فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گیف آخه ما خوابمون نمیاد😂😂😂😂
ماجرای خونه ما هم همین😂😂😂😂
https://eitaa.com/joinchat/3766026339C4c12cf72f8
1_835192232.mp3
4.18M
#قصه_صوتی
"خرگوش زبل"
با صدای (خاله شادی)
👆👆👆
دنیای شاد کودکان
https://eitaa.com/joinchat/3766026339C4c12cf72f8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گیف کودک
آخ گشنمه بذار یه مرغ بپزم باهم بخوریم🦎🦕🦖
👼
https://eitaa.com/joinchat/3766026339C4c12cf72f8
هدایت شده از شجره طیبه🍃
1_854146358.mp3
1.83M
#صوت_مهدوی
بچه ها جون به نظرتون وقتی امام زمان بیاد چی میشه؟🤔😍
اگه میخواین بدونید چی میشه حتمااا گوش بدید☺️👌
https://eitaa.com/joinchat/3766026339C4c12cf72f8
شیطان کیه؟.mp3
13.92M
#صوت_کاربردی
#پرسش_های_آسمانی
شماره 8⃣
🐞موضوع: شیطان😈 کیه❓ باید به حرفش گوش بدیم❓🤔
👌پیشنهاد دانلود، فوق العاده شنیدنی☺️
🌿کودکیار مهدوی محکمات
https://eitaa.com/joinchat/3766026339C4c12cf72f8
May 11
دوستان هرکس که توانست جواب این سوال را بدهد یک اتفاق خوب برایش خواهد افتاد
رفیق بی کلک.....................
دیگه باید خودتون جواب این سوال را بدهید هرکس که توانست بگد جایزه 😍دارد
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س
✨قصه من چیست؟✨
#قسمت_اول
قصه ی من، قصه ی یک ستاره🌟 نیست. قصه ی یک درخت🌳 یا پرنده🕊 یا ابر ☁️و آسمان🌌 و باران⛈ نیست. قصه ی من، قصه ی یک گردن بند ساده، اما خوش بخت💞 است؛ گردنبندی که هم نشین و هم راز ✨حضرت فاطمه(س) بود. بوی خوش فاطمه(س)✨هیچ گاه از او جدا نمی شد و صدای مهربانش همیشه با او بود. اما یک روز، یک اتفاق، دل نازک مرا لرزاند. من با دست های🤲 گرم و نوازشگر فاطمه(س)✨ در دست های پر از پینه ی یک پیرمرد قرار گرفتم تا در بازار شهر مدینه فروخته💰 شوم. آه😢...! یکی از همان روزهای غصه دار بود؛ اما غصه دار کوتاه... خیلی کوتاه ... پیرمرد👴 سلانه سلانه راه می رفت؛ چرا که توان راه رفتن نداشت. پیر بود و عمر زیادی از او گذشته بود. تازه گرسنه هم بود. خیلی گرسنه آدم گرسنه نه حوصله ی راه رفتن و انجام دادن کاری را دارد، نه می تواند حرفی بزند و یا فکری بکند. آدم گرسنه فقط نان🍞 و غذا🍲 می خواهد. مردم به پیرمرد بیچاره گفتند: «به مسجد🕌 برو و از پیامبر خدا کمک بخواه او خیلی مهربان و باگذشت است و هیچ سائلی را از خود، دست خالی و ناامید😔 دور نمی کند. در مسجد حضرت محمد(ص)✨ کنار محراب نشسته بود و یارانش دور او حلقه زده بودند. پیرمرد جلو رفت و آه کشید و سلام کرد. مردها با تعجب😳 به او نگاه کردند. او چه کسی بود؟ کسی او را نمی شناخت. صدای ناله ی پیرمرد بلند شد: «کمکم کنید! فقیرم، گرسنه ام، دست خالی ام. از راه دوری آمده ام. در شهر شما گرفتار شده ام. نه می توانم در این جا بمانم، نه می توانم از اینجا بروم!».
#ادامه_دارد
@bachehayeranghinkamani