هدایت شده از تبلیغات مهدی یار (نه تایید و نه رد)
❌💥توجه 💥توجه 💥❌
کارهای نمدی دوست دارین؟؟
دوست دارین همیشه تک باشین؟
اینجا کلی گلسر شیک،ست سیسمونی و....
داریم که سفارشی طبق سلیقه اتون ساخته میشن
تازه همه قیمتاشم🤑 مناسبه و میتونین سریع کالاتون رو دریافت کنین😍😍😍
با تخفیفات ویژه به مناسبت اعیاد وعید غدیر 💯
پس اگه میخوای تک بودنت بیشتر جلوه کنه جوین شو و سفارش بدهههه 🤩🤩
✈️ ارسال رایگان به سراسر کشور 😉
https://eitaa.com/joinchat/3380150393C6334888484
هدایت شده از تربیت فرزند 🍃
✍امام خامنه ای:
❤️ پایۀ بهشتی شدن هرکس از مادر است...!
🍃 اگر در دامن مادر که بالاترین محل «تربیت» است، بچۀ خوب از کار در آمد، این تا آخر به همان تربیت بچگی که شده باقی میماند!
🍒← مگر یک عوامل بسیار قویای او را برگرداند...!
#تربیت_فرزند
مریض.mp3
9.26M
#صوت_کاربردی
#پرسش_های_آسمانی
شماره 2⃣2⃣
🐞موضوع: چرا خدا آدم ها رو مریض میکنه؟🤔
👌پیشنهاد دانلود، فوق العاده شنیدنی☺️
🌿کودکیار مهدوی محکمات
هدایت شده از استیکر گل زیبا
1_409332082.mp3
2.49M
🍃🌴🌼🎼 آوای شبانه
#بی_کلام
🍃🌴🌺زیبا و آرامبخش
شبتون بخیر 🌻💖
💗💖🌟🌙✨💖
25.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
🎞انیمیشن در مسیر باران_قسمت سوم
🌷کودکیار مهدوی محکمات
#شعر
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
امام هشتم من❤️
زلال مثل آب است
همیشه می درخشد✨
شبیه آفتاب است
امام هشتم من💜
با همه مهربان است
وجود با برکتش☺️
روشنی جهان است
امام هشتم من💫
همیشه بی نظیر است
یار غریبان شهر🍀
یار جوان و پیر است
امام هشتم من❣
نامش امام رضاست
نور تمام دل ها☀️
نور خراسان ماست
🦋کودکیار مهدوی محکمات
#شهادت_امام_محمد_باقر_علیه_السلام
✨امام محمد باقر علیه السلام در اولِ رجب یا سومِ ماه صفر سال ۵۷ هجری، یا به روایتی دیگر در سال ۵۶ هجری، در شهر مدینه به دنیا آمد و در روز هفتم ذی حجه یا ربیع الاول و یا ربیع الاخر سال ۱۱۴ هجری، در همان شهر شهید شد😢 بنابراین، آن حضرت ۵۷ سال در این جهان زندگی کرد. از این مدت، سه سال با پدربزرگش امام حسین علیه السلام بود و بعد از آن، ۳۵ سال با پدرش امام سجاد علیه السلام زندگی کرد و بقیه ی عمرش را در تنهایی به سر برد. مادرش فاطمه، دختر امام حسن علیه السلام بود.
✨امام محمد باقر علیه السلام لقب های بسیاری داشت که لقب *باقر* یا *باقر العلوم*(شکافنده ی علم ها) از همه مشهورتر است.
در دوران امام محمد باقر علیه السلام، حاکمان اموی با هم در نزاع و جنگ بودند؛ این فرصت خوبی بود تا امام با کلاس های درسی که تشکیل داد، دانشمندان زیادی را تربیت کند👌یکی از آن دانشمندان، *محمد بن مسلم* بود که توانست سی هزار حدیث علمی از امام محمد باقر علیه السلام نقل کند.
سرانجام آن امام عزیز به دست دشمنان👺مسموم شد و جسم پاکش در قبرستان بقیع🕌 در کنار مقبره ی عمویش امام حسن علیه السلام و پدرش امام سجاد علیه السلام به خاک سپرده شد😔
🤲بحق امام باقر علیه السلام عجل لولیک الفرج🤲
🏴کودکیارمهدوی محکمات
14.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
♤مثل نامه♤
(آسیاب به نوبت)
💚فرزندان خود را با داستان ها و ضرب المثل های ایرانی آشنا نماییم.
دنیای شاد کودکان✌️✌️
سلام بچه های خوبم☺️
میدونید روز عرفه چه روزیست⁉️⁉️
هر سال عده زیادی از مسلمانان برای زیارت خانه خدا ـ کعبه ـ راهی مکّه می شوند. مکّه یکی از شهرهای کشور عربستان است که کعبه در آن جا قرار دارد. به کسانی که به مکّه می روند🕋، اگر در ماه ذی الحجه که یکی از ماه های قمری است، باشد، حاجی می گویند.
این سفر که سفر حج نام دارد، شیرین ترین سفر دنیاست و واجب است که حاجیان برنامه ها و کارهایی را انجام دهند. روز عرفه هم نهمین روز از ماه ذی الحجه است که اعمال مخصوص خودش را دارد. حاجیان در این روز در سرزمینی نزدیک شهر مکّه، در بیابانی نزدیک شهر مکّه به نام «عرفات» دور هم جمع می شوند و خدا را عبادت می کنند. روز عرفه، روز دعا و نماز و راز و نیاز با خداست، روز بخشیده شدن گناهان است.🤲
#عرفه
12.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن شهادت امام باقر.ع.
شهادت امام باقر.ع.برهمه شماشیعیان علی ولی الله تسلیت باد 🖤
19.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ داستانهای باباخان
✍درسهایی از #نهج_البلاغه
#دوستی
موسسه علمدار
17.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅تربیت مربی #مجازی ۱۲
🎤استاد فلاح
🔸بازی با بادکنک
⚽️👦🏻 خواب رنگی 👦🏻⚽️
علی کوچولو، یک خواب رنگی دیده بود، خواب یک توپ رنگی.
خوابش را برای مادر تعریف کرد بعد هم پرسید: «مامان! آن توپ را برایم می خری؟»
مادر پرسید: «کدام توپ؟»
علی کوچولو جواب داد: «همان توپی را که توی خوابم بود.»
مادر خندید و گفت: «باشه! وقتی رفتیم بازار، آن را برایت می خرم.»
از بازار برگشتند...
علی کوچولو توپش را بغل کرد و به کوچه آمد احمد و رضا به طرف او دویدند.
احمد گفت: «بیا توپ بازی کنیم!»
علی کوچولو توپش را محکم بغل کرد و گفت: «نه، مال خودم است. خودم توی خواب دیدمش، بعد هم خوابش را برای آن ها تعریف کرد.
احمد که از دست علی کوچولو ناراحت شده بود، به رضا گفت: «رضا بیا برویم. خیال می کند فقط خودش می تواند خواب ببیند بیا برویم امشب خودم خواب یک توپ بزرگ را می بینم.»
رضا و احمد رفتند. علی کوچولو توپ قرمزش را بغل کرد و روی پلّه نشست.
خسته شد بلند شد و با توپش بازی کرد. امّا خیلی زود حوصله اش سر رفت، آخر همبازی نداشت راه افتاد، جلو در خانه احمد رسید. لای در باز بود، امّا کسی نبود.
یک مرتبه فکری به خاطرش رسید. خیلی خوشحال شد، توپ قرمز کوچولویش را یواشکی از لای در، توی خانه احمد انداخت. بعد هم شروع کرد و به در زدن.
احمد در را باز کرد. علی کوچولو را دید و پرسید: «چیه؟ چه کار داری؟»
علی کوچولو آهسته گفت: «توپم افتاده توی حیاط شما.»
احمد نگاه کرد. توپ را دید. رفت و آن را آورد، علی کوچولو دلش می خواست به او بگوید: «بیا با هم توپ بازی کنیم.» امّا خجالت کشید.
در همین موقع رضا هم از راه رسید. توپ را که دست احمد دید، خوشحال شد پرسید: «علی آمدی با هم توپ بازی کنیم، آره؟»
علی کوچولو با خوشحالی گفت: «آره، آره، آمدم بازی کنیم.»
آن وقت هر سه دوست کوچولو با هم توپ بازی کردند.
#قصه
👦🏻
⚽️👦🏻
👦🏻⚽️👦🏻
🌸🍂🍃🌸
برگرفته از قصه های کودکانه