┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
⛅️#داستانظهور☀️
🏳#قسمتدوم (#شهادتنفسزکیه«سید محمد»)
امروز، روز بیست و پنجم «ذی الحجّه» است.
ما تا زمان ظهور، پانزده روز فرصت داریم.
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____
همسفر خوبم!
آیا موافقی که با هم به اطراف کوه «ذیطُوی» برویم؟
حتما در دعای ندبه، این جمله را بسیار خواندهای:
«أبِرَضْوی أم غیرها أم ذی طُوی».
اکنون برخیز و با من به کوه «ذیطُوی» بیا.
وقتی از کعبه به سوی مدینه حرکت کنیم، حدود پنج کیلومتر که برویم به آن کوه میرسیم.
نگاه کن! ده نفر از یاران امام، در بالای این کوه جمع شدهاند.
شاید بگویی:
مگر امام سیصد و سیزده یار ندارد، پس چرا آنها فقط ده نفرند؟
این ده نفر یاران مخصوص او هستند که زودتر از همه خدمت امام رسیدهاند؛ امّا آن سیصد و سیزده نفر، حدود چهارده روز دیگر به مکّه خواهند آمد.
امام زمان بر فراز کوه ذی طُوی ایستاده است و منتظر است تا خدا به او اجازه ظهور بدهد.
آیا میدانی آن عبایی که بر دوش امام زمان علیه السلام است، عبای پیامبر صلوات الله علیه میباشد؟
آن عمامه زرد رنگی را که بر سر دارد، میبینی؟
این، همان عمامه رسول خداست.
گوش کن!
امام به یاران خود میگوید:
«میخواهم یک نفر را به سوی مردم مکّه بفرستم».
این یک مأموریّت مهم است.
چه کسی به عنوان نماینده امام به سوی مردم مکّه خواهد رفت؟
اکنون امام یکی از پسر عموهای خود را برای این کار مهم انتخاب میکند.
نام او «سیّد محمّد» است.
امام به او دستور میدهد که به سوی مردم مکّه برود و پیامی را به آنها برساند.
آیا میخواهی این پیام را بشنوی؟
گوش کن!
پیام امام این است:
«من از خاندانی مهربان و از نسل پیامبر هستم و شما را به یاری دین خدا دعوت میکنم.
ای مردم مکّه، مرا یاری کنید».
تو خود میدانی که امام زمان، نیازی به کمک مردم مکّه ندارد؛
زیرا روزگار ظهور نزدیک است، و به زودی وعده خدا فرا میرسد و هزاران فرشته به یاری او میآیند.
پس چرا امام از مردم مکّه تقاضای کمک میکند؟
امام آنان را دعوت میکند تا به راه راست هدایت شوند و در این صورت، در این شهر هیچ خونی ریخته نخواهد شد.
آری، او امام مهربانیهاست و برای همین با تمام صداقت، مردم مکّه را به یاری دعوت میکند.
نگاه کن!
سیّد محمّد آماده حرکت شده و از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد؛
زیرا مأموریّتی مهم به او داده شده است.
او با مولای خود و دیگر دوستانش خداحافظی میکند و به سمت مسجد الحرام رهسپار میشود.
من کمی نگران هستم،
مردم مکّه با این جوان چگونه برخورد خواهند کرد؟
ساعتی میگذرد، خبری از سیّد محمّد نمیشود، کمکم به نگرانی من افزوده میشود،
خدایا! چرا سیّد محمّد این قدر دیر کرد؟
و لحظاتی بعد یک نفر در حالی که خیلی پریشان است نزد امام میآید.
او به امام خبر میدهد که سیّد محمّد وارد مسجد الحرام شد و پیام شما را به مردم مکّه رساند؛ امّا مردم مکّه به او حمله کردند و او را کنار کعبه شهید کردند.
آخر به چه جرمی به قتل رسید؟
مگر این شهر، حرم امن الهی نیست؟
مگر حتّی حیوانات هم اینجا در امن و امان نیستند؟
مگر نماینده امام چه گفت که مردم مکّه چنین خروشیدند و او را مظلومانه کشتند؟
او همان شهیدی است که در احادیث ما به عنوان «نفس زَکیِّه» از او نام برده شده است.
حتماً میخواهی بدانی معنای آن چیست؟
نفس زَکیِّه یعنی: فردی بیگناه و پاک که مظلومانه کشته میشود.
📚کتاب داستان ظهور/مهدی خدامیان آرانی(برگرفته از روایات صحیح السند)
💚یاحسین💚
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
⛅️#داستانظهور☀️
🏳#قسمت سوم
🛤 #سیصدوسیزدهنفر_از_راهمیرسند🛤
✍اگر دقّت کنی میبینی که تمام مردم مکّه در مورد مطلب مهمّی با هم سخن میگویند.
آیا میخواهی تو هم از سخن آنها باخبر شوی؟
دیشب، سیصد و سیزده جوانمرد وارد شهر مکّه شدهاند و تا صبح مشغول عبادت بودهاند.
آنها در مسجد الحرام گرد هم آمدهاند، وهمه نگاهها را متوجّه خود کردهاند.
مردم مکّه تعجّب کردهاند. آنها نمیدانند این جوانان از کجا آمدهاند و چطور توانستهاند خود را به مکّه برسانند؛ زیرا شهر مکّه در محاصره سپاه سفیانی است.
عجیب است که لباس همه این جوانان یکشکل است.
همه، هم قد و هم اندازه، مثل یک دسته نظامی، بسیار مرتّب هستند؛ هر کس آنها را ببیند، مبهوت آنان میشود.
آمدن این جوانان به شهر مکّه، یک راز است که کسی از آن خبر ندارد.
هر کدام از جوانان در گوشهای از دنیا بودند. چگونه شد که آنها در یک لحظه خود را در مکّه یافتند؟
آنها به امر خدا با «طَیّالارض» به مکّه آمدهاند.
شاید بپرسی که «طَیّالارض» یعنی چه؟
اگر بتوانی در یک لحظه، بدون استفاده از هیچ وسیله نقلیّهای، کیلومترها راه را پشتسر بگذاری و خود را به مکّه یا هر جای دیگر برسانی، تو «طَیّالارض» نمودهای.
آری، یاران امام معجزهوار و بسیار شگفتانگیز کنار کعبه جمع شدهاند.
آری ظهور امام زمان وابسته به حضور این سیصد و سیزده نفر است، اراده خدا بر این بوده است که آنها را در یک لحظه در مکّه جمع کند.
هر کس اسم بزرگ یا همان اسم اعظم خدا را بداند، دعایش مستجاب میشود. وقتی امام زمان خدا را به آن اسم قسم میدهد، سیصد و سیزده یار او، در یک چشم به هم زدن، در مکّه حاضر میشوند.
اکنون تو از این راز آگاه شدهای؛ امّا مردم مکّه، همچنان در تعجّب هستند.
آنان در مسجد الحرام دور هم جمع شدهاند و درباره این مطلب با هم سخن میگویند:
به راستی این جوانان چگونه وارد مکّه شدهاند؟
آن طرف را نگاه کن!
آن مرد را میبینی که به سمت بزرگان مکّه میرود.
او کیست و چرا چنین سراسیمه و مضطرب، جمعیّت را میشکافد؟
او مستقیم نزد فرماندار مکّه میرود. سلام میکند و میگوید: «دیشب خواب عجیبی دیدم و برای همین خیلی ترسیدهام».
فرماندار مکّه نگاهی به او کرده و میگوید: «خوابت را برایم تعریف کن».
و آن مرد چنین میگوید: «خواب دیدم که ابری در آسمان ظاهر شد و آرام آرام به سمت زمین آمد تا اینکه به کعبه رسید. در آن ابر، ملخهایی دیدم که بالهای سبزی داشتند و مدّت زیادی دور کعبه طواف کردند و سپس به شرق و غرب عالم پرواز کردند».
هر کس که این سخن را میشنود به فکر فرو میرود.
آیا بینِ این خواب و آن گروه سیصد وسیزده نفری، ارتباطی وجود دارد؟
در شهر مکّه شخصی هست که خواب را خیلی خوب تعبیر میکند. از او میخواهند تا این خواب را تعبیر کند.
او قدری فکر میکند و سپس میگوید: «لشکری از لشکریان خدا وارد این شهر شده است و شما هرگز نمیتوانید در مقابل آن مقاومت کنید».
همه مردم مکّه به فکر فرو میروند.
آری، آن لشکر، همان جوانهایی هستند که دیشب وارد مکّه شدند.
طبیعی است که مردم مکّه از دست این جوانان عصبانی باشند؛ زیرا اینان میخواهند اهل بیت(ع) و شیعیانشان را در همه دنیا عزیز کنند.
شما فکر میکنید اوّلین تصمیم مردم مکّه چه میباشد؟
درست حدس زدهاید، آنها میخواهند این سیصد و سیزده نفر را دستگیر کنند؛ امّا خدا ترسی بزرگ بر دل آن مردم میاندازد.
من به حال این مردم سادهلوح میخندم، مردمی که هنوز هم در فکر دشمنی با شیعه هستند.
آنها نمیدانند که دیگر روزگار غربت شیعه تمام شده است.
یکی از بزرگان مکّه که میبیند همه در ترس و اضطراب هستند میگوید: این جوانانی که من دیدهام، چهرههایی نورانی دارند و اهل عبادت هستند، آنها که تا به حال کار خلافی انجام ندادهاند، چرا از آنها میترسید؟
مردم مکّه تا غروب آفتاب در مورد این جوانان سخن میگویند و آن چنان ترس و وحشتی در دل دارند که نمیتوانند هیچ کاری بکنند.
شب فرا میرسد و مردم به خانههای خود باز میگردند و به خواب سنگینی فرو میروند.
#ادامهدارد
📚کتاب داستان ظهور/مهدی خدامیان آرانی(برگرفته از روایات صحیح السند)
💚یاحسین💚
جایت خالیست حاج قاسم ~💔~
🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃
#ظــهور_نــزدیکہ...
🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃
🍁با ما همراه باشید در👇😇
✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____
❁﷽❁
⛅️#داستانظهور☀️
🏳#قسمت چهارم
🏳 #پرچمسخنگو 🏳
🏴شب عاشوراست و فردا روز ظهور امام زمان!🏴
✍امشب، پایان روزگار غیبت رقم میخورد. شهر مکّه در تاریکی فرو رفته استّ امّا کنار کعبه نورانی است. امشب کسی به مسجد الحرام نیامده است.
آن جوان را میبینی که کنار کعبه مشغول دعاست؟ نمیدانم او با خدا چه نجوایی دارد.
آیا میخواهی نزدیک برویم و او را از نزدیک ببینیم؟
او امام زمان است که در این خلوت شب با خدای خود راز و نیاز میکند.
آیا میدانی مُضطرّ واقعی اوست که خدا دعای او را مستجاب و امر ظهورش را اصلاح میکند؟
خدا در قرآن میگوید:
«أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ: چه کسی دعای مُضطرّ را اجابت میکند و سختیها را از او دور مینماید؟
اکنون سؤال مهمّی از تو دارم:
آیا میدانی امام زمان چگونه میفهمد که دعای او مستجاب شده است؟
او از کجا میفهمد که باید قیام کند؟
آیا میدانی که در آن لحظاتی که قرار است دوران غیبت تمام شود، چه حوادثی روی میدهد؟
اگر دقّت کنی میبینی که امام به همراه خود یک پرچم آورده است.
خدای من! آن پرچم خود به خود باز میشود.
آیا میتوانی نوشته روی پرچم را بخوانی؟
روی پرچم چنین نوشته شده است: «البَیعَةُ للّه»
یعنی هر کس با صاحب این پرچم بیعت کند در واقع با خدا بیعت کرده است.
صدایی به گوش میرسد. این صدا از کیست؟
امام که مشغول دعا است، شخص دیگری هم در اینجا نیست، پس چه کسی است که سخن میگوید؟
گوش کن ! آیا میشنوی چه میگوید؟ «ای ولیّ خدا، قیام کن!».
من این طرف و آن طرف را نگاه میکنم تا شاید گوینده این سخن را بیابم.
عجب!
این همان پرچم است که با قدرت خدا به سخن در آمده است.
همسفرم! تعجّب نکن! مگر مقام امام زمان بالاتر از موسی(ع) نیست؟
مگر درخت به اذن خدا به سخن درنیامد و با موسی(ع) سخن نگفت؟
در اینجا هم به امر خدا، پرچم با امام زمان سخن میگوید.
شمشیر امام را نگاه کن که خود به خود از غلاف بیرون میآید و با آن حضرت سخن میگوید: «ای ولیّ خدا قیام کن!».
نگاه کن، مسجد الحرام چقدر نورانی شده است!
چه شوری بر پا شده است! فرشتگان دسته دسته به مسجد الحرام میآیند.
در میان آنها فرشتگانی که در جنگ بدر به یاری پیامبر آمدند نیز حضور دارند.
مسجد پر از صفهای طولانی فرشتگان میشود. در این میان دو فرشته بزرگ الهی را میبینی، آنها جبرئیل و میکائیل هستند.
جبرئیل با کمال ادب خدمت امام میرسد و سلام میکند و میگوید: «ای سرور و آقای من ! اکنون دعای شما مستجاب شده است».
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____
اینجاست که امام دستی بر صورت خود میکشد و میفرماید: «خدا را حمد و ستایش میکنم که به وعده خود وفا کرد و ما را وارثِ زمین قرار داد».
نگاه کن! چگونه امام با شنیدن سخن جبرئیل حمد و شکر خدا را میکند.
پس من و تو هم باید شکرگزار خدا باشیم که روزگار سیاه غیبت به سر آمد و سپیده ظهور دمید.
به نظر تو اوّلین کار امام در هنگام ظهور چیست؟
جواب یک کلمه بیشتر نیست: نماز .
آری، امام در کنار کعبه میایستد و نماز میخواند.
شاید امام به شکرانه اینکه خدا به او اجازه ظهور داده است، نماز میخواند.
و شاید او میخواهد با نماز از خدا طلب یاری کند؛ زیرا او راهی بسیار طولانی پیش روی خود دارد و نیازمند یاری خداست.
وقتی نماز تمام میشود او از جای خود برمیخیزد و یاران خود را صدا زده و میگوید: ای یاران من! ای کسانی که خدا شما را برای ظهور من ذخیره کرده است به سویم بیایید.
#ادامهدارد
📚کتاب داستان ظهور/مهدی خدامیان آرانی(برگرفته از روایات صحیح السند)
💚یاحسین💚
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
⛅️#داستانظهور☀️
🏳#قسمت پنجم
🏳 #شمشیریکهکوهرا_متلاشیمیکند 🏳
✍نزدیک اذان صبح است و همه یاران امام زمان، برای خواندن نماز آماده میشوند.
نماز برپا میشود.
نسیم میوزد.
وقت مناجات با خدای مهربان است.
بعد از نماز، یاران میخواهند با ایشان بیعت کنند و پیمان ببندند.
امام کنار درِ کعبه میایستد و دست راست خود را باز میکند.
آیا آن نور سفید را میبینی که در دست راست امام میدرخشد؟
این نور بسیار زیبا و خیره کننده است، ولی با این حال هیچ چشمی را آزار نمیدهد.
دقّت کن!
در دست دیگر امام چه میبینی؟
گویا یک نامه در دست امام است.
آری، این عهد و پیمانی است که پیامبر برای امام زمان نوشته است.
پیامبر این پیمان را به حضرت علی(ع) داده است. سپس این پیماننامه را امام حسن(ع) به ارث برده است و همین طور از امامی به امام دیگر و اکنون به امام زمان رسیده است.
امام در حالی که دست راست خود را باز کرده است میفرماید: این دست خداست.
آیا میدانی که منظور امام از این سخن چیست؟
امام این آیه را میخواند:
«إنَّ الذینَ یُبایِعُونَکَ إنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ
هر آن کس که با تو دست بیعت بدهد با خدا بیعت کرده است».
آری، دست امام، دست خداست.
خوب نگاه کن آیا میتوانی اوّلین کسی را که با امام دست میدهد، بشناسی؟
این جبرئیل است که خم میشود و دست مبارک امام را میبوسد و با او بیعت میکند و بعد از آن همه فرشتگان با امام بیعت میکنند.
اکنون نوبت بیعت یاران است.
امام رو به آنان میکند و میگوید: «شما باید از گناهان و زشتیها دوری کنید و همواره امر به معروف و نهی از منکر کنید و هیچ گاه خون بیگناهی را به زمین نریزید. از ثروت اندوزی و تجمّلگرایی خودداری کنید، غذای شما، نان جو باشد و خاک بالشت شما».
البته اگر یاران امام، این شرایط را بپذیرند، امام هم قول میدهند که هرگز همنشینی غیر از آنان انتخاب نکند.
یاران این شرایط را قبول کرده و با امام بیعت مینمایند.
همسفرم!
در این سخنان کمی فکر کن!
درست است که این سیصد وسیزده نفر در آینده نزدیک، فرمانروایان دنیا خواهند شد و هر کدام از آنان بر کشوری حکومت خواهند کرد؛ امّا عهد کردهاند که تمام عمر بر روی خاک بخوابند!
بی جهت نیست که آنان به چنین مقامی رسیدهاند و یار امام شدهاند.
این عهدی که امام با یاران خود میبندد؛ گوشهای از آن عدالتی است که همه منتظرش بودیم.
آری امام زمان از یاران خود بیعت میگیرد که بر اساس مفاهیم قرآن، عمل کنند.
نگاه کن!
از آسمان، شمشیرهایی نازل میشود.
برای هر کدام از سیصد وسیزده نفر یک شمشیر مخصوص میآید.
هر کسی شمشیر خود را برمیدارد. هیچکس اشتباه نمیکند و شمشیر فرد دیگر را برنمیدارد؛ زیرا نام هر کس، بر روی شمشیرش نوشته شده است.
عجیب است، بر روی هر شمشیر هزار کلمه رازگونه نوشته شده است. از هر کلمه، هزار کلمه دیگر فهمیده میشود.
آنها از هر کلمه، هزار کلمه دیگر دریافت میکنند. خداوند برای یاران امام، این کلمات را آماده کرده است تا در موقعیتهای مختلف از آن استفاده کنند.
تعجّب در این است که چگونه یاران امام میخواهند با این شمشیرها با دشمنی بجنگند که انواع سلاحهای پیشرفته را در اختیار دارد؟
نزد یکی از آنها میروم و این سؤل را از او میکنم.
او شمشیر خود را به من میدهد و میخواهد به آن نگاه کنم.
شمشیر را میگیرم.
هر کار میکنم نمیتوانم تشخیص بدهم که از چه جنسی است.
او میگوید: آیا میدانی با این شمشیر میتوان کوه را متلاشی کرد!
آری این شمشیر چنان قدرتی دارد که اگر آن را بر کوه بزنی، کوه را متلاشی میکند.
و بارها افرادی از من سؤال کردهاند که امام زمان چگونه میخواهد با شمشیر، دنیا را در اختیار بگیرد؟
امروز من جواب آنها را یافتم، اگر شمشیر یاران امام، میتواند کوه را متلاشی کند، پس شمشیر خودِ امام چه کارهایی میتواند بکند؟
آری، در دست این فرمانده و لشکر بینظیرش، اسلحه پیشرفتهای است که به شکل شمشیر است؛ امّا هرگز یک شمشیر ساده و از جنس آهن نیست، این یک اسلحه بسیار پیشرفته است.
در این اسلحه چه خاصیّتی نهفته است؟
نمیدانم، فقط این را میدانم که میتوان یک کوه را با آن متلاشی کرد.
این اسلحه را خدا ساخته است و به راستی که دست خدا بالای همه دستها است!
#ادامهدارد
📚کتاب داستان ظهور/مهدی خدامیان آرانی(برگرفته از روایات صحیح السند)
💚یاحسین💚
✦࿐჻ᭂ🖤჻ᭂ࿐✦
@shahcharagh
____🍂🥀🍂____
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
⛅️#داستانظهور☀️
🏳#قسمت ششم
🏳 #کنارکعبهچهخبر_است؟ 🏳
✍حالا دیگر آفتاب بالا آمده است، مردم مکّه متوجّه میشوند که در مسجد الحرام خبرهایی است.
آنها از یکدیگر سؤال میکنند:
این کیست که در کنار کعبه ایستاده است و گروهی گرد او را گرفتهاند؟
در این میان صدایی در همه جا طنین انداز میشود.
گوش کن!
⚘🌸̸🍃•.⚘.•´ 🍃🌸
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____
این صدای جبرئیل است:
«ای مردم!
این مهدی آل محمّد است، از او پیروی کنید».
همه مردم دنیا این صدا را میشنوند.
عجیب این است که هر کسی این ندا را به زبان خودش میشنود، اگر عربزبان است به زبان عربی میشنود، اگر فارسزبان است به زبان فارسی.
وقتی مردم این ندا را شنیدند با یکدیگر در مورد ظهور سخن میگویند و میفهمند که وعده خدا فرا رسیده است.
مردم مکّه با شنیدن این ندا به سوی مسجد الحرام هجوم میآورند تا ببینند چه خبر شده است.
آنان میبینند که امام با یارانش جمع شده اند.
اکنون امام میخواهد با مردم سخن بگوید به نظر شما اوّلین سخن امام با مردم چیست؟
امام به کنار کعبه میرود و به خانه خدا تکیه میزند و چنین میگوید:
«ای مردم!
من مهدی، فرزند پیامبر هستم.
هر کس میخواهد آدم و ابراهیم و موسی و عیسی(ع) و محمّد(ص) را ببیند، مرا ببیند!
ای مردم من شما را به یاری میطلبم.
چه کسی مرا یاری میکند؟».
و اکنون یک امتحان بزرگ الهی در پیش روی مردم مکّه است؛
زیرا با اینکه امام بیش از هزار سال عمر دارد؛ امّا به شکل یک جوان ظهور کرده است.
مردم مکّه در شک و تردید هستند، گروهی از آنها باور نمیکنند که این جوان، همان مهدی(ع) باشد.
آنها دسیسه میکنند و تصمیم میگیرند تا امام را به قتل برسانند؛ ولی فراموش کردهاند که امام چه یاران باوفایی دارد، یارانی که عهد بستهاند تا آخرین نفس از امام دفاع کنند.
وقتی مردم مکّه میبینند که یاران امام آماده دفاع هستند پشیمان میشوند و مسجد الحرام را ترک میکنند.
#ادامهدارد
⚘🌸̸🍃•.⚘.•´ 🍃🌸
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____
📚کتاب داستان ظهور/مهدی خدامیان آرانی(برگرفته از روایات صحیح السند)
💚یاحسین💚
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
⛅️#داستانظهور☀️
🏳#قسمتهفتم
⚘🌸̸🍃•.⚘.•´ 🍃🌸
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____
🏳 #پرچمسخنگو 🏳
🏴شب عاشوراست و فردا روز ظهور امام زمان!🏴
✍امشب، پایان روزگار غیبت رقم میخورد. شهر مکّه در تاریکی فرو رفته استّ امّا کنار کعبه نورانی است. امشب کسی به مسجد الحرام نیامده است.
آن جوان را میبینی که کنار کعبه مشغول دعاست؟ نمیدانم او با خدا چه نجوایی دارد.
آیا میخواهی نزدیک برویم و او را از نزدیک ببینیم؟
او امام زمان است که در این خلوت شب با خدای خود راز و نیاز میکند.
آیا میدانی مُضطرّ واقعی اوست که خدا دعای او را مستجاب و امر ظهورش را اصلاح میکند؟
خدا در قرآن میگوید:
«أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ: چه کسی دعای مُضطرّ را اجابت میکند و سختیها را از او دور مینماید؟
اکنون سؤال مهمّی از تو دارم:
آیا میدانی امام زمان چگونه میفهمد که دعای او مستجاب شده است؟
او از کجا میفهمد که باید قیام کند؟
آیا میدانی که در آن لحظاتی که قرار است دوران غیبت تمام شود، چه حوادثی روی میدهد؟
اگر دقّت کنی میبینی که امام به همراه خود یک پرچم آورده است.
خدای من! آن پرچم خود به خود باز میشود.
آیا میتوانی نوشته روی پرچم را بخوانی؟
روی پرچم چنین نوشته شده است: «البَیعَةُ للّه»
یعنی هر کس با صاحب این پرچم بیعت کند در واقع با خدا بیعت کرده است.
صدایی به گوش میرسد. این صدا از کیست؟
امام که مشغول دعا است، شخص دیگری هم در اینجا نیست، پس چه کسی است که سخن میگوید؟
گوش کن ! آیا میشنوی چه میگوید؟ «ای ولیّ خدا، قیام کن!».
من این طرف و آن طرف را نگاه میکنم تا شاید گوینده این سخن را بیابم.
عجب!
این همان پرچم است که با قدرت خدا به سخن در آمده است.
همسفرم! تعجّب نکن! مگر مقام امام زمان بالاتر از موسی(ع) نیست؟
مگر درخت به اذن خدا به سخن درنیامد و با موسی(ع) سخن نگفت؟
در اینجا هم به امر خدا، پرچم با امام زمان سخن میگوید.
شمشیر امام را نگاه کن که خود به خود از غلاف بیرون میآید و با آن حضرت سخن میگوید: «ای ولیّ خدا قیام کن!».
نگاه کن، مسجد الحرام چقدر نورانی شده است!
چه شوری بر پا شده است! فرشتگان دسته دسته به مسجد الحرام میآیند.
در میان آنها فرشتگانی که در جنگ بدر به یاری پیامبر آمدند نیز حضور دارند.
مسجد پر از صفهای طولانی فرشتگان میشود. در این میان دو فرشته بزرگ الهی را میبینی، آنها جبرئیل و میکائیل هستند.
جبرئیل با کمال ادب خدمت امام میرسد و سلام میکند و میگوید: «ای سرور و آقای من ! اکنون دعای شما مستجاب شده است».
اینجاست که امام دستی بر صورت خود میکشد و میفرماید: «خدا را حمد و ستایش میکنم که به وعده خود وفا کرد و ما را وارثِ زمین قرار داد».
نگاه کن! چگونه امام با شنیدن سخن جبرئیل حمد و شکر خدا را میکند.
پس من و تو هم باید شکرگزار خدا باشیم که روزگار سیاه غیبت به سر آمد و سپیده ظهور دمید.
به نظر تو اوّلین کار امام در هنگام ظهور چیست؟
جواب یک کلمه بیشتر نیست: نماز .
آری، امام در کنار کعبه میایستد و نماز میخواند.
شاید امام به شکرانه اینکه خدا به او اجازه ظهور داده است، نماز میخواند.
و شاید او میخواهد با نماز از خدا طلب یاری کند؛ زیرا او راهی بسیار طولانی پیش روی خود دارد و نیازمند یاری خداست.
وقتی نماز تمام میشود او از جای خود برمیخیزد و یاران خود را صدا زده و میگوید: ای یاران من! ای کسانی که خدا شما را برای ظهور من ذخیره کرده است به سویم بیایید.
#ادامهدارد
📚کتاب داستان ظهور/مهدی خدامیان آرانی(برگرفته از روایات صحیح السند)
💚یاحسین💚
⚘🌸̸🍃•.⚘.•´ 🍃🌸
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
⛅️#داستانظهور☀️
🏳#قسمت هشتم
🏳 #صدایشیطانبهگوشمیرسد🏳
✍مدّتی است مردم دنیا صدای جبرئیل و ندای او را شنیدهاند.
دلهای آنها به سوی امامِ خوبیها متوجّه شده و همه دوست دارند امام را ببینند.
درست است که کوفه و مدینه الآن در تصرّف سفیانی است؛ امّا اگر به یکی از این دو شهر بروی، میبینی که سپاهیان سفیانی به حق بودن فرمانده خود شک کردهاند و میخواهند از بند سپاه سفیانی رها شوند و به سوی امام بیایند.
از آنجا که شیطان، دشمن سعادت انسانهاست، میخواهد هر طور که شده باعث گمراهی مردم شود. او اکنون نیز در فکر فریب دادن مردم است و میخواهد مانع پیوستن آنها به امام بشود.
او میداند که با ظهور امام زمان، بندگان خوب خدا در دنیا حکومت خواهند کرد و برای ناپاکان در زمین جایی نخواهد بود.
به همین دلیل، موقع غروب آفتاب، شیطان با صدای بلند، همه مردم دنیا را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید:
«ای مردم، آگاه باشید که سفیانی و یاران او حق هستند».
همه مردم این صدا را میشنوند؛ امّا نمیدانند که صدای شیطان است.
عدّهای به گمراهی میافتند و صدای شیطان آنها را فریب میدهد و متأسفانه آنها از امام زمان بیزاری میجویند.
من خیلی دلم به حال این مردم میسوزد که چگونه فریب شیطان را میخورند.
در سخنان امامان معصوم(علیه السلام) آمده بود که در نزدیک روزگار ظهور، دو ندا در آسمان طنین خواهد انداخت.
ندای اوّل که نزدیک طلوع آفتاب به گوش میرسد، ندای جبرئیل است و صدای دوم که نزدیک غروب خورشید به گوش میرسد، صدای شیطان است.
شیعیان که از قبل، این مطلب را میدانستند هرگز فریب نمیخورند. آنها میدانند که حکومت عدل الهی بسیار نزدیک است.
#ادامهدارد
📚کتاب داستان ظهور/مهدی خدامیان آرانی(برگرفته از روایات صحیح السند)
💚یاحسین💚
⚘🌸̸🍃•.⚘.•´ 🍃🌸
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
⛅️#داستانظهور☀️
🦋#قسمت نهم🦋
🏳 #لشکریکهدردلزمینفرومیرود🏳
✍امشب، شب چهاردهم «مُحرّم» است و آسمان شهر مکه مهتابی است.
چهار شب از ظهور امام زمان میگذرد و در شهر مکّه آرامش برقرار است، البته همچنان بیرون شهر سپاه سفیانی مستقر شده و شهر را در محاصره دارند.
سپاه سفیانی هراس دارد که وارد شهر شود و با لشکر امام بجنگد.
آنها منتظرند تا نیروی کمکی از مدینه برسد تا بتوانند به جنگ امام بروند.
امشب، سیصد هزار نفر از سربازان سفیانی از مدینه به سوی مکّه حرکت میکنند.
سفیانی به آنان دستور داده تا شهر مکّه را تصرّف و کعبه را خراب کنند و امام را به قتل برسانند. این نقشه شوم سفیانی است.
به راستی، امام زمان که فقط سیصد و سیزده سرباز دارد، چگونه میخواهد در مقابل لشکری با بیش از سیصد هزار سرباز مقابله کند؟
من میدانم که خدا هرگز ولیّ خود را تنها نمیگذارد.
سپاه سفیانی از مدینه به سمت مکّه حرکت میکند و بعد از اینکه از مدینه خارج شد در سرزمین «بَیْدا» مستقر میشود.
میدانید «بَیْدا» کجا است؟
حدود پانزده کیلومتر در جاده «مدینه» به سوی «مکّه» که پیش بروی به سرزمین «بَیْدا» میرسی.
پاسی از شب میگذرد...
آن مرد کیست که سراسیمه به این سمت میآید؟
نگاه کن!
ظاهرش نشان میدهد که اهل مکّه نیست. او از راهی دور آمده است.
آن مرد سراغ امام را میگیرد، گویا کار مهمّی با آن حضرت دارد.
یاران امام، آن مرد را خدمت امام میآورند.
آن مرد میگوید:
«ای سرورم!
من مأموریّت دارم تا به شما مژده بزرگی بدهم، یکی از فرشتگان الهی به من فرمان داد تا پیش شما بیایم».
من که از ماجرا خبر ندارم، از شنیدن این سخن تعجّب میکنم.
چگونه است که این مرد ادّعا میکند فرشتگان را دیده است؟
امام که به همه چیز آگاهی دارد، میگوید:
«حکایت خود و برادرت را تعریف کن».
آن مرد رو به امام میکند و چنین میگوید:
«من آمدهام تا بشارت دهم که سپاه سفیانی نابود شد.
من و برادرم از سربازان سفیانی بودیم و به دستور سفیانی برای تصرّف مکّه حرکت کردیم.
وقتی به سرزمین بَیْدا رسیدیم، هوا تاریک شده بود، برای همین، در آن صحرا منزل کردیم.
ناگهان فریادی بلند در آن بیابان پیچید: ای صحرای بَیْدا!
این قوم ستمگر را در خود فرو ببر!».
آن مرد سخن خود را چنین ادامه میدهد:
«سپش من با چشم خود دیدم که زمین شکافته شد و تمام سپاه را در خود فرو برد.
فقط من و برادرم باقی ماندیم و هیچ اثری از آن سپاه بزرگ باقی نماند.
من وبرادرم مات و مبهوت مانده بودیم.
ناگهان فرشتهای را دیدم که برادرم را صدا زد و گفت:
اکنون به سوی سفیانی برو و به او خبر ده که سپاهش در دل زمین فرو رفت.
بعد از آن رو به من کرد و گفت:
به مکّه برو و امام زمان را به نابودی دشمنانش بشارت ده و توبه کن».
حالا دیگر خیلی چیزها برای من روشن شده است.
آری خداوند به وعده خود وفا نمود و دشمنان امام زمان را نابود کرد.
آن مرد که از کرده خود پشیمان است، وقتی مهربانی امام را میبیند توبه میکند و توبهاش قبول میشود.
آیا میدانی آن فرشتهای که با این مرد سخن گفت که بود؟
آن فریادی که درصحرای «بَیْدا» بلند شد چه بود؟
او جبرئیل بود که به امر خدا به یاری لشکر حق آمده بود تا سپاه طاغوت را نابود کند.
سپاه سفیانی که میخواست کعبه را خراب کرده و با امام زمان بجنگد به عذاب خدا گرفتار شده و در دل زمین فرو رفته است.
خبر نابودی سپاه سفیانی به سرعت در همه جا پخش میشود.
گروهی از آنها که از ماهها قبل، مکّه را محاصره کرده بودند، با شنیدن این خبر فرار میکنند.
سفیانی که در شهر کوفه است با شنیدن این خبر، ترس تمام وجودش را فرا میگیرد و فکر حمله به مکّه را از سر خود بیرون میکند.
#ادامهدارد
📚کتاب داستان ظهور/مهدی خدامیان آرانی(برگرفته از روایات صحیح السند)
💚یاحسین💚
#ظــهور_نــزدیکہ_مواظب_غربال_آخرالزمان_باش
#لبیک_یامهدی_عج✋
🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃
🍁با ما همراه باشید در👇😇
✨🌹محفل منتظران ظهور «1»✨🌹
👇👇
@shahcharagh
____🍃🌸🍃____