحنه به یاد ماندنی و فراموش نشدنی فراوانی را خلق کردند. آن ها برای رزمندگان شال و کلاه بافتند، برای سربازان لباس و ملحفه دوختند و برای سربازان غذای گرم پختند. به علاوه:👇
📣زهرا محمدی، از 25 گوسفند نذری، کله پاچه درست می کند، و آن را از اهواز به خط مقدم می برد تا صبحانه ای برای رزمندگان شود.... خانم خاکباز به همراه یک گروه از خواهران به جبهه می روند، در شب عید نوروز برای رزمندگان سبزی پلو و ماهی تدارک می بیند... بیشتر فعالیت های آشپزخانه شهید چمران که روزانه پنجاه هزار نفر را غذا می داد، از سوی بانوای انجام می شد... خواهران مستقر در انبار شهید علم الهدی اهواز، کار بازسازی چادر صحرایی، سلاح سبک، کیسه خواب و چراغ گرم کننده را انجام می دادند. حاجیه خانم علم الهدی کاروان های حضرت زینب(ع) را به راه انداخته بود که خانم ها را جهت دیدار از جنگ زدگان و خانواده های شهدا حرکت می داد.... مادر شهید مجید و سعید کاشانی، به مدت هشت سال در پایگاه ام الشهدای کاشان کمک های مردمی را جمع آوری و به جبهه ارسال می کرد. ستاد بیت الزهرا(ع) پایه گذار ایستگاه های صلواتی بود، در این ستاد، از پیرزن 65 ساله تا دختر 18ساله فعالیت می کردند.... خانم فاطمه زارعی 60 ساله، در زمان عملیات، 24 ساعته در پشت جبهه یکسره نان می پخت و فقط جهت انجام فرایض دست از کار می کشید.
📣زنان در طول جنگ تحمیلی (دفاع مقدس) در مساجد، منازل، مدارس و هر مکان دیگری که امکان تأسیس یک هسته و مرکز پشتیبانی وجود داشت، به جمع آوری کمک های مردمی،بسته بندی، ارسال آن و نیز، ارائه سایر خدمات، پرداختند. این کوشش ها و تلاش ها، آن قدر ارزشمند و سرنوشت ساز بود که امام خمینی(ره) با سخنانی ساده ولی الهام یافته از معنویت، این گونه از آنان تشکر می کند:
📣وقتی در تلویزیون این بانوان محترم را می بینم که به همراهی و پشتیبانی کردن از لشکر و قوای مسلح اشتغال دارند، ارزشی برای آن ها در دلم احساس می کنم که برای کس دیگری نمی توانم این طور ارزش قائل شوم. آن ها کارهایی که می کنند، دنبالش توقع مقامی یا اشغال پستی یا چیزی که از مردم خواهش کنند نیست، بلکه سربازان گمنامی هستند که باید گفت در جبهه ها مشغول جهاد هستند. این یک هدیه الهی است، ما باید قدر این نعمت را بدانیم و به این بانوان و بچه های پشت جبهه و آن ها که در شهرهای نیمه مخروبه حاضرند، اقتدا کنیم، ما باید از این ها اخلاق اسلامی، ایمان و توجه به خدا رایاد بگیریم، ما باید به این قشرها که بی توقع به کشور و به همه شما خدمت می کنند، اقتدا کنیم و خودمان را اصلاح کنیم...
#کتاب_مرواریدهای_بی_نشان
#ناصرکاوه
💥حجاب کامل حتی, موقع شهادت
🚩شهیده "گلدسته محمدیان" از شهدای فرهنگی دوران جنگ تحمیلی شهرستان شیروان می باشد... ایشان به همراه دختر خردسال و همسرش، در جریان بمباران شهر دزفول توسط دشمن بعثی به دیدار معبود پرکشید... یک بار در زمان جنگ پدرش به خانه شان رفته بود درست همان زمانی که بمباران هوایی امان مردم را بریده بود... اواخر شب وقتی خواستن بخوابن پدرش اورا با پوشش و حجاب کامل دید... با تعجب از او پرسید:
"دخترم کاری پیش آمده جای می خواهی بروی؟"... گفت: "نه پدر جان این جا هر لحظه ممکنه بمباران هوایی بشه ، ممکنه فردا صبح زنده نباشیم به همین خاطر باید آمادگی کامل را داشته باشم. می خواهم وقتی بدن ما رو از زیر آوار در میارن آن موقع هم حجاب مون کامل باشه...
#کتاب_مرواریدهای_بی_نشان, #ناصر_کاوه
برشی از زندگی
#شهیده_گلدسته_محمدیان
🌷من در آن سال ها ۱۸سال بیشتر نداشتم، عراقی ها به روستای ما در نزدیکی گیلانغرب حمله کردند و تعداد زیادی از زن و مرد پیر و جوان و پدر و برادرم را به قتل برسانند و من تنها ماندم... اما من نترسیدم در آن وقت تنها سلاحی که مانده بود تبر پدرم بود بنابراین وقت را از دست ندادم با وجود ترس زیادی که در قلبم ریشه دوانیده بود, به سمت آنها حمله ور شدم خدا به من یاری رساند و یکی از آنهارا کشتم و چهار نفر دیگر را اسیر کردم . محکم آن ها را با طناب بستم و تمام اسلحه ها و فشنگ هایشان را برداشتم با زحمت زیاد توانستم نیرو های خودی را پیدا کنم و اسیران را همراه با سلاح هایشان به آن ها تحویل بدهم... از آن روز به بعد من تبدیل به یک سرباز تمام عیار شدم و در نبردها دوشا دوش رزمندگان ایرانی در جبهه های گیلانغرب پرداختم... پس از جنگ تحمیلی، تندیسی از فرنگیس حیدرپور به عنوان شیرزن ایرانی، در «بوستان شیرین» کرمانشاه نصب شد تا یاد این شیرزن ایرانی برای همیشه در یادها باقی بماند...
#کتاب_مرواریدهای_بی_نشان
#ناصرکاوه
💐 در روايتی نقل شده است كه حضرت خديجه (س) در کنار پنج تن آل عبا، در آخرت محبان وشيعيان را شفاعت میکند.
⚪️ بشر بن حبيب مى گويد ازامام صادق (ع) راجع به تفسير آيه, «بين آن دو پرده ای است و در اعراف مردانی هستند»، سوال شد، امام فرمود ديواری بين بهشت وجهنم است، که پيامبر(ص)، على، حسن، حسين، فاطمه و خديجه (س) بر روى آن ايستادهاند فرياد مى زنند كجايند محبين ما كجايند شيعيان ما؟... دوستان و شيعيان را به خدمت آن بزرگواران مى آورند که آنها را به نام و نام پدرهاشان می شناسند اين است تفسير آيه "يعرفون كلا بسيماهم" دست آنها را می گيرند و از پل صراط عبور می دهند و وارد بهشت می نمايند... : بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء العلامة المجلسي ج: 24
◼️آخرین وصایای حضرت خدیجه
✨زمانی که بیماری او شدت یافت؛ به رسول خدا عرض کرد: «ای رسول خدا! وصیت های مرا بشنوید»؛ یعنی این آخرین سخنان من است که در این لحظات پایانی به شما عرض می کنم. بعد شروع کرد یک یک آنها را بیان کردن:
💥«نخست اینکه من در حق شما کوتاهی کردم؛ تقاضا دارم مرا ببخشید».
🚩رسول خدا در پاسخ فرمود:
«هرگز چنین نیست؛ نه تنها من از شما کوچکترین کوتاهی ندیدم؛ بلکه شما تمام تلاشت را کردی و در تربیت و رسیدگی به امور فرزندان نهایت سختی را به جان خریدی و آنچه از مال دنیا داشتی همه را در راه خدا صرف کردی»... عرض کرد: «یا رسول اللّه! وصیت دوم من این است... در همین حال اشاره کرد به فاطمه (س) این دختر بعد از من یتیم و تنها می شود، مراقب باشید کسی از زنان قریش او را اذیت نکند؛ سیلی به صورت او نزند؛ کسی به روی او فریاد نکشد؛ کاری نکنند که او ناراحت شود».
💥«و اما وصیت سوم که من آن را به دخترم فاطمه (س) می گویم؛ او به شما عرض کند ؛ زیرا حیا می کنم خودم مستقیما از شما بخواهم». در این هنگام رسول خدا برخاست و از اتاق خارج شد. خدیجه کبری، فاطمه زهرا (سّ) را به نزدیک طلبید و به او چنین گفت: «عزیز دلم! و ای شادی قلبم! به پدرت بگو مادرم می گوید: من از قبر می ترسم درخواست دارم مرا درآن عبایی که هنگام نزول وحی بر تن داشتید کفن کنید».
🌼فاطمه(س) از اتاق خارج شد و پیام مادرش خدیجه را به پدرش رسول خدا رساند. حضرت بلافاصله برخاست و آن عبا را تقدیم فاطمه (س) کرد. وقتی زهرا (س) عبا را آورد حضرت خدیجه(س) بسیار خوشحال شد... وقتی حضرت خدیجه(س) رحلت کرد؛ رسول خدا، خود، او را غسل داد و حنوط کرد. وقتی نوبت به کفن رسید، جبرئیل امین نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله! خداوند به شما سلام رسانده و به صورت ویژه مورد تحیت و اکرام قرار می دهد و به شما می فرماید: 👈 «کفن خدیجه با ماست؛ چرا که ثروتش را در راه ما داد»...
سپس جبرئیل، کفنی آورد و گفت:
🌼 «یا رسول اللّه! این کفن خدیجه است که خداوند آن را از پارچه های بهشتی به او هدیه داده است»... رسول خدا همسر مکرمه اش را ابتدا با عبای خود و سپس با آن پارچه بهشتی کفن کرد که به این ترتیب حضرت خدیجه با دو کفن، کفن شد، یکی از خدا و دیگری از رسول خدا... پیکر پاک و مقدس حضرت خدیجه(س) پس از مراسم کفن و اقامه نماز به دامنه کوه «حجون» برده شد و در نزدیکی مرقد مطهر حضرت ابوطالب به خاک سپرده شد. پیامبر رحمت، خود وارد قبر شدند و جسد مقدس حضرت خدیجه (س) را با دست مبارکشان در دل خاک قراردادند...
💥یکی از اساتید می فرمودن؛ هرکس حاجت مهمی داره، درشب و روز رحلت حضرت خدیجه(س) به ایشان متوسل بشه و به تعداد ابجد اسم ایشان،یعنی 622 بار صلوات برای ایشان بفرستد.ان شاءالله حاجت خود را می گیرد.حضرت خدیجه (س) ام المومنین است و بسیار بخشنده هرکس مال حلال، همسر خوب و فرزند خوب میخواهد ، و در واقع هر کس دنیای حلال می خواهد به ایشان متوسل شود.
🍁خدیجه ی انقلاب :مرحوم خانم محریزه بوسعدیا ( لعیب ) اهل تونس و از ساکنین شهر پاریس بانوی بزرگواری که ۳۵سال قبل به مذهب تشیع مشرف شد این مرحومه از ثروت زیادی برخوردار بود خودش می گفت که قبلا ها به مرکز ایرانی ها می آمده و مهر نماز ها را می ربایده چون گفته بودند اینها بت پرست هستند بعد که اگاهی پیدا کرد و شیعه شد دایم استغفار می کرد... وقتی شیعه شد تمام خدمه و دوستان او نیز شیعه شدند خانم لعیب به پیروی از سرور خود حضرت خدیجه کبری (س) تمامی ثروت خود را در راه اسلام خرج کرد. بنحوی که در اخر عمری اموراتش بسختی می گذشت تمامی افتخار ایشان این بود که امام خمینی ( ره ) شخصا با یک چایی با دست مبارکش از این ایشان در جمکران پذیرایی کرده است...📌خانم لعیب در پاریس در گذشت و در شهر قم بخاک سپرده شد...
#کتاب_مرواریدهای_بی_نشان
#ناصر_کاوه