eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.6هزار ویدیو
117 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17047916426917 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم آسمون میخاد🔎📷
هر صبح که به شما سلام می کنم، امواج پاسخ گرمتان را بر ساحل دل خسته ام حس می کنم... سلام بر شما، امید را در رگهای جانم جاری می کند! السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
شهادتت‌مبارڬ،آقازاده🌿🥀 ♥️
🎙دائم‌میگفت‌میخۅاهم‌با‌ اسࢪائیݪ‌مباࢪزه‌ڪنم.💣 ازمداحےحاج‌محمۅد‌خوشش‌ می‌آمدومداحے‌«اݪݪهم‌اݪࢪزقنا شهادت»بࢪایش‌جذاب‌بود.😇 ذࢪه‌ای‌ازحࢪف‌هاێ‌جهاددنیایـے نبۅدۅݪایق‌شهادت‌بود.😍 گفت:چقدࢪݪاغࢪشده‌ای‌تو مگࢪۅࢪزش‌نمیڪنے؟!☹️ مگࢪآقانفࢪمودند:🙃 «تحصیݪ،تهذیب،ۅࢪزش» ومن‌فهمیدم‌ڪہ‌سخنان‌ࢪهبࢪے بہ‌چہ‌میزان‌بࢪاےامثاݪ‌ جهادمغنیہ‌بااهمیت‌است!❤️
اگہ‌بدم‌چࢪاهۅامۅداࢪے؟!🙃😭
💛🍎🌿 💬•|امام رضا(علیہ سلام): بہ بیماران برگ چغندر بدهید چرا ڪہ در آن شفاست و مرضۍ در آن نیست و هیچ مشکلۍ ندارد و خواب بیمار را آرام مۍ ند و از ریشہ(یا ساقہ)آن دورۍ ڪنید چرا ڪہ سودا را بہ هیجان مۍ آورد. _ _ _ _ _ _ _ _ _ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
تااینجا🌿↓ 📿صلوات←11,610 📿ذکریازهرا←7,770 ــــــــــــــــــــــــــ حاجت رواباشید👋🖤
تااینجا🌿↓ 📿صلوات←16,530 📿ذکریازهرا←11,630 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ حاجت رواباشید🖤✋🏻
دلم آسمون میخاد🔎📷
تااینجا🌿↓ 📿صلوات←16,530 📿ذکریازهرا←11,630 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ حاجت رواباشید🖤✋🏻
میگن ک توی برزخ ادم ارزومیڪنه یڪبارب دنیابرگرده وفقط یڪ لااله الا الله بگه! صلوات،سنگین ترین عمل درترازوی اعماله!✋🏻 🖤
میخوای بدونِ تنبلے درس بخونے؟! هے زیرلب بگو↓ _وارزقنے اجتهاد المجتهدین!'💛 ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
بمیرم‌که‌دردمیکشی....💔🖤
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 #نسل_سوخته #پارت_هفتاد_نهم پدر کلید انداخت و در
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 شک _راستی‌مهران،رفته‌بودم‌حرم...نزدیک‌حرم،پرده‌پناهیان‌رو‌دیدم...فردا‌بعد‌از‌هر سخنرانی‌داره... گل‌از‌گلم‌شکفت... _جدی؟....مطمئنی‌خودشه؟ _نمی‌دونم...ولی‌چون‌چند‌بار‌اسمش رو از تو شنیده بودم با دیدن پرده یهو یاد تو افتادم...گفتم بهت بگم اگه خواستی بری محور صحبت درباره"جوانان،خدا و رابطه انسان و خدا" بود...سعید،واکمنم را شکسته بود...هر چند سعی می کردم تند نت برداری کنم...اما آخر سر هم مجبور شدم فقط قسمت های مهم ترش رو بنویسم...بعد از سخنرانی رفتم حرم...حدود ساعت ۸بود که رسیدم خونه... دایی محمد بچه ها رو برده بود بیرون...منم از فرصت سکوت خونه استفاده کردم...بدون اینکه شام بخورم،سریع رفتم یه گوسه و سعی می کردم هرچی تو ذهنم مونده رو بنویسم...سرم رو بالا آوردم...دیدم دایی محسن بالای سرم ایستاده... _چی مینویسی که اینقدر غرق شدی؟ _بقیه حرف های امروزه...تا فراموش نکروم دارم هر چی یادم مونده می نویسم... نشست کنارم و دفتر رو برداشت...سریع تر از اون چیزی که فکر می کردم یه دور سریع از روش خوند...و چهره اش رفت توی هم... _مهران...از من میشنوی پای صحبت این و اون نشین...به این چیز ها هم توجه نکن... خیلی جا خوردم... چرا؟...حرف هاش که خیلی ارزشمند بود... _دوستی با خدا معنی نداره...وارد این وادی که بشی سر از ناکجا آباد در میاری... دوستی یه رابطه دو طرفه است...همون قدر که دوستت ازت انتظتر داره...تو هم ازش انتظار داری...نمیشه گفت بده بستونه اما صد در صد دو طرفه است...ساده ترینش حرف زدنه...الان من با تو حرف میزنم تو هم با من حرف میزنی و صدام رو میشنوی...سوال داشته باشی می پرسی من رو میبینی و جواب میشنوی...تو الان ینت کمه...بزرگتر که بشی و بیوفتی تو فراز و نشیب زندگی...از این رابطه ضربه میخوری...رابطه خدا با انسان...با رابطه انسان ها با هم فرق میکنه...رابطه بنده و معبوده...کلا حنسش فرق داره...دو روز دیگه توی اولین مشکلات زندگیتبا خدا مثل رفیق حرف میزنی اما چون انسانی و صدای خدا رو نمیشنوی و نمی بینیش شک میکنی که ایا وجود داره؟اثن تو رو میبینه یا نه...این شک ادامه پیدا کنه سقوط میکنی...به هر میزان اعتماد و باورت جلو تر رفته باشه به همون میزان سقوطت سخت تره... حرف هاش تمام شد...همین طور که کنارم نشسته بود غرق فکر شدم... _ولی من خمین الانم یه دنیا مشکل دارم...با خدا رفاقتی زندگی کردم...و خدا هم هیچ وقت تنهام نگذاشته و کمکم کرده... زل زد توی صورتم... _خدا رو دیدی؟یا صداش رو شنیدی؟از کجا میدونی خدا کمکت کرده؟...از کجا می دونی توهم یا قدرت خیال نیست؟...شاید به صرف قدرت تلقین چنین حس و فکری برات ایجاد شده...مرز بین خیال و واقعیت خیلی نزدیکه... دایی محسن،اون شب کلی حرف های منطقی و فلسفی با زبون بی زبونی بهم زد...تفریح داییم فلسفه خوندن بود...و من در برابر قدرت فکر و منطقش شکست خورده بودم... حرف هاش ک تموم شد،دیگه مغزم مال خودم نبود...گیج گیج شده بودم...و بیش از اندازه دل شکسته...حس آدمی رو داشتم که عزیز ترین چیز زندگیش رو ازش گرفتن...توی ذهنم دنبال رد پای حضور خدا تو زندگیم می گشتم...جاهایی که من زمین خورده بودم و دستم رو گرفته باشه...جایی که مونده باشم و... شک تمام وجودم رو پر کرده بود... _نکنه تمام این سال ها رو با یه توهم زندگی کردم؟نکنه رابطه ای بین من و خدا نیست...نکنه تخیلم رو پر و بال دادم تا حدی که عقلم رو در اختیار گرفته؟نکنه من از اول راه رو غلط اومده باشم؟نکنه...شاید... همه چیز رفت روی هوا...عین یه بمب...دنیاپ زیر و رو شده بود...و عقلم در برابر تمام اون حرف های منطقی و فلسفی به بدترین شکل کم آورده بود... با خودم درگیر شده بودم...همه چیز برای من یه حس بود...حسی که جنسش با تمام حس ها فرق داشت...و قدرتش به مرحله حضور رسیده بود... تلاش و اساس ۷سال از زندگیم داشت نابود می شد...و من در میانه جنگ گیر کرده بودم...که هر لحظه قدرتم کمتر میشد...هر چه زمان جلوتر می رفت عجز و ناتوانی بر من غلبه می کرد...شک و تردید ها قدرت بیشتری میگرفت...و عقلم روی همه چیز خط میکشید... کم کم سکوت بر وجودم حکم فرما شد...سکوت مطلق...سکوتی که با آرامش قدیم فرق داشت...و من حس عجیبی داشتم...چیزی در وجودم قطع شده بود...دیگه ثدای اون حس ها رو نمی شنیدم...و اون‌حضور رو درک‌نمی‌کردم... حس خلأ...سرما...و درد...به حدی حال و روزم ویران شده بود... ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️ 🍃 🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
شورعشقی به دلم ریخت، غمی پیرم کرد یا رضا گفتم و این اسم نمک گیرم کرد 🖤🌼 ۲۰:۰۰🌸🌿🌸🌿🌸 ★🌻★ . ↓ . 📿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
روحي‌فداڬ‌یاامیرالمومنین🖤🥀 دلم‌آسمون‌میخاد
دلم آسمون میخاد🔎📷
✨﷽✨ #حبیبه_خدا #قسمت_هجدهم ┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ✨اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها وَ بَعلِها وَ ب
✨﷽✨ ┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ✨اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودِعِ فیها بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک✨ ┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈🔸 مناظره امیرالمومنین با ابوبکر 🔹 مادر سادات بعد از سخنرانی در مسجد و مناظره با خلیفه اول به خونه برگشتن و با وضع دلخراش با امیرالمومنین دیدار کردن و بعد اظهار بی تفاوتی و بی تأثری خلیفه گفتند ای اميرمؤمنان! تو فرزند مردی با غیرت و دادرس مظلومان همچون ابوطالبی چرا چون جنین محصور مانده و مانند متهمان در خانه نشسته ای؟ تو در گذشته با شجاعت بی نظیرت بالهای شجاعان را می شکستی ولکن اکنون گوشه‌نشینی را برگزیده‌ای. هان! این پسر ابی قحافه با وجود تو بر من ستم کرده و عطیه پدرم را از من به یغما برده است. (😔) 🌀 مولا امیرالمومنین بعد از شنیدن صحبت ها، مادر سادات رو برای رضای خدا و حفظ اسلام به صبر دعوت کردن ولی خودشون به سمت مسجد رفتن و خلیفه رو مخاطب قرار دادند و فرمودن: یا ابوبکر! چرا فاطمه را از حق مسلم خود محروم ساخته ای درحالی که او مالک فدک در زمان پیامبر بود؟ ابوبکر: فدک مال و اموال مسلمانان است مگر این که فاطمه شاهد بیاورد که پیامبر خدا آن را به او داده و گرنه حقی در آن ندارد _ ابوبکر! میخواهی در میان ما بر خلاف حکم خدا عمل کنی؟ _نه _اگر دست مسلمانان چیزی باشد ک من ادعا کنم که آن مال من است چه میکنی؟ از چه کسی شاهد میخواهی؟ _از تو میخواهم دلیل بیاوری. _پس چرا باید فاطمه شاهد بیاورد که فدک مال اوست؟ در حالی که از زمان پیامبر این سرزمین در اختیار او قرار گرفته است؟! خلیفه اول ساکت شدش ولی رفیقش خلیفه دوم اومد جلو و گفتش: یاعلی! ما قدرت مناظره با تو را نداریم. این سخنان را رها کن. چنانچه شاهد آوردید که این سرزمین مال فاطمه است مانعی ندارد وگرنه تو و فاطمه حقی در فدک نخواهید داشت. (😐) امیرالمؤمنین: ابوبکر! آیا قرآن خوانده ای؟ _آری _بگو ببینم که آیه تطهیر در حق چه کسانی نازل شده است؟ _در مورد شما _اگر شهودی شهادت دهد که فاطمه مرتکب کار خلافی شده است چه میکنی؟ _مانند دیگران حدّ جاری میکنم. (🤦‍♂) _در این صورت در پیشگاه خدا جزو کافران میگردی _چرا؟ _زیرا در این فرض،شهادت خدا را درباره او نپذیرفته و شهادت دیگران را پذیرفته‌ای؛چون خداوند به پاکی فاطمه گواهی داده است،همان طوری که در مورد فدک چنین کردی و حکم خدا و پیامبرش را که فدک را به فاطمه واگذار کرده اند ردّ کرده ای. 💠مردم چون این حرفا رو شنیدن به همدیگه گفتن که امیرالمؤمنین راست میگه. 🖋توی احادیث اومده: چون ابوبکر ایت صحبتا رو شنید و امیرالمؤمنین رو تو شهادت دادن مالکیت حضرت زهرا به فدک قبول کرد دستور داد قباله ای تنظیم کنن و به مادر سادات بدن و امیرالمؤمنین با خوشحالی مجلس رو ترک کردن. ⚫️مادر سادات بالاخره قباله رو از خلیفه گرفتن و راهی خونه شدن ولی مع الاسف با خلیفه دوم روبرو شدن و اون از جریان باخبر شد و هر طور که بود قباله رو از حضرت گرفت و پیش ابوبکر برد و گفت:(شهادت علی که ذی نفع است پذیرفته نیست) بعد هم در حضور خلیفه قباله رو پاره کرد"۱"(😔) 📌پی نوشتها: 📚 ۱. شرح نهج‌البلاغه:ج۱۶،ص۲۷۴ 🌀ادامه دارد... ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
مائیم‌وحکایت‌پریشان....🌙🌱 ڪانال‌دلم‌آسمون‌میخاد
درحلقه‌های‌زلف‌تو،عالم‌اسیرشد.... ♥️ ڪانال‌دلم‌آسمون‌میخاد
ای‌ڪاش‌،عنوان‌شهادت‌قبلِ‌نامم‌باشد😞
شبتون‌منوربه‌نوراهل‌بیت🌱🌙 . . نمازشبتون‌فراموش‌نشه💜 محاسبه‌ی‌اعمال✌️🏽 باوضوبخوابید👀 :) . 🙂 ... ☘
🌱بِسـمِ ربِ المهـدی🌱
ـ🕊ـ ـ ـ -'شبـےاز ميانِ ؛ اين همه درد ، اُميد مـے‌رویَد🌱'- -"أللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِکَ‌الفـَرَج "- ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
تااینجا🌿↓ 📿صلوات←16,530 📿ذکریازهرا←11,630 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ حاجت رواباشید🖤✋🏻
تااینجا🌿↓ 📿صلوات←18,030 📿ذکریازهرا←13,130 ــــــــــــــــــــــــــــــ حاجت رواباشید🖤
انقلابی‌‌بایدلطافت‌قلب‌داشته‌باشه👌😌 ڪانال‌دلم‌آسمون‌میخاد