مرغ دلم به عشق شما پر کشیده است تا آسمان کرببلاتان پریده است من آمدم برای شما نوکری کنم من را خدا برای همین آفریده است 🌱|@shahadatmardan

تو هنوز هم هستی در وسط کارزار ..‌. در میان مردمت... در یاد و ذهنشان‌.‌.. در گوشه ی قلب هایشان... روحت شاد بزرگ مرد... #شهید_جمهور_عزیز_ما #لشکر‌ویژه‌۲۵‌کربلا 🌱|@shahadatmardan

بی خیال عطرهای گرانبها آدم‌ها باید بوی معرفت بدهند و شما چه خوشبو بودید. 🌱|@shahadatmardan

متعجب مشو از من که چرا گیر تو ام شِکر چای شما، حکم نمک را دارد

حسین جان کشتی هیچ کس به دل ما محل نداد . .💔 🌱|@shahadatmardan

چه غم بزرگی است که در این دوران #شهادت ، در بستر مرگ بمیریم . .💔

_

اِضْحَکُوا قَلِیلاً و سَتَبْکونَ کَثیراً.. کمی بخندید و خیلی گریه خواهید کرد... |سیدحسن‌نصرالله|

این #کانال ها که فراموش بشوند مردم می‌روند سراغ کانال‌های دیگر... 🌱|@shahadatmardan

شب‌های جمعه ؛ جلوی دَرِ مقر آب و جارو می‌کرد می‌گفت شهدا حتما می‌آیند دیدنِ دوست‌های قدیمی‌شان. یک جوری می گفت ؛ انگار خودش دیده بودشان! همین جور که جارو می‌زد زیر لب زمزمه می‌کرد: " شب های جمعه فاطمه آید به دشت علقمه گوید حسین من چه شد..." 🌱|@shahadatmardan

هر صبح پلک‌هایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می‌زند که سطر اول همیشه این است: "خدا همیشه با ماست" #قهرمان‌وطن #اعزامی_از_بابل #لشکر_ویژه_۲۵_کربلا 🌱|@shahadatmardan

سرهایی که از لبه خاکریز بلندتر است در تیررسِ فرشته‌ های خداست ... #آموزش #قهرمان_وطن #دفاع_مقدس 🌱|@shahadatmardan

♥️

اگر‌ کسی،شوق‌ شهادت‌ دارد آن‌ را‌ فعلا‌ طلب‌ نکند...! شهادت‌ را در‌ جنگ‌ با‌ آمریکا و‌ اسرائیل از‌ خدا‌ بخواهید... |حاج‌قاسم|

همیشه بوده به پرچمِ‌ت نگاهم؛ 🌱|@shahadatmardan

چه جنگ باشد و چه نباشد راه من و تو از کربلا می‌گذرد باب جهاد اصغر بسته شد باب جهاد اکبر که بسته نیست #شهیدسیدمرتضی‌آوینی

🫀 🌱|@shahadatmardan

مرور می‌کنند در پشت خاکریز خاطراتِ حماسه را ... #نوجوانان #دفاع‌_مقدس 🌱|@shahadatmardan

شنیدم اسمِ‌تُ گریه کردم؛ 🌱|@shahadatmardan

مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمی‌شود... #وداع #لحظه‌رفتن 🌱|@shahadatmardan

قافله رفت و در این معرکه ما ماندیم و مشتی خاطره! و لبخندهایی که اشک را هدیه‌ی دیدگانمان می‌کند ... #قهرمانان‌وطن #دفاع‌مقدس 🌱|@shahadatmardan

♥️

ایام مدرسه اش، نصف شبها قبل از اذان صبح می‌رفت مدرسه تا حیاط و کلاس ها رو تمیز کنه، آخه بابای پیر مدرسه کمر و پاهاش درد میکرد، بعد از تمیز کردن برمی‌گشت خونشون. تا مدتها بابای مدرسه و همسرش فکر میکردن جن ها میان! که یه بار اتفاقی، نصف شبی دیدن "عباس" جارو به دست داره حیاط رو تمیز می‌کنه... |شهیدعباس‌بابایی|

و سلاحه البکاء . .❤️ #چقدرمحتاجم‌بهش 🌱|@shahadatmardan