10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کلیپ استاد رائفی پور
📝 «این جوونها برای مقابله با فساد،منتظر کسی وانستادن»
📌 مگه ما برای داماد اونو، عمه اون انقلاب کردیم؟
📌 لزومه برخورد فراجناحی با فساد
📌 قانونهای فساد زا باید اصلاح بشه
@shahadatdostan
سلام همراهان گرامی کانال راه ورسم شهدا..☺️🌺از تاخیر پیش آمده بابت معرفی شهید عذر خواهی میکنیم از محضر شما بزرگواران🌷ولی امروزم محفل ما مهمان داره😌شهید آوینی عزیز هستند😊👌❤️👇👇
🔸بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا والصِّدِیقین🔸
🌺شناسنامه شهیددفاع مقدس🌺
🔹نام ونام خانوادگی:
《سیدمرتضی آوینی،معروف به (کامران)》
🔹لقب:《سیدشهیدان اهل قلم》
🔹تاریخ تولد:《۲۱شهریور۱۳۲۶》
🔹محل تولد:《شهرری》
🔹تاریخ شهادت:《۲۰فروردین۱۳۷۲》
🔹محل شهادت:《فکه ،خوزستان》
🔹نحوه شهادت:
《برخوردترکش مین》
🔹وضعیت تاهل:《متاهل》
🔹پیشه:《 کارگردان فیلم مستند و روزنامهنگارحوزهٔ فرهنگی . مجموعه فیلمهای مستند تلویزیونیِ او دربارهٔ جنگ ایران و عراق با نام روایت فتح شناختهشدهاست.》
🔹محل دفن:《بهشت زهرا (س)،قطعه ۲۹،ردیـف۱۱،شماره۱۲》
🌸کانال راه ورسم شهدا🌸
@shahadatdostan
📒#خاطره
داد زد:خدا لعنتت كند
احتمالاً زمستان سال 68 بود كه در تالار انديشه فيلمي را نمايش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فيلمسازان، نويسندگان و ... در جايي از فيلم آگاهانه يا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله عليها بي ادبي ميشد. من اين را فهميدم. لابد ديگران هم همين طور، ولي همه لال شديم و دم بر نياورديم. با جهان بيني روشنفكري خودمان قضيه را حل كرديم. طرف هنرمند بزرگي است و حتما منظوري دارد و انتقادي است بر فرهنگ مردم اما يك نفر نتوانست ساكت بنشيند و داد زد: خدا لعنتت كند! چرا داري توهين ميكني؟!
همه سرها به سويش برگشت در رديفهاي وسط آقايي بود چهل و چند ساله با سيمايي بسيار جذاب و نوراني. كلاهي مشكي بر سرش بود و اوركتي سبز بر تنش. از بغل دستيام (سعيد رنجبر) پرسيدم: «آقا را ميشناسي؟»
گفت: «سيد مرتضي آويني است.»
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#سید_شهیدان_اهل_قلم
🌸کانال راه ورسم شهدا🌸
................................
@shahadatdostan
📒#خاطره
خانم زهرا(س) گفت: با بچه من چه كار داري؟
من يكي وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم و راهي خانه شدم. حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم.
پلك كه روي هم گذاشتم «بي بي فاطمه» (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه من چه كار داري؟ من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز «بي بي» فرمود: با بچه من چه كار داري؟ براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك «بي بي» شنيدم، از خواب پريدم. وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم. سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند» ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم.
راوي:يوسفعلي ميرشكاك
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#سید_شهیدان_اهل_قلم
🌸کانال راه ورسم شهدا🌸
................................
@shahadatdostan