❣ خون با برکت
🔸 یک سالی از شهادت آقاجواد می‌گذرد. تلفن خانه به صدا در می‌آید. خانمی که از تماس با موبایل شهید، جواب نگرفته است، سراغ آقاجواد را می‌گیرد:
🔹 با آقای #جواد_الله‌کرمی کار دارم!
▫️ایشان، نیستند.
🔹 می‌شود شماره‌ای بدهید تا با ایشان تماس بگیریم؟
▫️امرتان چی هست؟
🔹 از سازمان انتقال پلاسمای خون تماس می‌گیرم، آقای #الله_کرمی قبلا چند بار به این مرکز مراجعه کرده‌اند و پلاسمای #خون خود را برای بیماران نیازمند اهدا نمودند، اما اکنون مدت‌هاست که دیگر مراجعه‌ای به این مرکز نداشتند، می‌خواستیم ببینیم آیا تمایلی برای مراجعه مجدد دارند؟
▫️ببخشید! ایشان همه خونش را یک‌جا برای امر دیگری اهدا نمودند.
🔹 متوجه نمی‌شوم!
▫️ آقای #الله‌کرمی به #شهادت رسیده‌اند!
🔹 (چند ثانیه سکوت می‌کند و بعد با تعجب و لحنی حزین می‌گوید:) #شهید شده‌اند؟ خدای من! کجا؟ چطوری؟
▫️ برای #دفاع_از_حرم. برای امنیت کشور...
*حمایت از کالای ایرانی*
همیشه از جنس ایرانی حمایت میکرد. برای خرید که می‌رفتیم به فروشنده می‌گفت: «ما فقط جنس ایرانی می‌خواهیم». برای جنس ایرانی هرچقدر هم که گران بود هزینه میکرد و می‌گفت: «اشکالی ندارد اگرچه که گران است اما چون پولمان در جیب تولید کننده ایرانی می‌رود ارزشش را دارد».
برای خرید کالسکه برای فرزندمان به یک مغازه کالسکه فروشی رفتیم. از یک کالسکه که قیمت بالایی هم داشت خیلی خوشش آمد، از فروشنده پرسید که این کالسکه ایرانی هست یا خارجی؟ فروشنده گفت همه اجناس ما خارجی است. آقاجواد گفت: «حیف که خارجی است اگر ایرانی بود همین الان میخریدمش» فروشنده با تمسخر گفت چند مغازه پایین تر کالسکه ایرانی دارد، ما برای اینکه نان او را نبریم جنس خارجی میآوریم!
با ناراحتی رو به فروشنده گفت:« من همیشه جنس ایرانی میخرم تا همین پسرم وقتی بزرگ شد من را لعنت نکند که برایش شغل ایجاد نکردم.»
زهرا گاهی دلتنگ پدر می‌شد. از من می‌پرسید *چرا بابا نمیاد خونه؟ چرا نمیاد منو بغل کنه؟ دلم براش تنگ شده...*
می‌گفتم بابا شهید شده و رفته تو اسمونها. رفته بهشت...
می‌گفت مامان، *من بال می‌خوام که باهاش بتونم برم تو آسمونا تا بهشت.* می‌گفتم دخترم ما باید خیلی خوب باشیم تا بتونیم بریم بهشت...
تو برنامه‌ی ماه من، زهرا چند بار نگاهش به عکس بابا خیره شد. بعد از برنامه ازش پرسیدم: «دخترم! موقع برنامه به چی نگاه میکردی؟»
گفت: «به عکس بابا»
گفتم: «قشنگ بود؟»
گفت:« بله مامان، *من فکر کردم اونجا بهشته، میخواستم بروم پیش بابا،* اما نمی‌دونستم از کجا باید برم...»
سوال بیست و دوم :
👇👇👇👇👇
شمابه عنوان همسر شهید چه توصیه ای در رابطه با اینکه بتونیم ادامه دهنده راه شهدا باشیم به همه ما دارید .؟
🌺🌺🌺🌺🌺
پاسخ همسر شهید :
👇👇👇👇👇
من خیلی کوچکتر از این هستم که بخوام به شما بزرگواران توصیه‌ای کنم
واقعاً رو سیاه هستم
اما توصیه که شهدا داشتن همیشه این بوده که هر کسی تو هر موقعیت و جایگاهی که هست تلاشش رو بکنه تا به وظایفش عمل کنه
اگر مادر هستیم تلاشمان را بکنیم که مادر خوبی برای بچه هامون باشیم
هر کسی در هر شغل و جایگاهی که هست بتونه به وظیفه خودش عمل کنه
از همه مهمتر بتونیم پیرو ولایت فقیه باشیم و از رهبرمون اطاعت کنیم و از انقلابمون دفاع کنیم
الان واقعا شبهه خیلی زیاد مطرح میشه و دشمن ها خیلی سعی دارند مردم رو از انقلاب دلسرد و ناامید کنن
هر کدوممون بتونیم اون چیزی که می فهمیم به اطرافیانمون بگیم و روشنگری کنیم این خیلی ارزشمند هست
🌺🌺🌺🌺🌺
ارتباط با نامحرم خیلی ضربه سنگینی به ایمان انسان میزنه
متاسفانه الان با وجود فضای مجازی و گروه ها و اینستاگرام ارتباط با نامحرم خیلی راحت شده و قبح خیلی از چیزها ریخته و متاسفانه تو بچهای مذهبی هم این موارد زیاد دیده میشه😞
خاطرم هست که یک بار مصاحبه با حاجیان بیت‌الله الحرام را از تلویزیون می‌دیدیم که آنها دعاها و حاجات خود را بیان می‌کردند. آقاجواد دلخور شد و گفت: از میان این همه حاجی، فقط یک نفر برای ظهور امام زمان(عج) دعا کرده بود و دیگران به فکر حاجت‌های دنیایی خود بودند! مگر نه اینکه رفع همۀ حوائج در فرج است؟ و مگر در کنار بیت‌الله الحرام می‌شود حاجتی غیر از ظهور داشته باشیم؟!
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
خیلی ممنون از شما خواهر عزیز که قبول زحمت کردید و امشب مهمان گروه بودید
ممنون که وقتتون رو در اختیار ما گذاشتید و از صحبت های آموزنده و شنیدنی شما استفاده کردیم.
سفارش ما و اعضای کانال رو به شهید بزرگوار بفرمایید که انشاالله عاقبت به شهادت بشیم
فرزندان گلتون رو ببوسید😘😘
خواهش میکنم عزیزم
زنده باشید
توفیقی بود برای بنده که در خدمت شما باشم و یاد شهدا رو زنده کنیم