مـنحـسیـنـۍام❥︎
#قسمت_اول علمــــــــــدار عشـــــــــق ازپس این دنده به اون دنده شدم استخوانهام درد گرفت به خ
#قسمت_دوم
علمـــــــدار عشـــــق
بانرجس نماز صبحمون خوندیم
و رفتید اتاقمون ساعت حدود ۵ بود
بدون اینکه متوجه بشم چشمام گرم شد و خوابم برد
یهو چشمام بازکردم دیدم ساعت ۷:۳۰ صبحه
با سرعت از جا پاشدم و دویدم سمت پذیرایی
آقاجون در حال پوشیدن کتش رو به من کرد
آقاجون: بابا چقدر پریشانی تو
- آقاجون میترسم
آقاجون : همش یه ربع مونده
من میرم حجره
اگه برادرت محمد بود تو حجره که میگم خودش بزنه منم رتبه ات بدونم
اگه نبود زنگ میزنم خونه
- باشه آقاجون
وای این یه ربع چرا نمیگذره
شروع کردم به روشن کردن لب تاپم
کد رهگیری و اسمم نرگس سادات موسوی تایپ کردم
بالاخره ساعت ۸ شد
سایت سنجش باز شد
رتبه ها تا ۵۰ رفت بالا ولی از خبری از اسم و رتبه من نبود
یهو چشمم خورد به اسمم نرگس سادات موسوی وای خدایااااا رتبه ام ۹۸
جا و مکان فراموش کردم
و ازهیجان زیاد همراه با گریه جیـــــــــغ بنفش و آبی و سرمه ای همزمان زدم
نرجس باوحشت دوید تو پذیرایی
مادرم هم همون طور
باهم چی شده نرگس
- مامان رتبه ام
مامان :اشکال نداره عزیزم
سال بعد ان شاالله
نرجس بدو یه جرعه آب بیار برای حواهرت
نرجس : چشم
آبو که خوردم آرومترشدم مامان هم پشتمو میمالید
کم کم تونستم حرف بزنم اما از هیجان بریده بریده
- مامان
رتبه ام
۹۸
شد
هنوز حرفم تموم نشده بودکه نرجس گفت : مسخره لوس زهله مون ترکید
این چه وضع خالی کردن هیجانه
گفتم صدهزار شده رتبه ات
مثل آدم بلد نیستی هیجانت خالی کنی
الان امیرحسن - امیرحسین بیدارکردی بااین جیغت
منم متحیر خوب چیکار کنم چرا دعوام میکنی
نرجس :
مامان : نرجس دخترمو دعوا نکن بچه ام
نرجس : مامان خانم این همش ۵ دقیقه ازمن کوچکترها
مامان: باشه عزیزم تو دیگه متاهلی نباید لوس بشی
بعدهم تو لوس بشی همسرت نازت میکشه
اما تا نرگس مجرده من باید نازشو بخرم
منم باحالت لوس دویدم سمت مامان از گردنش آویزان شدم و لپهاشو دوتابوس گنده کردم
همزمان بااین بحثا صدای دراومد
من رفتم در باز کردم
زن داداشم رقیه سادات بود
رقیه سادات دخترعموم هست و زن داداش کوچکم سیدمجتبی است و حودد دوسال و نیمه ازدواج کردن یه دوقلوی خیلی خوشگلم دارن
سیدامیرحسن - سیدامیرحسین
منو نرجس دوودیم سمتش
سلام زن داداش
رقیه سادات: سلام دخترا
من امیرحسن بغل کردم
نرجس امیرحسین رو
من: جیگر عمه
نفس عمه
آقاسید کوچلوی خودم
رقیه سادات : نرگس صبح چرا جیغ زدی دختر؟
من: چرا باز شبیه فلفل قرمزشدی
رومو کردم سمت رقیه سادات باهیجان
زنداداش
زنداداش
رقیه سادات : جانم عزیزم
- رتبه ام اومد
رقیه سادات : ای جانم
چند عزیزم ؟
۹۸
رقیه سادات رو به مامانم : مامان شام لازم شدا
مامان : حتما عزیزم
صدای زنگ تلفن خونه بلندشد
نرجس: نرگس تو بردار
حتما آقاجون هست
داداش محمد حجره نبوده
زنگ زده خونه رتبه ات بپرسه
من : الو بفرمایید
آقاجون : سلام بابا
خوبی دخترم ؟
من: سلام آقاجون
ممنونم
آقاجون : باباسیدمحمد هنوز نیومده حجره
رتبه ات چندشده دخترم؟
من: آقاجون خیلی خوب شده ۹۸
آقاجون : الحمدالله خداشکر
نرگس جان به مادرت بگو زنگ بزنه برای شب همه بچه ها شام بیان خونمون
فقط برنج بذاره
خورشت میگیرم بچه ها برن کباب سفارش بدن
من : چشم
آقاجون دیگه کاری ندارید
آقاجون : نه بابا برو
به مادرتم سلام برسون
من : چشم
خداحافظ
آقاجون : خداحافظ بابا
ادامه دارد....
رمان مذهبی عاشقانه 😍📝
|@shahadateman|
بسیجۍبودنعشقمیخواد!
ماجانمیدیمبراےاینانقلاب
خستگیهمتوڪٰاࢪمونمعنانداره!..
یازهرا''
#بسیجےام
زمـٰانۍسخـنبگویـید؛
ڪهسخنتـٰانازسڪوتتـٰان
زیبـٰاتربـٰاشـد!
‹‹علـٰامھطبـٰاطبـٰایۍ🗝..››
هدایت شده از مَرهَمدِلِـهمَن :)
رفتنت؛
آنقدرها هم که فکر میکنی فاجعه نیست
من مثل بیدهای مجنون
ایستاده میمیرم...
نزارقربانی ✨
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
⭕️ دنیای عجیبی شده ...
نه ما فکر میکردیم دخترامون رو لخت تو خیابون ببینیم
و نه غربیها فکر میکردن نـماز خوندن جووناشون رو کف خیابون ببینن!
#بصیرت_افزایی
مـنحـسیـنـۍام❥︎
⭕️ دنیای عجیبی شده ... نه ما فکر میکردیم دخترامون رو لخت تو خیابون ببینیم و نه غربیها فکر میکردن
تو اوج اغتشاشات هم هیچ کدومشون اینطوری نمیومدن بیرون،حالا که پلیس اختیار عمل داره ...
قشنگ معلومه به یه جایی وصلن اینجور ادما...
افسوس که خیلی مردها هم غیرت رو قورت دادن وناموس رو بالا اوردن...
خدایا نه ببخش نه بیامرز.
#بصیرت_افزایی
توییت یک آمریکایی درباره حاج قاسم
سردار سلیمانی از طبقه کارگر ایران بیرون آمد. او درجات را طی کرد و به یکی از بهترین ژنرال های قرن بیستم تبدیل شد.
چون از ایران محافظت میکرد، سردار سلیمانی توسط دولت من ترور شد. در روزی که این کار انجام شد، بسیاری از آمریکاییها خشمگین شدند. در شهرهای آمریکا تظاهراتی رخ داد
اما این گزارش نشد
ما میدانیم که سردار سلیمانی کیست و عمیق ترین احترام را برای دفاع او از ایران قائل هستیممتاسفم.
#حاج_قاسم