«هوالجمیل»
تقدیم به محضر فرزندان شهداء
راست که می ایستی
از پیراهنت سیب می ریزد
سیبی که سبز
سیبی که زرد
سرخی به رنگ خون تو
راست قامت کنارت ایستاده ام
شاید سرخی چشمانم
تو را از غبار جاده بگیرد
شاید کسی دلش برای من بسوزد
و قاب عکست را به تو تبدیل کند
اینجا پایان راه نیست
پوتین ها برای من
بابا می شوند
راه می روند
و من در مشق هایم تصمیم کبرا را از نو مینویسم
بابا آب داد
بابا نان داد
بابا پوتین هایش را
به من داد
سرخ سرخ
شاعر هنرمند بسیجی
#زینب_معصوم_خانی
42.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖍نماهنگ ویژه شهدای گمنام
🎥|نماهنگ «یه پلاک»
🎤 باصدای:گروه سرود ابن الرضا (ع)
📝شاعر و آهنگساز: امیرتوسلی
تهیه شده در انجمن موسیقی و سرود سازمان بسیج هنرمندان استان قزوین
سینهای کز معرفت گنجینه اسرار بود
کِی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
طور سینای تجلّی، مشعلی از نور شد
سینه سینای وحدت، مشتعل از نار بود
نالهی بانو، زد اندر خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود
آن که کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود؟
گردش گردون دون بین کز جفای سامری
نقطهی پرگار وحدت، مرکز مسمار بود
صورتش نیلی شد از سیلی، که چون سیل سیاه
روی گردون زین مصیبت تا قیامت تار بود
شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان
آنکه جبریل اَمینش، بندهی دربار بود
از قفای شاه، بانو با نَوای جانگداز
تا توانی به تن و تا قوّت رفتار بود
گر چه بازو خسته شد، وز کار دستش بسته بود
لیک پای همتش بر گنبد دوّار بود
دست بانو گر چه از دامان شه کوتاه شد
لیک بر گردون بلند از دست آن گمراه شد
اثر خوشنویس هنرمند بسیجی حسین خاکباز مسئول کانون بسیج هنرمندان شهرستان آبیک
هدایت شده از شهید علی تاج احمدی
اثر خوشنویس هنرمند بسیجی حسین خاکباز مسئول کانون بسیج هنرمندان شهرستان آبیک
این خانه مدتیست که جارو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
یادم نرفته تا در خانه تو را زدند
یادم نرفته با در خانه تو را زدند