مردانگیشان از آنجا شروع
شد که از جگر گوشه هایشان دل کندن و
از کوچهپسکوچههای شهر و روستا
راهی جبهه ها شدند . .
🌱|@shahadatmardan
nf00014623-1.mp3
19.88M
صدایشهیدرضاپناهی
شرمندهایم . .💔
#دوازهساله
🌱|@shahadatmardan
4_5794272166363009819.mp3
7.73M
هرکسی شعر قابلی آورد
من فقط گریه کردم و رفتم . .
🌱|@shahadatmardan
به همین سادگی زندگی میکردند
امّا چون سَد آهنین در مقابل دشمن
میایستادند . .
#زندگیدرجنگ
#قهرمانانوطن
#دفاعمقدس
🌱|@shahadatmardan
اول قرار شد باهم سفر کنیم
رفتن نصیب او شد و
تمنا به ما رسید ...
وداعیاران با پیکر پاک
شهید حاج رضا داروئیان
🌱|@shahadatmardan
کربلاء را ندیدهام؛
اما رفح را دیدم...
آتش در خیمهها...
بدنهای بیسر...
اجساد در بین رمل و خاک...
زنی که فریاد میزند...
شیرخوارهای خونین در آغوش پدر...
کودکان سرگردان میدویدند...
مردمی که بدون یاور و بیپناه
در راه حق کشته میشوند...
آه مقتل رفح؛ روضهی باز است...
بخش دوم.mp3
28.81M
🎵روایتگری
حاجداوودهاشمپور
🌱|@shahadatmardan
شور_-_به_هیچ_کس_دل_نبند.mp3
7.29M
به هیچکی دل نبند الا امام حسین...
🌱|@shahadatmardan
اَللّهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ
عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ...
خدایا این اندوه را از این امّت
به حضور آن حضرت برطرف کن
🌱|@shahadatmardan
زلالِ عطر رضا میوزد ز جانب طوس
هوا، هوایِ زیارت؛ زیارتِ مخصوص
"السلامعلیک یاعلیبنموسیالرضا"
سرداران شهید گردان زهیر(ع)
لشکر۲۷ محمد رسولالله ﷺ
در حرممطهر رضوی، ازچپ:
#شهید_علی_شکاری
#شهید_داود_حیدری
#شهید_اصغر_رضایی
🌱|@shahadatmardan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَبْكيلِظُلْمَةِقَبْري . .
🌱|@shahadatmardan
#تونلمرگ
.
تونل مرگ درست کرده بودند.شروع کردند شلاق زدند.سرباز بعثی حین شلاق زدن به ابوترابی کابل از دستش افتاد.حاجی خم شد و کابل و داد به دستش...با این حرکت حاجی اون افسر بعثی متحول شد و توبه کرد و دیگه هیچ یک از اسرا را شکنجه نمیکرد...( راوی اسداله جلیلی)
.
بیاد سیدآزادگان سیدعلی اکبر ابوترابی_مدت اسارت : ده سال_محل دفن : صحن آزادی حرم آقا امام رضا...
🌱|@shahadatmardan
#اشکهایزهرایی
.
دکتر مسرور روایت می کند: سال 1363 بود. من و شهید بهداشت با تویوتای گردان، به طرف خط مقدم حرکت کردیم. دخترم تازه به دنیا آمده بود، در بین مسیر از من پرسید:
حاجی! برای دخترت چه اسمی انتخاب کردی؟
گفتم: کوثر
چشمان ناصر با شنیدن نام «کوثر» پر از اشک شد و مخفیانه گریه می کرد. گریه های مخفیانه اش پس از لحظاتی، آشکار شد و در حالی که زمزمه «یا زهرا، یا زهرا ...» بر لب داشت، مدام اشک می ریخت و گاهی هم با هق هق می گفت:
- حاجی! چه اسم قشنگی!
و با مظلومیت خاصی برای خانم فاطمه زهرا(س) مرثیه می خواند و عاشقانه اشک می ریخت.
🌱|@shahadatmardan
آری؛ خاکی بودن هزینه دارد
و هزینهاش گذشتن از دنیاست...
🌱|@shahadatmardan
ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻧﯿﮑﯽﻫﺎیمان ﺭﺍ
ﺑﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪگیمان ﻧﺨﻮﺍهیم ﺩﺍﺩ،
ﺍﻣﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ میشویم
ﻧﯿﮑﯽﻫﺎیمان ﺭﺍ به کسی بدهیم
ﮐﻪ ﻏﯿﺒﺘﺶ ﺭﺍ ﮐﺮﺩهایم!
گناه،
خصوصا حقالناس،
اوج حماقت است!
|آیتاللهبهاءالدینی|
خیالت را در آغوش کشیدم!
دستانم گل کرد و دوباره
صبحِ دوست داشتنت
از راه رسید . .
#شهیدسردارحبیبالهشمایلی
🌱|@shahadatmardan
سجاده فرزندان روحالله
بُوی ریا ندارد . .
#باخمینیتاشهادت
🌱|@shahadatmardan