یا جوادالائمه علیه السلام🏴
گاه گاهی که شود باز ز هم پلکانت
میچکد اشک تو بر دامنه ی دامانت
هنده ها هلهله کردند که یک وقت کسی
نشود با خبر از همهمه ی بارانت
طلب آب نمودی و طلبکار شدند
تسویه کرد عدو با جگر عطشانت
به روی تربت آن حجره نوشتی، مادر...
ای جوانمرگِ رضا با سرِ انگشتانت
سپر نیزه ی خورشید، کبوترهایند
تا که آسیب نبیند بدن عریانت
میکنم شکر که همشیره نداری آقا
که شود دلنگران تو و سرگردانت
روضه ی عمه و بازار تو را دق داده
داغ تلخیست به روی جگر سوزانت
یادم آمد لب و دندان حسین بن علی
به لب پله که میخورد لب و دندانت
و...
ای علی اکبر سلطان خرسان تو بده -
روزی کرب و بلا، دست من و دامانت
✍علیرضا وفایی
#آجر_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
🍂اگر شهید شدم و به آرزوی خود رسیدم، از پدر، مادر و برادرانم میخواهم که مرا حلال کنند و به بزرگی خودشان مرا ببخشند، از مادرم میخواهم که چند سالی که برایم زحمت کشید و مرا بزرگ کرد من را حلال کند، از مادرم میخواهم که برای من گریه و زاری نکند، چون خدا خواسته که من در این راه به آرزویم برسم و اگر شهید شدم و به آرزوی خودم رسیدم دستهایم را از تابوت بیرون بیاورید تا مردم بدانند که من کورکورانه کشته نشدهام و در راه اسلام جنگیدم و به آرزویم رسیدهام و از برادرانم میخواهم که راه خودم که همان راه انبیاء است را ادامه دهند.🍂
#شهید_جمعه_بیگی🌷
#سالروز_شهادت
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#طنز_جبهه💐
ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود
روی زمین افتاد و زمزمه میکرد
دوربین رو برداشتم و رفتم بالای سرش
داشت آخرین نفساشو میزد
ازش پرسیدم این لحظات آخر چه حرفی برای مردم داری
با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستند عکس روی کمپوتها رو جدا نکنند.
گفتم: داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو.
با همون طنازی گفت: آخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
نماز را دراول وقت بخوانید👌
تاخداوندپاداش شمارا دوبرابرکند❤️
#حَےِعَلیْالَصلاة 🌱
#خاطرات_شـهید
🔰راز عجیب شهید ناشنوایی که یک عمر همه مسخره اش می کردند💔
زمان جنگ کارش مکانیکی بود .
در ضمن ناشنوا هم بــود. پسر عموش غلامرضـا که شهــید شد…
عبدالمطلــب سر قبــرش نشست، بعد با زبـون کــرولالی خودش، با ما حــرف می زد.
ما هم می گفتیم: چی می گی بابــا!؟
محلـش نذاشتیــم، هرچی سر و صــدا کرد هیـچ کس محلش نذاشت.
دید ما نمی فهمیــم، بغل قبر شهید با انگــشت، یه دونه قبــر کشید…
روش نـوشت: شهید عبدالمطلــب اکبری، بعد به ما نــگاه کـرد،
خندید، ما هم خــندیدیـم.
گفتیم شوخیـش گرفتــه، دید همه ما داریم می خنــدیم، طفلک هیچ نگــفت…
یه نگاهی به سنگ قبر کرد، سـرش رو پائیــن انداخـت و آروم رفـت…
فرداش هم رفت جبهــه، ۱۰ روز بعد پیکر پاکش رو آوردند،
دقیقاً تـوی همون جــایی که با انگشـت کشیــده بود خاکـش کــردند.
توی وصیت نامه اش اینجور نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هر چی گفتم به من می خنــدیدند،
یک عمر هــر چی میخواستـم به مردم محبت کنم، فکــر کردند من آدم نیستم،
مسخره ام کــردند…
یک عمر هـر چی جدی گفــتم، شوخی گرفتند…
یک عمر کسی رو نداشتــم باهاش حــرف بزنم، خیلـی تنــها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونیــد، هر روز با آقــام حـرف می زدم.
آقا بهم گفت: تو شهیــد می شی، جای قبــرم رو هم بهم نشـون داد،
این رو هم گفتم اما بــاور نکردید!
#شهید_عــبدالمطلـب_اکبـری🌷
شهادت ۱۳۶۵/۱۲/۰۴
شادی روح بزرگ شهید اکبری صلوات!
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞