🌺 امیرالمؤمنین علیه السلام:
📚 شفاى دردهاى خود را از قرآن بجوييد و در سختیها و گرفتاریهايتان، از آن كمك بخواهيد؛ چرا كه در آن، درمان بزرگترين دردهاست و آن، درد كفر و نفاق و انحراف و گمراهى است...
هر كس كه قرآن در روز قيامت، برايش شفاعت كند، شفاعت میشود و هر كس كه قرآن در روز قيامت، از او شكايت كند، محكوم میگردد
📌 از خطبه 176 نهج البلاغه
@shahadatdostan
تریبون مستضعفین
تحریریه ۲ در 9 نوامبر 2011, 11:55 ب.ظ
صوت: شعری برای شهید گمنام
شعری از مداح اهلبیت؛ مجتبی رمضانی که در مراسم سالگرد تدفین شهید گمنام در دانشگاه تربیت معلم آذربایجان خوانده شده است.
فایل صوتی شعری از مداح اهلبیت؛ مجتبی رمضانی که در مراسم سالگرد تدفین شهید گمنام در دانشگاه تربیت معلم آذربایجان خوانده شده است برای دانلود قرار داده شده است:
دریافت فایل صوتی
متن شعر:
لا لا، لا لا، بخواب مادر بیداره
مادر فقط تو رو تو دنیا داره
لا لا، لا لا، ای پسر شیرینم
آرزومه دامادی تو ببینم
مادر دلش خوشه تو مردش بشی
بزرگ بشی دوای دردش بشی
تا نباشی تو دست و پاش، چی میشه؟
عصای دستش تو نشی، کی میشه؟
بخواب مادر، قربون اون نگاهت
قربون اون صورتِ مثل ماهت
*
لا لا، لالا خوند و پسر بزرگ شد
پسر با صد خون جگر بزرگ شد
آخه بابا نداره، این مادر است و یکی یه دونه پسر.
بچه ناز نازیش بلند بالا شد
برا خودش جوونی شد، آقا شد
با رنج و زحمت نونشو در آوورد
خرج دوا درمونشو در آوورد
*
بزرگ شد و تلافی یادش اومد
اون همه قالی بافی یادش اومد
حالا می خواد زحمتای مادرو جبرون کنه
عقده تنهاییشو درمون کنه
می گفت: مادر، قربون خوبیات شم
تو کار نکن الهی من فدات شم
بچه بزرگ کردی برا کی مادر؟
بشین فقط بگو کجا کی مادر
*
از همه ی خصومتا عاری بود
18 سالش نبود ولی کاری بود
بچه خوب و یکی یک دونه بود
چراغ روشنِ توی خونه بود
هجده سالش نبود که مادرش گفت:
می خوام برات زن بگیرم، بشین جفت
پسرم! دختر همسایه مونو دیدی که
اون کوچیکه، فاطمه رو دیدی که
رفت براش خواستگاری، مادر به آرزوش رسید و تنها پسرش رو داماد کرد.
آخ که چه زود نوبت خرمن رسید
هیجده سالش نبود که دشمن رسید
خیلی عراقی توی مرز اومده
تو خط اول خیلی اوضاع بده
تو شهرهای جنوبی بارون شده
ترکش و خمپاره فراوون شده
به زیر تانکها بچه ها له می شن
هزار تا ریحون زیر پا له می شن
باید که اون آشغالا رو حریف شم
گفته امام، بسیجیها ردیف شن
*
مادر! اخبار و خوب فهمیدی؟
می خوام برم جبهه، اجازم میدی؟
مادر میگن غصه به بار آووردن
مادر می گن ناموسمونو بردن
فردا سر و صدا فراوون میشه
نوبت تبریز و تهرون میشه
بزار برم مادر دوای دردم
بزار برم، ایشالا بر می گردم
*
چی داشت بگه مادر، فقط گریه کرد
پشت سر بچه ش فقط گریه کرد
قرآن و اسپند و گرفت روی سرش
دنیا داره می گرده دور سرش
هیجده سالش نبود که پوتین پوشید
پوتین که نه، جلیقه مین پوشید
رفت خط اول که دلیری کنه
غصه ها رو ول کنه، شیری کنه
*
شهید شد…
هیجده سالش نبود که پاهاش ریخته شد
هجده سالش نبود تیکه تیکه شد
پاره پاره، تیکه تیکه، تفتیده
حالا جواب مادرو کی میده؟
حالا اومدن دم در خونه، پسرشو آووردن برا مادر؛
مادر بیا، سرو غزلگوت اومد
عصای دستت توی تابوت اومد
مادر، یه سرو خشکیده تو باد آووردیم
مادر بیا، داماد برات آووردیم
مادر، دختر همسایتونو خبر کن
بگو که روسری گُلیتو سر کن
بدن رو تحویل مادر دادن؛
لا لا، لا لا، داماد تیکه تیکه
جای گلاب، چی از سرت می چکه
جای گلاب، چی از سرت می چکه
دفاع مقدسشهیدشهید گمنامبرچسب ها:
نوشته های مرتبط
مراسم سومین سالگرد شهادت مدافع حرم،حاج سعید سیاح طاهری برگزار میشود
مرد تویی،بقیه اداتو درمیارن…
مشاهده نسخه دسکتاپ | تمامی حقوق برای تریبون محفوظ است.
#شهــیــد_گــمــنــامـــ_
😔😭😭😭😭
🌱@shahadatdostan🌱
علیرضا پناهیانClip-Panahian-ManFaghatToRaMikham.mp3
زمان:
حجم:
1.67M
🎵آقا! من فقط تو رو میخوام ...
#کلیپ_صوتی
🌱@shahadatdostan🌱
🌹وعده ما هر روز صبح دعای عهد🌹
سلام بر شما :
📛📛📛📛📛📛📛📛
امروز به نیت شهیدمحمدرضاخصلتی🥀
❤️ منتظران بقیه الله (ارواحنا فداه) ❤️
ان شاء ا... هر روز صبح
همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه
با 🌺امام زمان (عج)🌺
چله دعای عهد
💐🍃🌺🍃🌼 🌺🍃﷽
دعای عهد
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
🍃🌸🌼🍃
اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
🍃🌸🍃
اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ
🌼🌸🍃
حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃🌺🌼🍃🌺🌼🌺🍃🌼🌺🍃
⚘﷽⚘
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊
عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳
تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔 اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔 گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭
(یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این داستان زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات)
💔شادی روح شهدا صلوات💔
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🌱@shahadatdostan🌱