eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.6هزار ویدیو
117 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17047916426917 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💥چالش کده💥
شماره بنر🌟💢5💢🌟 اسم شرکت کننده💋🌙مریم🌙💋 نوع چالش👀🏃سین زدنی_سرعتی🏃👀 جایزه برنده چالش🌹🌸15هزار شارژ🌸🌹 ✳✳✳چالش های متنوع با جایزه های شارژ برگزار میشود؛شما هم دوست داشتید میتوانید عضو کانالمون شوید و کلی شارژ ببرید✳✳✳ 👇👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1231355925C09f55e66fb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ #شور احساسی 🍃عاقلا واسه ما دعا نکنید 🍃پیش ما کسی رو صدا نکنید 🎤 #جوادمقدم @shahadat_arezoomee ما شهادت دادیم که #شهادت زیباست❤️
دیروز در وادی السلام نجف اشرف مهمان شهید ذوالفقاری بودیم نائب الزیاره ی دوستان هستیم 🙏 @shahadat_arezoomee ما شهادت دادیم که زیباست
بریم نماز اول وقت😍
﷽ ‌‌⁉️چرا امام زمان(عجل الله فرجه) غایب هستند؟ ✅ اگر مثلا سر کوچه‌ای لامپ نصب ‌کنند و هر سری بشکند، وقتی این کار تکرار بشود، دیگر لامپ بعدی را نصب نمی‌کنند؛ ✅وقتی ۱۱ امام معصوم (علیهم السلام) که هر یک چراغ هدایت بودند را، کشتند، خدا امام دوازدهم را در پرده غیبت نگه داشت. ◾ صدای گريه تان پير کرده عالم را بيا که با تو بپوشم لباس ماتم را •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
✋بـــانو... . نڪند يادت بـرود  پيـــام  عــــاشورا را.... . نانجــــيب ها  براي ڪشيدن  حــجاب زيـــنب (س) ميجـــنگيدند..... . امّا تو مدافع حجاب باش مثل حضرت زینب (س) ❤️💙┄┄┄┅┅┅┅┅┅┄┄┄💙❤️ •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
گُـذَرِ تَـکْ تَـکْ ثـانیـه‌هـاي عُـمْـرَمْ.،.بـه قَـدیـمـي شُـدَنِ نـوکـَــریَـتْـ مي‌ارزد...🙂 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
روز بدون نگاه به تو فردا نمی شود دلتنگم و بدون تو دل وا نمی شود این حجم "دوست دارمت"ای رهبر عزیز افسوس در فضای دوبیتی جا نمی شود @shahadat_arezoomee
🔰تمثیل زیبایی از منتظران ظهور ... 🔸مرحوم #حاج_اسماعیل_دولابی 🔹پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا را مرتب کنید تا من برگردم، خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند. 🔹یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند. یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم. 🔹 اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد. هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم. آن بچه شرور همه جا را هی میریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود. وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد. 🔹ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد. زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش. شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن. خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید. @shahadat_arezoomee
■ اگر نماز قضا بشه میشه جبران کرد ، اگر روزه قضا بشه میشه جبران کرد □ ولی اگر ولایت قضا بشه ، نمیشه جبران کرد □ یکبار در سقیفه قضا شد ، حضرت زهرا (س) را شهید کردند ، □ یکبار در صفین قضا شد ، حضرت علی (ع) را شهید کردند . □ یکبار در کوفه قضا شد ، تابوت امام حسن (ع) تیرباران شد. □ یکبار در کربلا قضا شد ، بر پیکر امام حسین (ع) اسب تازاندند. ■ مواظب باشیم ولایتمان قضا نشود. @shahadat_arezoomee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #حسن_عباسی: تئوریسین خاتمی، سروش بود. از تئوریسین روحانی، "جواد طباطبائی" چی می‌دونید؟ صاحب نظریه‌ی "مرگ اسلام"❗️ می‌دونید روحانی به این آقا جایزه‌ ویژه‌ی جشنواره‌ علوم انسانی‌رو داده؟ #دلدادگی #سرطان_اصلاحات #دولت_ذلت #افساد_طلبان @shahadat_arezoomee
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 سخنان طوفانی یک #جوان درپاسخ به #زیبا_کلام که گفت"چرا رهبرپاسخگو نیست؟"👌 🔵این فیلم به خیلیا کمک میکنه حقیقت رو بفهمن! 🔻ماشاءالله علی زکریایی👌 بازپخش به خاطر روشنگری ❌اگه رهبری حرف بزنه میگن دیکتاتوره و نمیذاره کار پیش بره.حرف نزنه میگن رهبر کجاس؟! 👈براستی که هر کار بکنی دهان جاهلان بسته نمیشود... #حـتـمـا_بـبـیـنـیـد 🔻 #نـشر_حداکثری_واجب 🔻 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج 💚 @shahadat_arezoomee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موضع انقلابی محمدحسین پویانفر؛ توی بانک میری ربا هرچی هم مراجع می‌گن، کسی گوش نمی‌کنه! بین جبهه انقلاب اسلامی و کاری که آقایون دولتی انجام می‌دهند فرق است! جبهه انقلاب اسلامی یعنی مبارزه با فقر، جلوی استبداد ایستادن... @shahadat_arezoomee
🔘 #پست_ویژه 🌿مقری داریم بنام الوارثین درفکه،اولین سالی که رسول رامنطقه بردم،سال اول راهنمایی بود،به رسول قبرهایی رانشان دادم وگفتم که بچه ها شب می آمدنددراین قبرها رازونیازمی کردندونمازشب می خواندند وبرای هرشهیدی هم که شهید می شدمایک قبرسمبلیک درست می کردیم،خلاصه وقت اذان رسید. 🌿مانمازرادرآن منطقه خواندیم و پس ازنمازدیدم رسول نیست.آنقدردنبال رسول گشتم و بالاخره متوجه شدم که درداخل یکی ازاین قبرهارفته وچفیه را کشیده روی سرش وبه سجده رفته و درحال گریه کردن است. به نقل از پدر #شهیدرسول_خلیلی🌷 @shahadat_arezoomee
دلم آسمون میخاد🔎📷
رمان_طعم_سیب #قسمت40 مامان_بهتره که به اتفاق خانواده بیایین... علی_بله حتما... بعد از چند دقیقه
رمان_طعم_سیب گوشیم زنگ خورد... پشت خط:هانیه... آهی کشیدم و از سر عصبانیت رد تماس دادم... دوباره زنگ زد و من دوباره رد تماس دادم... پیام داد: +معلوم هست چی میگی؟؟؟این چرتو پرتارو کی بهت گفته؟؟ینی چی که برام متاسفی؟! جوابشو ندادم... بازم پیام داد: +زهرا جواب بده ببینم...خب بگو چی شده تا من بتونم جواب درست بدم... بازم جواب ندادم و همچنان پیام پشت پیام... گوشیمو سایلنت کردم و بعد از مدت کمی تفکر خوابیدم... صبح با صدای زنگ خونه از خواب پاشدم... تلفن رو با بی حوصلگی برداشتم و گفتم: -بله؟؟؟😒 صدای آشنایی گفت: -سلام دخترم. -سلام. -حالت خوبه. -ممنونم!!!! -شناختی؟ -صداتون آشناست ولی نمیدونم کی هستین؟! -خانم صبوری هستم! چشمام گرد شد دستو پامو گم کردم و گفتم: -إ...!!!سلام...مهناز خانم حالتون خوبه؟؟ -الحمدلله مامان جان تشریف دارن؟؟ -نه نیستن خونه... -برای امر خیری مزاحم شدم! خندمو کنترل کردم و گفتم: -تشریف ندارن. -خب دخترم اینو که گفتی!هروقت اومدن منزل بگین من تماس گرفتم. -بله چشم. -ممنون عزیز.خدانگهدار. گوشیو محکم کوبیدم سرجاش!!!فقط از استرس و شایدم خوشحالی!!!یا شاید عصبانیت!!! زنگ زدم مامان... بوق اول بوق دوم... -جانم؟؟ -سلام مامان کجایی کی میای کی رفتی؟ -سلام عزیزم چخبره!!! -مهناز خانم زنگ زده بود. -إ جدی؟ -کی میای؟ -پشت درم. گوشیو قطع کردم و رفتم جلوی در. درو باز کردم نتونستم خندمو جمع کنم گفتم: -مامان مهناز خانم زنگ زده بود... مامان خندید گفت: -دختر نیشتو جمع کن تو چرا انقدر هولی؟؟؟؟ -یه بار گفتی زنگ زده دیگه! تلفن دستم بود گفتم: -بیا بیا!!شمارش افتاده زنگ بزن! مامان یکم نگاهم کردو بعد گفت: -حقا که دختر منی!!! بعد هم دوتایی زدیم زیر خنده... مامان زنگ زد مهناز خانم و کلی حرف زدن مقرر شد فردا شب قرار خواستگاری بذارن انگار علی هماهنگ کرده بودو قضیه رو به مادرش گفته بود... و اوناهم تو راه برگشت به تهران بودن... ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نویسنده:📝 ❣ •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
رمان_طعم_سیب گوشیم هم چنان سایلنت بود...میلی به چک کردنش نداشتم... حوصله ی دوباره حرفای بی خود هانیه رو نداشتم... امیرحسین هنوز هم توی اتاقش خواب بود...از آشپز خونه یه لیوان آب یخ برداشتم در اتاقشو یواش باز کردم...رفتم بالا سرش و ریختم توی یقش یک دفعه مثل برق از جا پرید!!!! امیرحسین_چیکار میکنی؟؟؟؟؟ زدم زیر خنده اونم که تازه از خواب پاشده بود عصبی بود از کارم یه دادی زد و پتو رو کشید روی سرش...منم پتو رو از روش برداشتم و گفتم: -پاشوووو آبجیت داره عروس میشه! یهو غیرتی شد بلند شد گفت: -چه غلطا؟با اجازه ی کی؟ -اوووو توعه نیم وجبی واسه من تعیین تکلیف نکنا!!! با اخم داشت نگاهم می کرد که یک دفعه با متکا رفتم توی صورتش اون می زد و من می زدم داشتیم میخندیدیم که یک دفعه مامان صدام کرد: -زهرا؟؟؟ -بله مامان؟؟؟ -بیا تلفن کارت داره!!! از جام بلند شدم با سرعت رفتم بیرون از اتاقش و گفتم: -کیه؟؟؟؟ -دوستته... اخمام رفت تو هم و گفتم: -دوستم؟؟؟ -آره میگه اسمش هانیه س... ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نویسنده:📝 ❣ ڪپی رمان بدون ذڪر نام نویسنده گناه محسوب میشه •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
گاهی مـا آدم ها به کـسی کـه در پُست و مقام یا ثروت ازما پیشی گرفته حسادت میورزیم اما وقتی که کسی در صف اول نماز یا در حفظ قرآن از ما پیشی گرفته، نمی خوریم و علت آن بسیار واضح است و آن عشق به دنیا و فراموش نمودن است. بَلْ تُؤْثِـرُونَ الْحَيَاةَ الـدُّنْيَا ، وَالْآخِرَةُ خَـيْرٌ وَأَبْقَى . بلکه شما زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید ، در حالی که آخرت بهتر و پایندتر است سوره الأعلى آیه ۱۶ و ۱۷ 🏴 @shahadat_arezoomee
🔴 روایتی از نماز جماعتی که سکوی پرواز چندین شهید شد . «قاسم صادقی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس و مسوول یادمان شهدای دشت ذوالفقاری از اهالی منطقه شوش تهران بود که به همراه گروهی از رزمندگان داوطلب، در روزهای اول جنگ تحمیلی خود را به جبهه رساند و تا پایان دفاع مقدس در منطقه ماند. او از نیروهای فداییان اسلام به فرماندهی سید مجتبی هاشمی بود که نقش بسزایی در دفاع از خرمشهر داشتند. قاسم صادقی در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس ماجرای جانبازی‌اش را روایت کرد که در ادامه آن را می‌خوانید. چهارم عید سال 67 بود که لشکر محمد رسول‌الله (ص) بعد از واقعه حلبچه به منظور آزادسازی مناطق کردنشین عراق نیروهای خود را به پشت سد دربندی‌خان عراق برد. ظهر شده بود و اذان را گفتم، بچه‌ها مشغول گرفتن وضو در نهرها شدند و همزمان هرکس به چادرهای خود می‌رفت و مشغول بستن صف نماز جماعت می‌شد. چند گردان هم از جمله گردان مقداد و کمیل در شیارها مستقر شده بودند. آن روز تعدادی از عوامل ستادی لشکر از جمله سردار بهمن کارگر برای نظارت به منطقه آمده بود. اذان که گفته شد آمدیم به چادرها و سردار کارگر امام جماعت شد و ماهم نماز را به او اقتدا کردیم. رکعت دوم بود که صدای هواپیماهای دشمن را شنیدیم. در حال خواندن بقیه نماز با عجله بودیم که وقتی به سجده رفتم، دیگر بلند نشدم. دشمن به خاطر تجمعی که داشتیم بمب‌های خوشه‌ای ریخته بود که چند بمب هم به شیار ما اصابت کرد اما اثر نکرد. اطراف من چند مسوول گردان و دسته با اصابت ترکش به سر و صورت به شهادت رسیدند و من هم که در سجده بودم ترکش به پای راستم خورد و دو انگشتم به پوست آویزان شد. شهید غلامرضایی که کنار من بود چفیه را از دور گردنم باز کرد و به پاهایم بست. از چادر که بیرون آمدیم، دیدیم منطقه آتش گرفته است. شخصی به نام شهید نفیس درجا سوخت و شهید شد. شهید پورزرگر و مسرور از گردان حبیب ابن مظاهر شهید شدند، حدود 10_12 نفر شهید و 30 نفر مجروح دادیم. شهدا را ابتدا با تویوتا به عقب بردند. در همین فاصله بچه‌ها با ریختن آب سعی می‌کردند آتش چادرها را خاموش کنند. من را هم کنار یک سری از شهدا داخل تویوتا گذاشتند و به سمت بهداری بردند. شهدا را به معراج بردند و مجروحین را بعد از طی مسیری سوار قایق کردند و به منطقه شیخ صله آوردند و بعد سوار ماشین تا بیمارستان باختران رفتیم که به نوبت وارد اتاق عمل شدیم و من هم یکی از این مجروحین بودم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @shahadat_arezoomee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان وقت نماز است اذان میگویند التماس دعا🌷🌷🌷🌷🌷🌷👇 @shahadat_arezoomee
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 انشاالله بحق حضرت زهرا«سلام الله علیها» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @shahadat_arezoomee
یا صاحب الزمان... هر دل ڪہ تویـے در آن، مقدس باشد بیچـاره دلـے ڪہ ســـرد و نارس باشد در اوج جـوانے ام بہ قول ســعدے عشـق تو و خاندان تو بس باشد 🏴🏴 @shahadat_arezoomee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•✦✨ کلام الله ✨✦• ❖✨ ﷽ ✨❖ تنها ڪلید رستگاری مؤمنین ↯↻↯↻↯ 🔰 سوره مبارکه مؤمنون، آیه ﴿۱﴾ 〖قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ〗 【قطعا اهل ایمان به رستگاری رسیدند】 کعبه برای تولدش آغوش گشود و نوزاد فاطمه بنت اسد وقتی از آغوش خدا، به آغوش پیامبرش رفت ... ✨ قد أفلح المؤمنون خواند و پیامبر (ص) در پاسخش چه زیبا فرمود: 『قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ بِوِلایَتِکَ یَا اَمیـــرَالْمُـؤْمِـنـیـن』 ✅ حقا که مؤمنين به وسيله ولایت تـــو رستگار شدند ... یا امیـــرالمـؤمـنـیـن و مردم دیدند و شنیدند... و برای فرزندانشان تعریف کردند... اما فقط چند سال بعد... آنقدر حب دنیا کورشان کرد که به جنگ با فرزند علی ؏ پرداختند و اتفاقا هر که نام علی داشت را بیشتر زدند.... بغض نامت لشڪری را ... ابن ملجم کرده است 😭😭 #ڪلام_الله @shahadat_arezoomee
#تصویر_پروفایل من به تنهایی ازاین باده نخواهم نوشید همه اهل جهان را #حسنی خواهم کرد #ما_را_بشناسید_بنام_حسنیون✨ @shahadat_arezoomee