eitaa logo
راه و رسم شهدا
287 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
55 فایل
🌺 ⃟بـسـݥـ‌‌‌ رب‌اݪشہدآءِوصدیقیݩ🦋 شھادٺ ♥دآسٺآݩ‌مآندگآرکسآنیسٺ، ڪہ فہمیدݩد دنـ🌍ـیآجـآۍ مآݩدں نیسٺ! شمآ☜دعوٺ شدھ‌ایدازطࢪف【شُھدآء🙃】 ∆زندھ‌نگھ‌داشتن‌یآدشھدا کمترازشھادت‌نیست مدیر طلبه مُبلِّغ امیرعلی (غلامعلی) رجب زاده @Ragabzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
#پروفایل #شهید_ضرغام @shahadtdostan
# عکس شهید ضرغام🌺 @shahadatdostan
# کلام شهید😍 دروغ نگو،آدم بشی..👌 @shahadtdostan
# راه شهید😍 @shahadtdostan
# نمونه طلا ومس ...👌 #شهید_ضرغام @shahadtdostan
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ 🔹رفتگری که یار امام زمان شد🌸 @shahadtdostan
دخترونه ۲.attheme
حجم: 101.2K
#تم_مذهبی #دخترونه #مذهبی ایتاتو متفاوت کن👇👇👇 راه و رسم شهدا❤️ @shahadatdostan🌸
پسرونه۲.attheme
حجم: 159K
#تم_چریکی #پسرونه #نظامی ایتاتو متفاوت کن👇👇👇 راه و رسم شهدا❤️ @shahadatdostan🌸
خاطره شماره1:شهید ضرغام😊 سه روز از عاشورا گذشته. شاهرخ خيليجدي تصميم گرفته بود.کار در کاباره را رها کرد. عصربود که آمد خانه. بي مقدمه گفت: پاشين! پاشين وسايلتون رو جمع کنيد مي خوايم بريم مشهد! مادر با تعجب پرسيد: مشهد! جدي مي گي! گفت: آره بابا، بليط گرفتم. دو ساعت ديگه بايد حرکتکنيم. باور کردني نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوسبوديم. در راه مشهد. مادر خيلي خوشحال بود. خيليشاهرخ را دعا کرد. چند سالي بود که مشهد نرفته بوديم. در راه اتوبوس براي شام توقف کرد. جلوي رستوران جوان ديوانه اي نشسته بود. چند نفريهم او را اذيت مي کردند. شاهرخ جلو رفت و کنار جوانديوانه نشست. ديگر کسي جرات نمي کرد که او رااذيت کند! بعد شروع کرد با آن ديوانه صحبت کردن. يکي از همانجوانهاي هرزه با کنايه گفت: ديوانه چو ديوانه ببيندخوشش آيد! شاهرخ هم بلند داد زد؛ آره من ديوانه ام!ديوانه! بعد با دست اشاره کرد و گفت: اين بابا عقلنداره اما من ديوانه خميني ام! وارد رستوران شديم. مشغول خوردن شام بوديم. همانجوانهاي هرزه دور هم نشسته بودند. بلندبلند به همفحش مي دادند. شاهرخ اشاره کرد که؛ زن وبچه اينجانشستند،آروم تر! اما آنها از روي لجبازي بلندتر فحش مي دادند. شاهرخگفت: لااله الاالله نمي خوام دعوا کنم. اما يکدفعه و باعصبانيت از جا بلند شد. رفت سمت ميز آنها. با خودمگفتم: الان اونها رو مي کُشه! اما آنها تا هيبت شاهرخ راديدند پا به فرار گذاشتند! ادامه دارد...☺️ @shahadtdostan🌸
خاطره شماره2:شهیدضرغام☺️ فردا صبح رسيديم مشهد. مستقيم رفتيم حرم. شاهرخسريع رفت جلو، با آن هيکل همه را کنار زد و خودش راچسباند به ضريح! بعد هم آمد عقب و يک پيرمرد را کهنمي توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوي ضريح.عصرهمان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوي حرم.شاهرخ زودتر از من رفته بود. مي خواستم وارد صحناسماعيل طلائي شوم. يکدفعه ديدم کنار درب وروديشاهرخ روي زمين نشسته . رو به سمت گنبد. آهستهرفتم و پشت سرش نشستم. شانه هايش مرتب تکان ميخورد. حال خوشي پيدا کرده بود. خيره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف مي زد. مرتب مي گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، امامي خوام توبه کنم. خدايا منو ببخش! يا امام رضا(ع) بهدادم برس. من عمرم رو تباه کردم. اشک از چشمان منهم جاري شد. شاهرخ يک ساعتي به همين حالت بود. توي حال خودش بود و با آقا حرف مي زد. دو روز بعدبرگشتيم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همهخلافکاري هاي گذشته را رها کرد. راوی: رضا کیانپور 🌷🌷🌷 @shahadtdostan🌸
# معرفی کتاب😍📚 (شاهرخ،حرانقلاب اسلامی) کتاب «شاهرخ حر انقلاب اسلامی» به تازگی توسط گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی منتشر شده است. این کتاب با قلمی روان و ساده به بیان خاطرات مربوط به سردار شهید مفقود الاثر، شاهرخ ضرغام از شهدای فدائیان اسلام می پردازد. گردآورندگان در مقدمه این کتاب اشاره می نمایند؛ «قصد ما بر این بود که زندگی این ره یافته وصال و این سردار بی مزار و این پهلوان شجاع را که نزدیک به سه دهه از پروازش به آسمان می گذرد، بی کم و کاست بیان کنیم.» @shahadtdostan🌸
🕊🥀🕊 🔔تلنگر🥀 🌸هرگاه مایل به گناه بودی این سه نکته را فراموش مکـن: ⇦ خـــــدا می ‌بیند ⇦ مـــلائک می‌ نویسد ⇦ در هر حال مـــرگ می ‌آید. 🔔حواسمون به اعمالمون هست؟! 👈 شهدا حواسشون به اعمالشون بود... @shahadtdostan🌸