「 شھـادت + دهــ⁸⁰ـه 」
#لالہهای_آسمونے
لباسش #آرم سپاه نداشت. خیلی ناراحت😔 بود و دنبال آرم سپاه می گشت تا بدوزد روی لباسش .گفتم : اگه با لباس سپاه به دست عراقی ها😈 بیفتی ، سرت رو می برند 🔪.خندید و گفت: آرزوی من اینه که مثل امام حسین❣ علیه السلام شهید بشم . با سر بریده😇 .ضامن نارنجک💣 را کشیده بود و داشت با آن بازی می کرد که یک مرتبه از دستش افتاد وسط سنگر 😱. برای یک لحظه ترس پنجه انداخت توی صورت همه ی بچه ها😥؛ ولی رضا خیلی آرام گوشه ی سنگر نشسته بود✅ فقط گفت : " #یامهدی " همین یک کلمه کافی بود🍃. نارنجک کف سنگر آرام گرفت.
قبل ازعملیات 💥خودش را برای شهادت🌹 آماده کرد. مطمئن بود توی این عملیات شهیدمی شود 💯.گزارشگر رادیو📻 رفت جلویش و پرسید : #پیامتان برای مردم چیست ؟ رضا پیام نداد ❌. گفت : وصیت من این است که مردم #متحد باشند.
تیر خورد توی کتفش و به شدت زخمی شد. چند نفر از بچه ها می خواستند برش گردانند به شهر🚑، ولی خودش مانع⛔️ شد. گفت : اگه منو ببرید عقب، توی راه شهید می شم😞. شما هم به خاطر من خودتون رو به زحمت نیندازید.⭕️ فقط من رو به طرف #قبله بخوابونید، دست و پایم را هم بگیرید تا موقع جان دادن تکان نخورم ....
یک هفته📆 از شهادتش می گذشت. وقتی پدر بالای جنازه ی رضا رسید هنوز از زخم کتفش خون می آمد. پدر فوری یک پارچه آورد و به خون شهید ❗️آغشته کرد.
گفت :می خواهم این پارچه را به منتقم خون شهداحضرت مهدی❤️ علیه السلام #هدیه کنم.
#شهید_رضا_دادبین🌷
#سالروز_ولادت
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞