عزیزان کانال و ترک نکنید تا ان شاءالله از مصاحبه با همسر شهید مرتضی ابراهیمی استفاده کنید🌸🌼

🌸دعای سلامتی امام زمان(عج) بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ۞اَللّهُمَّ۞ ۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞ ۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞ ۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞ ۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞ ۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞ ۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞ ۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞ ۞طَویلا۞

خدایا بابت چیزهای که ندادی ، دادی ، خواهی داد بی پایان شکرت 💐 @shahada_ir ╰═━⊰🍃💚🌺💚🍃⊱━═

. -گفت چگونه ای؟ +گفتم: در من امیدی بسیار همراه با نمی اشک کمی رنج و بی حوصلگی پیدا می‌شود.

°●💚🌿●° بعضی‌ها وقتی می‌روند آن قَدر سبکبارند که آدم بهشان غبطه می‌خورد. شهید مسعود گنجی آبادی در وصیتنامه‌اش نوشته بود: فقط هَفت تا نماز غفیله‌ام قضا شده ؛ لطفا برایم بخوانید. #شهید_مسعود_گنجی‌آبادی🕊 ❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahada_ir ╰═━⊰🍃💚🌺💚🍃⊱━═

♦️فرزند کاشان، استواریکم نائینی در مأموریت یگان ویژه قم و در پی برخورد عمدی خودرو شوتی به شهادت رسید. 🔹 به‌دنبال انجام مأموریتی در تاریخ ۱۲ اردیبهشت، استواریکم محمدحسن نائینی، از نیروهای یگان تکاوری یگان ویژه استان قم، در حین انجام وظیفه و بر اثر برخورد عمدی یک خودروی شوتی دچار آسیب شدید از ناحیه سر شد. 🔹 با وجود تلاش‌های تیم پزشکی، متأسفانه وی ساعاتی پیش در بیمارستان شهید بهشتی قم به فیض شهادت نائل آمد. برای شادی روحش صلوات💔 @shahada_ir ╰═━⊰🍃💚🌺💚🍃⊱━═

پیام شما اعضای محترم 🌸

یکی به جای دلـم زیر قبـه گـریـه کند به یاد آن شب جمعه که در حرم بودم #امام_حسین #کربلا @shahada_ir ╰═━⊰🍃💚🌺💚🍃⊱━═

حال من قطعا با امام حسین خوبه زندگی اصلا با امام حسین خوبه ای حسین میبینمت کی حسین مادر من گفت تو زندگیت بگو پیاپی حسین 🎙 #امیر_طلاجوران ✳️ #جدید #️⃣ #مناجات_با_امام_حسین_ع @shahada_ir ╰═━⊰🍃💚🌺💚🍃⊱━═

لطف حسین ما را تنها نمیگذارد . .💔 #مهرداد‌ملکی ‌@shahada_ir ╰═━⊰🍃💚🌺💚🍃⊱━═

هم اکنون تشییع شهید امنیت محمد حسین نائینی در مسجد مقدس جمکران پخش از شبکه آزمایش تلویزیون بعد شبکه خبر میشه

یه بار یه دختر تو حیاط صحن گوهرشاد نشسته بود. نه گریه می‌کرد، نه حرف می‌زد ؛ فقط یه گوشه، ساکت می‌گفتن چند شب بود هی می‌اومده هی برمی‌گشته ؛ بی‌دلیل ؛ بی‌قرار. خادما براش آب آوردن ، صداش زدن !!! اما انگار با کسی حرف نمی‌زد، جز دلش یا شاید خود امامِ‌ش تا اینکه یه شب، بین اون‌همه جمعیت، آروم لب زد و گفت: “آقا جان… من حالم خوب نیست، اما دلم می‌خواد خوب باشه دلم می‌خواد اونقد خوب بشم که وقتی می‌گم «حالم خوبه» تو دلت قرص باشه که دروغ نمی‌گم.” و بعدِ چند روز… دختره دوباره برگشت. همون جا نشست. لبخند می‌زد، اشکاش بی‌صدا می‌ریخت، و فقط یه جمله زمزمه می‌کرد: «من حالم خوبه… خوبه حالم، باتو.» نمی‌دونم چی بین اون شب و این شب گذشت… ولی می‌دونم وقتی دلت گیر ضریحشه ؛ دیگه تنهایی معنا نداره ....:)    ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @shahada_ir ╰═━⊰🍃💚🌺💚🍃⊱━═