🍃🌸
#دعا
اولين موبایل توسط خداوند اختراع شد،
و نام «دعا» را برایش انتخاب کرد. 💐
این وسیله هيچوقت سيگنالش قطع نمیشود،به شارژ مجدد نیازی ندارد🤗
و در هر زمان و مکان که باشید،
می توانید از آن استفاده کنید.😍
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
「 شھـادت + دهــ⁸⁰ـه 」
#عاشقانہ_دو_مدافع❤ #قسمت_دهم رسیدیم خانم محمدے... _نزدیک قطعه ے شهدا نگہ داشت از ماشیـݧ پیاده شد
#عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_یازدهم
_دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتو...
حدودا یہ سال پیش اوݧ موقع همراه دوستتوݧ خانم شایستہ بودید(مریم و میگفت)
همینطور کہ میبینید کمتر دخترے پیدا میشہ ک مثل شما تو دانشگاه چادر سرش کنہ حتے صمیمے تریـݧ دوستتوݧ هم چادرے نیست البتہ سوتفاهم نشہ مـݧ خداے نکرده نمیخـوام ایشـونو ببرم زیر سوال
_خلاصہ ک اولیـݧ مسئلہ اے ک توجہ مـݧ رو نسبت ب شما جلب کرد ایـݧ بود
اما اوݧ زماݧ فقط شما رو بخاطر انتخابتوݧ تحسیـݧ میکردم
بعد از یہ مدت متوجہ شدن یہ سرے از کلاساموݧ مشترکہ
_با گذشت زماݧ توجہ مـ نسبت ب شما بیشتر جلب میشد سعے میکردم خودمو کنترل کنم و براے همیـݧ هر وقت شمارو میدیم راهمو عوض میکردم و همیشہ سعے میکردم از شما دور باشم تا دچار گناه نشم
_اما هرکارے میکردم نمیشد با دیدݧ رفتاراتوݧ وحیایے ک موقع صحبت کردݧ با استاد ها داشتید و یا سکوتتوݧ در برابر تیکہ هایے ک بچہ هاے دانشگاه مینداختن
_نمیتونستم نسبت بهتوݧ بی اهمیت باشم دستم و گذاشتہ بودم زیر چونم با دقت ب حرفاش گوش میدادم و یہ لبخند کمرنگ روے لبام بود
ب یاد سہ سال پیش افتادم مـݧ وروزهاے ۱۷-۱۸سالگیم و اتفاقے ک باعث شده بود مـݧ اینے ک الاݧ هستم بشم
اتفاقے ک مسیر زندگیمو عوض کرد
_اما سجادے اینارو نمیدونست برگشتم ب سہ سال پیش و خاطرات مثل برق از جلوے چشمام عبور کرد
یہ دختر دبیرستانے پرشر و شوروساده و در عیـݧ حال شاگرد اول مدرسہ
_واسہ زندگیم برنامہ ریزے خاصے داشتم
در طے هفتہ درس میخوندم و آخر هفتہ ها با دوستام میرفتیم بیروݧ
از همـــوݧ اول خوانواده ے مذهبے داشتیم اما مـݧ خلاف اونا بودم
_اوݧ زماݧ چادرے نبودم و در عوض با مد پیش میرفتم از هموݧ اول علاقہ ے خاصے بہ نقاشے داشتم و استعدادمم خوب بود همیشہ آخر هفتہ ها ک میرفتیم بیروݧ بچه ها کاغذو مداد میوردݧ تا مـݧ چهرشونو بکشم
_یہ روز ک با بچہ ها رفتہ بودیم بیروݧ
مینا(یکے از بچه ها مدرسہ )اومد
همراهش یہ پسر جوون بود
همہ ما جا خوردیم اومد سمت مـݧ و گفت سلام اسماء جاݧ
بعد اشاره کرد ب اوݧ پسر جووݧ و گفت ایشوݧ برادرم هستن رامیـݧ
رامیـݧ اومد سمت مـݧ دستشو آورد جلو و گفت خوشبختم
با تعجب بہ دستش نگاه کردم و چند قدم رفتم عقب
مینا دست رامیـݧ و عقب کشید و در گوشش چیزے گفت
ک باعث شد رامیـݧ ازم معذرت خواهی کنہ
گفتم خواهش میکنم و رفتم سمت بچه ها
مینا اومد کنارمو گفت اسماء جوݧ میشہ چهره ے برادر مـݧ و هم بکشے❓❓❓
_خیلے مشتاقہ
لبخندے زدم و گفتم
ن عزیرم اولا ک مـݧ الاݧ خستم دوما مـݧ تا حالا چهره ے یه پسرو نکشیدم ببخشید
رامیـݧ ک پشت سرما داشت میومد وسط حرفم پریدو گفت ایرادے نداره یه زماݧ دیگہ مزاحم میشیم بالاخره باید از یہ جایے شروع کنے مـݧ باعث افتخارمہ ک اولیـݧ پسرے باشم ک شما چهرشو میکشید
_دست مینارو گرفت و گفت پس فعلا و ازم دور شدݧ اوݧ شب خیلے ذهنم مشغول اتفاقاتے ک افتاده بود....
_اوݧ هفتہ بہ سرعت گذشت
آخر هفتہ با دوستام رفتیم بیروݧ
مشغول حرف زدݧ بودیم ک دوباره مینا ورامیـݧ اومد.....
رامیـݧ پشتش چیزے قایم کرده بود...
داستان ادامه دارد.....😊
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_دوازدهم
_رامین پشتش چیزے قایم کرده بود...
اومد طرف مـن و بالبخند سلام کرده یہ دستہ گل وگرفت سمت مـن
_با تعجب بہ بچہ ها نگاه کردم زیر زیرکے نگاهمون میکردن و میخندیدن
جواب سلامشو دادم وگفتم:بابت❓❓❓
چند قدم رفت عقب و گفت بابت امروز ک قراره چهره ے منو بکشید
اما...
_دیگہ اما نداره اسماء خانم لطفا قبول کنید ایـن گل ها رو هم بگیرید اگہ قبول نکنید ناراحت میشم
_گل هارو ازش گرفتم
یہ دستہ گل قرمز بزرگ
گل و گذاشتم رو صندلے و کاغذو تختہ شاسے و برداشتم
رامیـن کلےذوق کرد و پشت سرهم ازم تشکر میکرد
_خندم گرفتہ بود
بچہ ها ازمون دور شدن و هر کس ب کارے مشغول بود فقط من و رامیـ موندیم
ب صندلے روبروم ک ۵-۶متر با صندلے مـن فاصلہ داشت اشاره کردم و ازش خواستم اونجا بشینہ و در سکوت شروع کردم ب کشیدن
رامیـن شروع کرد بہ حرف زدن اسماء خانم میدونید گل رز قرمز نشانہ ے علاقست❓❓
_با سر حرفشو تایید کردم
وقتے بہ یہ نفر میدے ینے بهش علاقہ دارے
بہ روے خودم نیوردم و خودمو زدم ب اون راه
مـن دانشجوے عکاسے هستم
و ۲۳سالمہ وقتے مینا گفت یکے از دوستاش استعداد فوق العاده اے تو طراحے داره مشتاق شدم ک ببینمتون شما خیلے میتونید ب مـن کمک کنید
_حرفشو قطع کردم و گفتم:
ببخشید میشہ حرف نزنید شما نباید تکون بخورید وگرنہ من نمیتونم بکشم.
بلہ بلہ چشم.معذرت میخوام
نیم ساعت بعد کارم تموم شد
رامیـن هم تو ایـن مدت چیزے نگفت
ب نقاشے یہ نگاهے کردم خیلے خوب شده بود
از جاش بلند شد و اومد سمتم تختہ شاسے و ازم گرفت و با اخم نگاهش کرد
بعد تو چشام نگاه کرد و گفت:ایـن منم الان❓❓
_با تعجب گفتم بله شبیهتون نشده❓❓
خوب نشده❓❓
خندید و گفت:
ینے قیافہ ے مـن انقد خوبه❓
واے عالیہ کارت اسماء
مینا الکے ازت تعریف نمیکرد
تشکر کردم و گفتم محمدے هستم
خندید و گفت نه همون اسماء خوبہ
انقد سروصدا کرد ک بچہ ها دورمون جم شدن و کلے سر و صدا کردن و از نقاشے تعریف میکردن
_و در گوش هم یہ چیزایے میگفتـن
کلے ذوق کردم و از همشون تشکر کردم
هوا کم کم داشت تاریک میشد
وسایلمو از روے صندلے برداشتم واز همہ خدافظے کردم
_مخصوصا گلهارو بر نداشتم
تو اون شلوغے دیگہ رامیـن و ندیدم مینا هم نبود ک ازش خدافظے کنم
منتظر تاکسے بودم ک یہ ماشیـن مدل بالا ک اسمشم نمیدونستم جلوم نگہ داشت
توجهے نکردم
ولے دست بردار نبود
با صداے مینا ک داخل ماشیـن بود ب خودم اومد
اسماء بیا بالا
_إ شمایید مینا جون ببخشید فکر کردم مزاحمہ
پیداتون نکردم خدافظے کنم ازتون
ایرادے نداره بیا بالا رامیـن میرسونتت
ممنون با تاکسے میرم زحمت نمیدم ب شما
بیا بالا چرا تارف میکنے مسیرامون یکیہ
اخہ....
رامیـن حرفمو قطع کرد و با خنده گفت بیا بالا خانم محمدے
_سوار ماشیـن شدم
وسطاے راه مینا ب بهانہ ے خرید پیاده شد کلے تو دلم بهش بدو بیراه گفتم کہ مـن و تنها گذاشتہ
استرس گرفتہ بودم .یاد حرفهاے امروز رامیـن هم کہ میوفتادم استرسم بیشتر میشد
رامیـن برگشت سمتم و گفت بیا جلو بشیـن
در برابرش مقاومت کردم و همون پشت نشستم
نزدیک خونہ بودیم ترجیح دادم سر خیابون پیاده شم ک داداشم اردلان نبینتم
ازش تشکر کردم داشتم پشهد میشدم ک صدام کرد
اسماء❓❓❓
داستان ادامه دارد.....😊
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
💔💔💔
حاجےجان به گوشے📞
به بچه ها بگو:🗣
مارفتیم…🙌😔
ولی خط به خطے ک توے فضاے مجازے مےنویسن رو،همه شهـــدا مےبینن👌
یادشون ک نرفته شهدا أحیاءعندربهم هستن💔🕊
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
⏰ به رسم هر #صبح...
💫اولین #سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، #حضرت_صاحب الزمان(عج)💫
💎بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ💎
«السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی یا خَلیفة َالرَّحمنُ و یا شَریکَ الْقُرآن اَیُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان الامان»
🍃اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ🍃
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آل محمد
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞