سلام امـــام‌زمــــانم🖐🏻 حاج اسماعیل دولابی(ره): کسانی که سال‎ها «عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان» می‎گفتند، چرا از ظهور مشکلات و نابسامانی‌ها کلافه‎اند و تاب تحمّل آن را ندارند؟! این‌ها مقدّمه‎ی ظهور است پس یا دعایِ بر تعجیل ظهور حضرت را پس بگیرند یا دست از بی‌‎تابی و بی‌‎قراری بردارند و به آنچه هست تن بدهند. #امام_زمان ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

زیارت نامہ شهـــــــــدا به نیت همه شهدا اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

گوش جان میسپاریم به کلام وحی و هدیه میکنیم به ارواح طیبه شهدا و اموات ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

اینجا برف باریده هوا سوز عجیبِ سرما دارد اما محبنی عمیق دل‌ها را به سمت خود می‌کشد اینجا در دل سرما، خورشید رضا 😍 گرما می‌بخشد و دل‌های دوست‌دار اهل بیت را صدا می‌کند... چه گرمای دلچسبی دارد «پناهِ» ما در این روز زیبای برفی... ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

خیلی دلم می‌خواد بغلت کنم...💔🩹 👤 #کلیپ زیبای «بغل حسین» تقدیم نگاهتان ▪️ #امام_حسین ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

خیلی دلتنگتم با وفا خیلی حالم بده این شبا فوری باید ببینم تو رو فوری باید بیام کربلا #ماروبرگردون‌پیش‌خودت 💔 صلی‌الله‌علیک‌یا اباعبدالله مهربون اربابم ♥️ حسین(ع) ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

هر روز☀️ #زیارت‌_عاشورا📿📜🎧 به نیابت از شـــهـــدا🕊 با نواے‌(سرداردلها)🎙 •﴿شهیدعباس‌دهبندی﴾• ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

ولی من هر وقت دنیا بهم سخت گرفت اسمتو صدا زدم امام حسین من... #شب_زیارتی ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

°●💚🌿●° آقا مهدی می‌گفت: خدا موقعی آدم را از دنیا می‌بَرد که عاشقش شده باشد.🕊 شاید خداوند موقعی عاشق ما بشود که وظیفه‌مان را انجام دهیم. آن لحظه‌ای که خداوند عاشق کسی شد و بنا باشد ما شهید شویم، خودش فراهم می‌کند. #شهید_مهدی_زین‌الدین🕊 ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

آب و جارو می کنم با چشمم این درگاه را ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را #کربلا #حرم ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

شب بود و در دلِ شب، حرکت قطار به سمت مشهد سرزمین عشق ساعت ۴:۳ دقیقه و من، در این مسیر، حسی عجیب داشتم؛ غریب و دلتنگ. دلتنگی‌ای برای خودِ من، یا شاید… برای کسی دیگر. به نام خدا نامه‌ای برای زینب، قسمت دوم و پایانی: زینب جانم، سلام. حالت چطور است؟ یادت هست همیشه به تو می‌گفتم "خانم خادم"؟ چه سخت است حالا نوشتن این کلمات، برای زینبِ رفته... 😭 زینب جان، خواستم بگویم بلند شو ولی . . . پس چه بنویسم؟ اصلا چرا باید بنویسم؟ وقتی تو جواب نامه‌ ی مرا ندادی؟ 😔 آزارم داد فهمیدم که حتی نامه‌هایم را خودت نخواندی. تنها نشانه‌ی پاسخِ تو، اشک‌هایی بود که بر گونت جاری می‌شد. می‌دانی که من چقدر حساسم، چقدر ناراحت می‌شوم. 😔 اما نمی‌دانم چه شد که دوباره دلم خواست برایت بنویسم. انگار چیزی مرا به سمت تو می‌کشاند، یک التماس، التمــاس برای خودِ خودِ زینب... زینبِ جانم، چه خبر از آن‌ور؟ حالت خوب است؟ امام رضا را دیدی؟ به قولش عمل کرد؟ پیش تو آمد؟ وای بر من! باز هم جسارت کردم! چه می‌گویم، چه می‌نویسم؟! مگر می‌شود اهل بیت به قول خودشان عمل نکنند؟ مگر پیش از رفتنت، نشانه‌هایش را برای خادمینش نفرستاده بود؟ خواب خانم مایلی و دعایش، خواب سمیه و نامه‌ی سپید، خواب خانم افشار در لحظه‌ی رفتن تو... خادمانی با چهره‌های ناآشنا که در خوابش می‌دید در حال خدمت بودند، تا آنکه از خستگی به خواب می‌رود و کسی او را بیدار می‌کند که: «آقا کارِت دارد». و او با احترام از خواب برمی‌خیزد و بر زانو می‌نشیند. سپس تماس خانم رضایی… و آن حلوایی که برای زینب درست کرده بود… حتما همه‌ی این‌ها، ماموریت آقا برای مراسم زینب بود. یاد حرف بابای شهید حبیبی فرد افتادم، آن روز تشییع تو، گفتند یک بنده خدایی می گفت: «همه ما برای انجام ماموریتی به این دنیا آمده‌ایم. هر کس زودتر برود، خدایش می‌گوید: "کارٓت را خوب انجام دادی، بیا پیش خودم."» و چقدر آن روز، تو را زیبا معنا کرد. شنیده بودم می‌گفتی نمی‌توانی با شهید ابراهیم هادی ارتباط برقرار کنی. اما دیدی که در سالگرد شهادتش، او همراه تو آمد تا خودش با تو ارتباط برقرار کند خوشا به حالت زینب، که چه زیبا انتخاب شدی برای شهدا. و بار دیگر فهمیدیم آدم‌های خوب، بعد از رفتنشان شناخته می‌شوند. و زینب، از همان انتخاب‌شدگانِ رازدار بود، رازی که جز خدا کسی از آن خبر نداشت… تا اینکه خودِ او هم راز شد. رازِ زینب، رازی که هیچ‌وقت برملا نشد… و نقطه سرخط… دیشب، در سکوت شب، ما در فکر حرم و خاطرات پنجره‌ی فولاد و صحن انقلاب بودیم (صحنی که مدتی است توفیق خدمتش را نداریم) و بعد… کرامت امام رضا (ع) که کاری برایش ندارد… شاید هم اجابت شد… و شد! و ماموریت بعدی آقا، آری، زینب جان، امروز، بنا به خواسته‌ی خودت، امام رضا (ع) همان جایی را برای ما امضا کرد که دلت به آن گره خورده بود. و وقتی صدایم کردند یک جمله گفتم !! امروز شیفت خودت هست هر کجا را خودت دوست داری ، و سهم من از انتخاب پنجره فولاد صحن جمهوری در روز چهارشنبه های عاشقی و حتما ماموریت آقا خدمت به نیابت از زینب بود … و امروز در سامانه‌ی زینب ثبت خواهد شد: سه بار خدمت در یک روز. به نیابت زینب، قربتاً الی الله.