فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درد و دلهای دختر شهید محمد بلباسی از غم دوری پدر شهیدش💔😔
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
#شهدای_خان_طومان
🌷 🌷🌷🌷
16-kargar-azan(www.rasekhoon.net).mp3
5.12M
اذان با صدای حاج محسن حاج حسنی کارگر
﴾﷽﴿
با آقانوید رفته بودیم
زیارت شهدای گمنام،
نشسته بود روبروی سنگ
مزارشان و حسابی تو فڪر بود.
بعد چنددقیقه گفت:
" شهدای گمنام تا وقتی
نخواهند و رضایت ندن،
پیڪرشون پیدا نمیشه. "😔
🌷خودشون باید بخوان تا برگردن.. 🌷
بعد خطاب بهشون گفت:
" آی شهدا، اونجا چی می بینید
ڪه حتی حاضر نیستید
بخاطر دل مادراتون
و عزیزانتون برگردید. 😭
می دونید چقدر چشم انتظارند..."
.
من اما طعم چشم انتظاری
را فقط هجده روز چشیدم.🎋
هجده روزی ڪه هر بار
خبرهای ضد و نقیض از شهادت
آقانوید به گوشمان می رسید.
در اوج امیدواری یڪمرتبه
خبری می شنیدیم و کوه 🍃
امیدمان فرو می ریخت
و برعڪس در دل ناامیدی
خبری می رسید ڪه آقانوید
را ساعتی پیش دیده اند🍀
و سلامت است و فقط دسترسی
به تلفن ندارد و دوباره روز
بعد خبری دیگر…
خدا میداند در آن مدت چه
بر ما گذشت، اما بارها پیش
آمد ڪه در دلم میگفتم 🌴
خدا به داد دل خانواده های
مفقود الاثر برسه، نمیدونستم
انقدر سخته بی خبری.
خبر شهادت ڪه آمد و بعد
بلطف خدا و رضایت آقانوید،
پیڪرش شناسایی شد و برگشت،
دلمان عجیب آرام شد .🌳
اما بعد از آن دیگر طور دیگری
به خانواده ها و مادران
و همسران چشم انتظار شهدا
نگاه می ڪردم. قطعا ظرفیت
وجودی بیشتری داشته اند
ڪه امتحانات سخت تری برایشان
پیش آمده. ☘
دیروز خبر رسید ڪه هشت شهید
عزیز خانطومانی شناسایی
شدند و رضایت دادند به بازگشت
و آرام تر شدن دل عزیزانشان. 🍂
خدا میدونه الان تو دل تڪ تڪ
این خانواده ها، مادر و همسر و فرزندانشان چه خبر هست.
به ویژه زمانی ڪه بعد از اخبار
ضد و نقیض و خبرسازی
رسانه ای، خبردار شدند.😭
الهی که به حق بی بی حضرت
زینب (س) به دلهاشون صبر
و آرامشی مضاعف باشه.
پ.ن: هشت شهید به پابوس
امام هشتم (ع) می روند..💔
محبوبه جانم چشمت روشن ...،
#شهیدنویدصفرے
#اللهم_ارزقناشَهادة_فےسَبیلِڪــــ
#پوستر | کربلای خان طومان
◽️قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکشد تا بیایند و کربلای ایران را عاشقانه بسازند و زمینهساز ظهور باشند… آن مردان آمدند و رفتند، فقط من و تو ماندیم و از جریان چیزی نفهمیدیم… | شهید سید مرتضی آوینی
▫
طعنه وخنده به اشعار و شعارم بزنید
تیر غم بردل دیوانه و زارم بزنید
درحفاظت ز امیـرم علی خامنه ای
می شوم مـیثـم تمّار ، به دارم بزنید
*
#وصف_عشق✨
🌹 در ۱۰۰ کلمه | هفت خوانِ خانطومان
▪️۱. غروب جمعه ۱۷ اردیبهشت ۹۵ تکفیریها آتشبس را نقض و به خانطومان حمله کردند.
▪️۲. خانطومان روستایی استراتژیک، در ۱۰ کیلومتری حلب و نزدیکی اتوبان حلب-دمشق است.
▪️۳. اگر مقاومت این روستا را میگرفت محاصره تکفیریها کامل میشد.
▪️۴. برای همین دشمن با آتشی که هیچکس نظیرش را ندیده بود به آنجا حمله کرد.
▪️۵. نیروهای مقاومت بهخاطر تمام شدن مهمات مجبور شدند عقبنشینی کنند.
▪️۶. از ۷۰ رزمنده ایرانی ۱۶ نفر شهید و از دو هزار نیروی تکفیری صدها نفر هلاک شدند.
▪️۷. آتش بسیار سنگین بود و چند نفر که برای برگرداندن پیکر شهدا جلو رفتند، توسط تکتیراندازها شهید شدند .
♦️يطمئن الحـشد الشـعبي بأن روضة القـ 🇮🇶ٰـائد الشهيد #ابو_مهدي_المهندس مؤمنة بالكامل من قبل قوة امنية من ابناء الحـ شد الشعبي.
جمال النصر
🇮🇶#الحشد_الشعبي_المقدس 🇮🇶
🌐
🌺 ادای احترام اعضای حشدالشعبی به مزار شهید ابو مهدی مهندس(دقایقی پیش)
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺
🌺السلام علیک یا بقیه الله یا اباصالح المهدی
یاخلیفه الرحمن ویا شریک القرآن...🌺
🌺السلام علیک یا ابا عبدالله یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ( ابدا) ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم...🌺
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ کلام نور :
سوره مبارکه فصلت آیه 40
إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
همانا كسانى كه در آيات ما به انحراف مى روند بر ما پوشيده نيستند، پس آيا كسى كه در آتش افكنده مى شود بهتر است يا كسى كه در روز قيامت در آرامش حاضر مى شود؟ شما هر چه مى خواهيد انجام دهيد، قطعاً خداوند به آن چه عمل مى كنيد، بينا است.
✅✅✅
✅ حدیث روز :
پيامبر صلی الله علیه و آله
وقتى معلم به كودك بگويد
بگو بسم اللّه الرحمن الرحيم و كودك آن را تكرار كند خداوند براى كودك و پدر و مادرش و معلم، برائت از آتش در نظر خواهد گرفت.
أنَّهُ إذا قالَ الْمُعَلِّمُ لِلصَّبىِّ قُل بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ فَقالَ الصَّبىُّ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ كَـتَبَ اللّه ُ بَراءَةً لِلصَّبِىِّ و بَراءَةً لأِبـَوَيهِ و بَراءَةً لِلمُعَلِّمِ؛
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 89 ، ص 257
✅✅✅
✅ احکام روز :
قضاى احتياطى نمازها
س: اگر بخواهم احتياطاً نمازهاى گذشتهام را دوباره بخوانم بايد به چه نيتى بخوانم؟
ج) به نيّت قضاى احتياطى.
استفتائات مقام معظم رهبری
✅✅✅
✅ انرژی مثبت:
سکوت
طوطی صحبت میکند، اما اسیر قفس است. اما عقاب سکوت میکند و دارای اراده پرواز
✅✅✅
با سلام خدمت دوستان گرامی
صبح همگی بزرگواران بخیر ونیکی
روز خوبی توام با سلامتی و موفقیت و سربلندی برایتان آرزومندم
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
ارادتمندان : قریش حسین پور
#شهید_دیالمه
🔺صبر در برابر مشکلات🔺
👈اگر صابر بودن جزء صفات شما در صراط مستقیم نباشد، همانطور که یک تخم مرغ در مقابل سنگ شکنندگی دارد شما هم در مقابل ناملایمات، خیلی زود شکست خواهید خورد.
💢چون زمان کار طولانی می شود و میزان آفت زیادتر می گردد.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
رمان#عارفانه
#قسمت_پنجم
💫شهید احمدعلی نیری💫
راوری:
دکتر محسن نوری، «استاد دانشگاه شهید بهشتی»
💠توی محله از بچگی باهم بودیم.
در دوران دبستان حال و هوای احمد با همه فرق داشت. رفتارش خیلی معنوی بود
احمد یکی از بهترین دوستان من بود، همیشه نون و پنیر خوشمزه ای با خودش به مدرسه می آورد هیچ وقت هم تنها نمی خورد! به ما تعارف می کرد و منو بقیه دوستان کمکش می کردیم😅
رفتار و برخورد احمد برای همه ما الگو بود
همیشه باهم بودیم
می گفت:
بیا تو راه مدرسه سوره های کوچک قران را بخوانیم. زنگ های تفریح هم می دیدم که یک برگهای در دست گرفته و مشغول مطالعه است.
یک بار از او پرسیدم: این کاغذ چیه؟ گفت: این برگهی اسما ٕالله است.
نام های خدا روی این کاغذ نوشته شده.
کم کم بزرگ تر می شدیم. فاصله معنوی من با او رفته رفته بیشتر می شد.او پله پله بالا می رفت و من...
🔶بیشترین چیزی که احمد به آن اهمیت می داد نماز بود. هیچ وقت نماز اول وقت را ترک نکرد حتی در اوج کار و گرفتاری.
*
معلم گفته بود امتحان دارید.ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار می شه.فردا زنگ سوم که تمام شد آماده امتحان باشید.
آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه دیگه امتحان شروع می شه. صدای اذان از مسجد محل بلند شد.
احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نماز خانه.
دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد ..این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره و...
می دانستم نماز احمد ، طولانی است، او مقید بود که ذکر تسبیحات را هم با دقت ادا کند.
هرچه گفتم بی فایده بود، احمد به نماز خانه رفت و مشغول نماز شد
همان موقع همه ما را به صف کردند، وارد کلاس شدیم. ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سوال ها رو بیاره
مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نماز خانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه.
بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد!
همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یکدفعه درب کلاس باز شد و معلم با برگه های امتحانی وارد شد
همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت مارو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه!
بعد یکی از بچه ها رو صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن.
هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا در آمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد.
معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد خودش به کلاس راه نمی داد. من با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم.
آقا معلم درحالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیری برو بشین سرجات!
احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سوالات امتحان شد .من هم با تعجب به او نگاه کردم.
احمد مثل همه ما مشغول پاسخ شد.فرق من با او در این بود که احمد نماز اول وقت را خوانده بود و من ....
خیلی روی این کار او فکر کردم ..این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه عمل خالصانه احمد
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🔶ادامـــــه دارد...↩️
با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشین😊✨
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
رمان #عارفانه
#قسمت_ششم
💫شهید احمد علی نیری💫
راوی: دکتر محسن نوری
رفتار و عملکرد احمد با بقیه فرق چندانی نداشت.
در داخل جمع همیشه مثل افراد بود با آنها می خندید و حرف می زد و...
هیچگاه خودش رو برتر از بقیه نمی دانست درحالی که همه می دانستیم او از بقیه به مراتب بالاتر است.
از همان دوران راهنمایی که درگیر انقلاب شدیم احساس کردم که از احمد خیلی فاصله گرفتم!
احساس می کردم که احمد، خداوند را به گونه ای دیگر می شناسد و به گونه ای دیگر بندگی می کند!
ما نماز می خواندیم تا رفع تکلیف کرده باشیم، اما دقیقا می دیدم که احمد از نماز خواندن و مناجات با خدا لذت می برد.
شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عالم و عارف، طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه ۱۲ ساله عجیب بود.
من سعی می کردم بیشتر با او باشم تا ببینم چه می کند اما رفتارش خیلی عادی بود. فقط می دیدم ، وقتی کسی راه را اشتباه می رفت خیلی آهسته و مخفیانه به او تذکر می داد.
او امر به معروف و نهی از منکر را ترک نمی کرد.
فقط زمانی برافروخته می شد که می دید کسی در جمع غیبت می کند. در این شرایط او با قاطعیت از شخص غیبت کننده می خواست که ادامه ندهد.
من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم. ما راز دار هم بودیم. یک روز به او گفتم: احمد، من و تو از بچگی با هم بودیم اما یک سوالی ازت دارم!
من نمی دونم چرا تو این چند سال اخیر، شما در معنویات رشد کردی اما من....
لبخندی زد و خواست بحث را عوض کند اما من دوباره سوالم را تکرار کردم و گفتم حتما یه علتی داره. باید برام بگی!
بعد از کلی اصرار سرش را بالا اورد و گفت: طاقتش رو داری؟🤔
با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟
گفت: بشین تا بهت بگم.
🔶ادامـــــه دارد...↩️
با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشین😊✨
🌺🌺✨🌺🌺✨🌺🌺✨🌺🌺┛
⭕️خنثیسازی طرح تروریستی انفجار مزار ابومهدی المهندس
🔹به گفته منابع عراقی، رزمندگان الحشدالشعبی در عملیاتی توانستند طرح تروریستی انفجار مزار شهید ابومهدی المهندس در نجف اشرف را شناسایی و خنثی کنند.
🔹۱۰ گلوله خمپاره ۸۲ میلیمتری که قرار بود به وسیله آنها محل دفن شهید ابومهدی را هدف قرار دهند، کشف شده است.
🔹نیروهای الحشدالشعبی تصریح کردند این عملیات توسط سازمان اطلاعات اسرائیل طراحی شده بود.
اربعین سال۹۴ بودکه#سعید باپدر و مادرم تصمیم گرفتند به پیاده روی بروند. کم کم دوستان و اقوام با آنها همراه شدند و یک کاروان ۴۲نفره شدندکه سعید به عنوان مدیرکاروان، مسئولیت همه رابه عهده گرفت چون هرسال به پیاده روی اربعین می رفت وتجربه ی این سفر را داشت.
🍃⚘🍃
شب اول با اتوبوس راهی کاظمین شدند؛ برخی مسیرها بسته بود و اتوبوس گازوئیل نداشت و ازبی راهه می رفت تابه پمپ برای زدن گازوئیل برسد.کاروان همه ترس و واهمه داشتندکه چه اتفاقی خواهد افتاد. سعید حرف های همه را گوش می کرد و چیزی نمی گفت تا به کاظمین رسیدند.
در راه کربلا نیز با همه سختی ها، صبوری کرد و به هیچ کسی اعتراض نداشت.🍃⚘🍃
تا اینکه درراه برگشت به خانه باکاروان صحبت کرده وگفته بود شما همه ناراحت هستید که چرا نتوانسته اید در شلوغی به خوبی زیارت کنید اما باید از امام حسین(ع)⚘ تشکر کنید و بگویید ممنونیم که ما را طلبیدید تا به کربلا بیاییم. در مسیر رفتن به کاظمین همه غر می زدید و می ترسیدید؛ باید یک لحظه خود را جای حضرت زینب (س)⚘ می گذاشتید😭 و از خود می پرسیدید ایشان چگونه درتاریکی شب با پای پیاده همراه کاروان اسرا می رفتند و چه سختی هایی تحمل کردند.😭🍃⚘
🌹شهید حجت السلام #سعید_بیاضی_زاده🌹
به روایت از خواهر شهید:
هدف برادرم از حضور در سوریه دفاع ازحرم حضرت زینب(س)⚘ و حضرت رقیه (س) بود و اعتقاد داشت یک بارحضرت به اسارت رفتند و حالا که ما هستیم، نباید اجازه دهیم دوباره به اسارت دشمن درآمده وحرم به دست دشمنان بیفتد؛ برادرم اعتقاد داشت حرم اهل بیت وحضرت زینب(س)⚘ مظهر ولایت و امام زمان(ع)♡ است وما با این کار و دفاع از حرم به امام زمان (عج)♡ می گوییم این پرچم و مظهر شماست که ما برایش جانمان را می دهیم، شماهم بیایید، ما جانمان را تقدیم می کنیم.
همچنین شهید تاکید داشت وقتی در سوریه جنایت های زیادی اتفاق می افتد و مردم بی گناه، زن ها و بچه ها به خاک وخون کشیده می شوند، بایدبه آنها کمک کنیم و نگذاریم داعش به جنایت های خود ادامه دهد.
برادرم، روحانی تبلیغی #تیپ فاطمیون⚘ بود و وظیفه انجام کارهای تبلیغی و فرهنگی را برعهده داشت؛ اما با وجود علاقه زیادی که داشت، درجنگ هم شرکت می کرد. برادرم خیلی فعال بود و هرکجا هرکاری توان انجامش را داشت، انجام می داد.
🌺✨شهید #حجت_السلام_سعید_بیاضی_زاده
سرانجام#شهیدسعید بیاضی زاده هم درتاریخ ۲۲ مهرماه سال ۱۳۹۵ در مبارزه با تکفیری ها، در سوریه به آرزویش که همانا #شهادت بود رسید.🍃⚘🍃
مزارشهید:
گلزار شهدای شهرکرمان🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهیدسرفراز
💠 شهید حجت السلام سعید بیاضی زاده💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد